تذکّر بسیار مهم
خواصی که برای عناصر چهارگانه و مزاج های حاصله از ترکیب آنها ذکر شد؛ در حالت طبيعي مورد انتظارند امّا در صورت غلبه ركن پنجم يعني ركن يا عنصر معنوي بر آنها، هر رفتار خرق عادتي ممكن است مشاهده شود.( شفاي بيمار با خوردن تربت حضرت سيدالشّهداء عليه السّلام، آثار درماني آب نيسان، بَرد و سلام شدن آتش بر حضرت ابراهيم عليه السّلام، ...)
این مفهوم از اختصاصات طبّ اسلامی نسبت به طبّ سنّتی است که مفاهیم مزاج شناسی را بسیار وسیع و گسترده و قضاوت در مورد آنها را دقیق و موشکافانه می سازد.
برای مثال، یک بحث ب*ر*جسته در طبّ اسلامی، مفهوم غذای حلال و طیّب، در برابر غذای حرام و شبهه ناک و خبیث است که تمام مفاهیم تغذیه ای را تحت تاثیر خود قرار می دهد و انواع تغییرات و تفاوت های مزاجی را در افراد باعث می شود.
درواقع، از دیدگاه طب اسلامی، مزاج، بر آیند اثر مجموعه عناصر و ارکان مادی و معنوی در یک موجود است. برای مثال طبع غذایی که توسط یک انسان صالح و با مواد اولیه طیب و حلال تولید می شود و خلطی که از آن در ب*دن به وجود می آید، در شرایطی کاملا مساوی، با طبع و خلط حاصله از غذایی که توسط یک شخص ناصالح و از مواد اولیه غیر طیب و غیرحلال تولید می شود، حتما و حتما متفاوت است.
به جهت گستردگی این بحث، تنها به این تذکر بسنده می کنیم امّا تاکید می کنیم که طبابت صحیح و مؤثر، بدون احاطه بر این مفاهیم، ابتر خواهد ماند و لذاست که نیاز واقعی بشر، حکمت است نه طب.
خواصی که برای عناصر چهارگانه و مزاج های حاصله از ترکیب آنها ذکر شد؛ در حالت طبيعي مورد انتظارند امّا در صورت غلبه ركن پنجم يعني ركن يا عنصر معنوي بر آنها، هر رفتار خرق عادتي ممكن است مشاهده شود.( شفاي بيمار با خوردن تربت حضرت سيدالشّهداء عليه السّلام، آثار درماني آب نيسان، بَرد و سلام شدن آتش بر حضرت ابراهيم عليه السّلام، ...)
این مفهوم از اختصاصات طبّ اسلامی نسبت به طبّ سنّتی است که مفاهیم مزاج شناسی را بسیار وسیع و گسترده و قضاوت در مورد آنها را دقیق و موشکافانه می سازد.
برای مثال، یک بحث ب*ر*جسته در طبّ اسلامی، مفهوم غذای حلال و طیّب، در برابر غذای حرام و شبهه ناک و خبیث است که تمام مفاهیم تغذیه ای را تحت تاثیر خود قرار می دهد و انواع تغییرات و تفاوت های مزاجی را در افراد باعث می شود.
درواقع، از دیدگاه طب اسلامی، مزاج، بر آیند اثر مجموعه عناصر و ارکان مادی و معنوی در یک موجود است. برای مثال طبع غذایی که توسط یک انسان صالح و با مواد اولیه طیب و حلال تولید می شود و خلطی که از آن در ب*دن به وجود می آید، در شرایطی کاملا مساوی، با طبع و خلط حاصله از غذایی که توسط یک شخص ناصالح و از مواد اولیه غیر طیب و غیرحلال تولید می شود، حتما و حتما متفاوت است.
به جهت گستردگی این بحث، تنها به این تذکر بسنده می کنیم امّا تاکید می کنیم که طبابت صحیح و مؤثر، بدون احاطه بر این مفاهیم، ابتر خواهد ماند و لذاست که نیاز واقعی بشر، حکمت است نه طب.