خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • 🌱فراخوان جذب ناظر تایید ( همراه با آموزش ) کلیک کنید
  • تخفیف عیدانه ۶۰ درصدی چاپ کتاب در انتشارات تک رمان کلیک کنید

ساعت تک رمان

  1. سارابـهار❁

    فعال رمان اِل تایـلر | سارابهار کاربر انجمن تک رمان

    ...خودم خالی‌اش کنم اما چون حفره‌ کوچیکی دارد خیلی کم از آن خارج می‌شود. دقیق نگاهش می‌کنم و در دستم می‌چرخانمش و می‌خواهم حفره‌اش را بزرگ‌تر کنم که بطریِ شیشه‌ای درون دستم خورد و خاکشیر می‌شود. آه نه، بطری چرا شکست؟ من فقط می‌خواستم از شرِ فیس‌فیس کردنش راحت شوم. #اِل_تایلر #سارابهار...
  2. سارابـهار❁

    فعال رمان اِل تایـلر | سارابهار کاربر انجمن تک رمان

    ...پیدایش کنم و با پنجه‌های خون‌آشامی‌ام روی گر*دنِ کریه‌اش شکافی ایجاد کنم و دندان‌های نیشم را عمیقاً فرو کنم درون شکاف گ*ردنش و تا آخرین قطره‌ی خونش را بمکم! تصورِ مکیدن خونِ موجودی زنده، عطشم را بیدار می‌کند و تیزیِ دندان‌های نیشم را روی لثه‌هایم احساس می‌کنم. #اِل_تایلر #سارابهار #انجمن_تک_رمان
  3. سارابـهار❁

    فعال رمان اِل تایـلر | سارابهار کاربر انجمن تک رمان

    ...شدند و با حیرتی که در صدایش موج می‌زد پرسید: - چـی؟ واقعاً کرگدن با اون هیکلِ گولاخش، گیاه می‌خوره؟ به بال‌هایم تکانی دادم که صدای گوش‌خراشی ایجاد کردند و چهره‌ی کول درهم رفت و با بی‌تفاوتی به قیافه‌اش، گفتم: - به هیکلش چه ربطی داره؟ دایناسور هم گیاه‌خواره. #اِل_تایلر #سارابهار #انجمن_تک_رمان
  4. سارابـهار❁

    فعال رمان اِل تایـلر | سارابهار کاربر انجمن تک رمان

    ...خودنمایی بدهند. آب دهانم را فرو می‌برم و سعی می‌کنم قبل از آن‌که کول متوجه حالتم شود، خود را به حالت نرمال برگردانم. با این وضع، گلویم خشک می‌شود. مسلماً تشنه‌ی خون بودم؛ اما اکنون وقتش نبود که بروم شکار. سعی کردم خونسرد باشم، چیزی که در آن واقعاً موفق بوده‌ام. #اِل_تایلر #سارابهار...
  5. سارابـهار❁

    فعال رمان اِل تایـلر | سارابهار کاربر انجمن تک رمان

    ...روی ل*بم خشکید. گفته بودم بی‌هیچ قدرتی؟! اما اگر آن شکار لعنتی‌ام قدرتی ندارد پس چه‌طور چشمان یشمی‌فامش مرا به درون خودشان می‌کشند؟ - اِل... جناب الهاندرو... شما اینجا چی‌کار می‌کنین؟ صدای فالین، پیرترین عضو قبیله‌‌ی لایکنتروپ‌ها، مرا به خودم آورد و چرخیدم سمتش. #اِل_تایلر #سارابهار...
  6. سارابـهار❁

    فعال رمان اِل تایـلر | سارابهار کاربر انجمن تک رمان

    ...شدند. الهاندرو با دیدنم خطرِ نهفته در درونم را باری دیگر احساس کرد و فریاد زد: - نـه آندریا... لطفاً... . با همان حالت قدمی به جلو برداشتم و آن فاصله کوتاه را پر کردم که دوباره ولی این‌بار به نوعی با لحنی مسالمت‌آمیزتر تقاضا کرد: - لطفاً باعث خون‌وخونریزی نشو. #اِل_تایلر #سارابهار #انجمن_تک_رمان
  7. سارابـهار❁

    فعال رمان اِل تایـلر | سارابهار کاربر انجمن تک رمان

    ...حکم مرگش را امضا زدن با دست‌های خودش است! به جای آن‌که انسان را بگیرم، روی سرِ موجود مزاحم فرود آمدم و با بال سمت راستم، ضربه‌ای به او زدم و به طرفی پرتش کردم که به شدت با درختی کهن‌ و شوم برخورد کرد، طوری که صدای شکستنِ یکی از دنده‌‌های چپش را به وضوح شنیدم. #اِل_تایلر #سارابهار #انجمن_تک_رمان
  8. سارابـهار❁

    فعال رمان اِل تایـلر | سارابهار کاربر انجمن تک رمان

    ...و زوزه‌ی باد، مرا غرق آرامش می‌کرد. در همین حین، چشمم به حرکت موجود زنده‌ای درون جنگل می‌افتد. موجودی زنده برای شکار! از همین فاصله هم می‌توانستم بوی خونِ تازه‌ی جاری در رگ‌هایش را احساس کنم. با این حس، زبانم را ناخودآگاه روی دندان‌های نیشِ خون‌آشامی‌ام کشیدم. #اِل_تایلر #سارابهار #انجمن_تک_رمان
  9. سارابـهار❁

    فعال رمان اِل تایـلر | سارابهار کاربر انجمن تک رمان

    ...کودک کوچکی بوده‌ام همه‌شان جز پدرم، با من بد برخورد می‌کردند، آن هم فقط به‌خاطر ظاهرِ عجیب و قدرت‌هایم که هیچ‌طور شبیه یک خون‌آشام معمولی مثل قبیله‌ام نبوده‌ام. مُدام من را موجودی عجیب‌الخلقه خطاب می‌کردند با لحنی که گویا یک موجود رقت‌انگیزم! تحقیر پشتِ تحقیر. #اِل_تایلر #سارابهار #انجمن_تک_رمان
  10. سارابـهار❁

    فعال رمان اِل تایـلر | سارابهار کاربر انجمن تک رمان

    ...دلایلِ نگفته‌ای که به‌خاطرش این‌جام همینه که تو ان‌قدر قدرتمندی که حتی جنگیدن با بدترین چیز‌ها، برات یه بازیه! نیش‌خند همیشگی‌ام را به خودش و حرفش هدیه دادم: - پس حله جنابِ آلفا! او هم یکی از زیباترین لبخندهای تاریخ را تحویلم داد و گفت: - آلفا نه، رئیس جمهور! #اِل_تایلر #سارابهار #انجمن_تک_رمان
بالا