خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • چاپ کتاب های رمان، شعر و دلنوشته به مدت محدود کلیک کنید

ساعت تک رمان

  1. آینازفرزندماه

    درحال تایپ رمان آنتروس| آینازفرزندماه کاربر انجمن تک رمان

    ...با همین یه شاخه گل‌ هم راضی بودم. در طی زمانی که دختر در رخت خواب زیبایش به خواب عمیقی فرو رفته بود، آخرین گلبرگ هم بر زمین افتاد و در عرض چندثانیه پودر شد و به دست پسر رسید؛ پسر جوان که زیر برف زمستانی پشت فرمون نشسته انگار داشت جایی را زیر نظر می‌گرفت! #آنتروس #آیناز_فرزند_ماه #انجمن_تک_رمان
  2. آینازفرزندماه

    درحال تایپ رمان آنتروس| آینازفرزندماه کاربر انجمن تک رمان

    ...خانه حرکت کرد؛ در راه سکوتی مخوف میان آن دو ساکن شده و جو را سنگین کرده، دختر دائما با تکیه دادن سرخود به شیشه‌ی پنجره ماشین حرکت دانه‌های برف را که انگار داشتند با او مسابقه می‌دادند تماشا می‌کرد. - رسیدیم! پیاده نمیشی؟ - آه!‌ چرا اتفاقاً خیلی‌هم خسته‌ام. #آنتروس #آیناز_فرزند_ماه...
  3. آینازفرزندماه

    درحال تایپ رمان آنتروس| آینازفرزندماه کاربر انجمن تک رمان

    ...با یک زن خاص نبود. گاهی با خود فکر می‌کرد اگر یک‌روزی آن اتفاق شوم نمی‌افتاد الان مجبور نبود از درد بی‌خوابی رنج بکشد. اگر هم می‌خواست بخوابد، صداهای‌ اطرافش این مجال را به او نمی‌دادند. حس می‌کرد همانند آدم زنده‌ای است که در تابوت خوابیده‌ اما نمرده است. #آنتروس #آیناز_فرزند_ماه #انجمن_تک_رمان
  4. آینازفرزندماه

    درحال تایپ رمان آنتروس| آینازفرزندماه کاربر انجمن تک رمان

    ...بود چنین لبخندی از ته‌ دلش نزده بود‌. - برای‌من مهمه دختری‌‌ که‌ نجات‌ دادم‌ بخنده‌! هرچند خوشحالی سهم‌ همه‌ی مردم دنیاست و توام مستحق‌ شادی هستی! -تو واقعاً مهربونی! راستی حالا که اسمت‌ رو بهم نمیگی‌ چی باید صدات کنم؟ پسر لبخندی زد و عینکش را عقب داد. #آنتروس #انجمن_تک_رمان #آیناز_فرزند_ماه
  5. آینازفرزندماه

    درحال تایپ رمان آنتروس| آینازفرزندماه کاربر انجمن تک رمان

    ...پایین آمد. - چیزی شده خانم؟ -امروز ... ‌. پسر با به‌هم‌ خوردن‌ آرامشش‌ دیگر نتوانست به کتاب‌ خواندن ادامه دهد‌ و به سمت سالن پذیرایی رفت‌. - امروز چی دختر خانم؟ حالت چهره‌ی یونا عوض‌شد؛ متوجه شد این‌موضوع برای کسی شاید ارزشی ندارد. - خب راستش‌؛ بی‌خیالش! #آنتروس #آیناز_فرزند_ماه #انجمن_تک_رمان
  6. آینازفرزندماه

    درحال تایپ رمان آنتروس| آینازفرزندماه کاربر انجمن تک رمان

    ...سالن پذیرایی رفت‌. - بشین‌!، می‌تونیم ‌ کمی صحبت کنیم! دختر صندلی را عقب کشید و آرام نشست؛ صندلی او آن سر میز، رو‌به‌روی پسر قرار داشت‌. - خب کنجکاوم اسمت رو بدونم! -اوه! بله، یادم رفت خودم رو معرفی کنم، من یونا هستم. ۱۷سالمه و امسال سال دوم بودم و... ‌. #آنتروس #آیناز_فرزند_ماه #انجمن_تک_رمان
  7. آینازفرزندماه

    درحال تایپ رمان آنتروس| آینازفرزندماه کاربر انجمن تک رمان

    ...گذاشت. دختر، عقب ماشین نشست و پسر شروع به رانندگی کرد. چیزی توجه دختر را به خود جلب کرده بود. نیمی‌ از چهره‌ی‌ زیبای پسر با موهایش پوشیده شده است. بالاخره بعد از یک ساعت رانندگی به خانه‌ی پسر رسیدند؛ دختر پیاده شد. خانه‌ای بزرگ در جنگل‌های اطراف سئول. #انجمن_تک_رمان #آنتروس #آیناز_فرزند_ماه
  8. آینازفرزندماه

    درحال تایپ رمان آنتروس| آینازفرزندماه کاربر انجمن تک رمان

    ...داد. دختر به شیشه نزدیک شد. پسر جوانی پشت‌ آن نشسته بود، به عقب ماشین نگاه کرد، چند نفری‌ هم عقب نشسته بودند؛ ترسید، عقب رفت. دو نفر از آن‌ها پیاده شدند‌ تا او را به‌ زور سوار ماشین کنند. دختر جوان آن‌قدر ترسیده بود‌ که حتی نمی‌توانست فریاد کمک سر دهد. #آنتروس #انجمن_تک_رمان...
  9. آینازفرزندماه

    درحال تایپ رمان آنتروس| آینازفرزندماه کاربر انجمن تک رمان

    مقدمه خداوند حذف می‌کند، جایگزین می‌کند، هدیه می‌دهد، چیزی را در عوض می‌گیرد؛ اما هرگز یادش نمی‌رود جبران کند! آن‌چه در آینده برایت مقرر کرده، بزرگ‌تر از چیزی است که از دست داده‌اید. تقدیم به مادرم و عزیزانم. #آنتروس #انجمن_تک_رمان #آیناز_فرزند_ماه
  10. آینازفرزندماه

    درحال تایپ رمان آنتروس| آینازفرزندماه کاربر انجمن تک رمان

    اسم‌رمان: آنتروس نویسنده: آینازفرزندماه ( آینازاولادی) ژانر: عاشقانه فانتزی تراژدی ناظر: .Ana. خلاصه: این اولین بار است که فردی برای عشق شیطانی‌اش با همگان می‌جنگد! داستان عشق‌ بین او و معشوقش شهره‌ی شهر گشته! اهریمنان سدی برای آن دو ساخته‌اند! اما خداوند هم می‌داند که شیطان‌هم روزی عاشق می‌شود...
بالا