...الکی کرد .
وقتی صدای یکی از آن مردان را شنید سریع گفت:
-کمکم کن منم …. منم… .
با درماندگی نگاهی به قلب آن مرد عین تخم مرغه بسته میماند انداخت و لعنتی زیر ل*ب گفت ل*ب گزید.
-اگه کمکت کنم تو چیکار میکنی ؟
نمیدانست گفتن آن حرفی که مثل آسیاب شده در زبانش میچرخید درست است یا نه؟
اما آن لحظه تنها...