...خصوصیام، به چشمِ ناپاکِ در و دیوار و جمادات دوخته بودم؛ چشمِ حسرتم در جلو، شاهدِ ابطالِ عمرِ از دست رفتهام، در صفحههائی از روزگار بودند.
اسراری از عمر از دست رفته، که دیگر خصوصی نبودند، و در ملاءِ محکمهای پُرهیاهو، به حراجِ بیآبروئی گذاشته شده بودند.
***
#ناقوس_زمان
#حسینعلی
#انجمن_تک_رمان