Usage for hash tag: پارت16

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت17 انتظارم بی جا نبود و سلطان، از انچه فکر می‌کردم خود شیرین تر... ریتم در زدنش را می‌شناسم! سه انگشت پشت سر هم و یکی هم تکی... - رها! لحنش به گونه ایست که انگار می‌خواهد هشدار بدهد و بگوید دیگر تکرار نمی‌کند. بی حوصله پوف بلندی می‌کشم و از روی تخت بلند می‌شوم. به نوری که از میان در...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت16 امروز روز سومه! هنوز هم جرعت ندارم از تخت خوابم بلند بشوم و همراه اعتصام، سر یک میز بنشینم. اعتصام یک ربات خشک و خشن است که مغزش پر شده از اعتقادات قدیمی و خرافه مانندی که ازرکودکی ضمیر ناخودگاه اش را پر کرده اند و او هم مانند یک کودن بدون مغز، تمامش را در ذهن عماد کرده و یک بیمار...
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت16 امروز روز سومه! هنوز هم جرعت ندارم از تخت خوابم بلند بشوم و همراه اعتصام، سر یک میز بنشینم. اعتصام یک ربات خشک و خشن است که مغزش پر شده از اعتقادات قدیمی و خرافه مانندی که ازرکودکی ضمیر ناخودگاه اش را پر کرده اند و او هم مانند یک کودن بدون مغز، تمامش را در ذهن عماد کرده و یک بیمار...
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت16 امروز روز سومه! هنوز هم جرعت ندارم از تخت خوابم بلند بشوم و همراه اعتصام، سر یک میز بنشینم. اعتصام یک ربات خشک و خشن است که مغزش پر شده از اعتقادات قدیمی و خرافه مانندی که ازرکودکی ضمیر ناخودگاه اش را پر کرده اند و او هم مانند یک کودن بدون مغز، تمامش را در ذهن عماد کرده و یک بیمار...
  5. .zeynab.

    کامل شده رمان کوتاه سناريوی جایگزین | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت16 #سناریوی_جایگزین #امیروالا #انجمن_تک_رمان
  6. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...کرد. نگاهِ لورا محوِ آن دختر شجاع شده بود. آنا همان دختری بود که با شجاعت به جلو قدم برداشت، همان دختری که همرزم‌هایش با شگفتی به او نگاه می‌کردند. لورا ناگاه در خاطراتش پرت شد. به جایی از خاطراتش سفر کرد که آنا در برابر ترسش از او مراقبت کرد. ‌ #پارت16 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت #انجمن_تک_رمان
  7. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت16 *** بوته‌های گل محمدی قرمز، بلند و وحشی دور تا دور دیوارهای عمارت رو گرفتن و یک فاصله کوتاه، بین بوته‌ها و دیوار وجود دارد که من، در حال حاضر نفسم رو حبس کردم و خودم رو به دیوار چسبوندم تا با اون بوته‌های وحشی برخوردی نداشته باشم. چشم می‌بندم و زیر لَب چهارده معصوم رو به صف می‌کشم...
  8. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    هُوالحق! #پارت16 #واژگون #صبا_نصیری #انجمن_تک_رمان *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
  9. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    استرس به جونم افتاد خان زاده روی تشک من افتاده بود و قفسه سینش عمیق بالا و پایین میشد، لبام رو به دندون گرفتم. روی پاشنه پا به طرف خان زاده بلند شدم و دستام رو پشتم قایم کردم، یه پام رو گزاشتم روی زمین و خم شدم سمت خان زاده که روی شکم روی تشک افتاده بود و با چشمهای بسته فقط نفس عمیق می کشید.مگه...
بالا