Usage for hash tag: صبا_نوشت

#پارت_۳۲۲ *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** #صبا_نوشت #رمان‌پیست‌‌مرگ

#پارت_۳۲۱ *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** #صبا_نوشت #رمان‌پیست‌‌مرگ

#پارت_۳۲۰ *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** #صبا_نوشت #رمان‌پیست‌‌مرگ

...اجزای صورتم از دلتنگی و عذاب می‌لرزد. پس می‌خواستی یک روز بدونِ من بسازی؟ دیوانه‌ شده‌ای. نمی‌توانی! می‌دانم که نمی‌توانی. ما تا استخوان و رگ به هم مبتلا هستیم و باید که نتوانی! جیغ می‌زنم و التماس می‌کنم: -نرو آریا. نرو... و تو می‌روی و... می‌خواهی که بسازی یک روز بدون من! #صبا_نوشت *پایان*

...از آغوشش بیرون می‌آیم. باید بروم تا آماده بشوم ولی... قدم اول را برنداشته بادم خالی می‌شود. من و آرمین کلی نقاط مشترک داشتیم و داریم. کوچکترینش همین پشمکِ شکلاتی‌ست و اما... امیرطاها زعفرانی دوست دارد! چانه‌ام باز می‌لرزد. گفته بودم که. آرمین، امیرطاها نمی‌شود! #صبا_نوشت #بماند‌به‌یادگار...

...هفت کاربنی رنگم. بوق می‌زنم. به این ویلا. به این حیاط. خداحافظی آخرم است دیگر. دارم می‌روم‌. برای همیشه و همیشه! لبخندم روی ل*بم کش می‌آید. میان مرز خوشحالی و بغض، میان مرز عشق و نفرت، آزادی و محدودیت زیر ل*ب و برای خودم حرص می‌زنم: -دِ برو که رفتیم دختر! گورِ پدر این ویلای سگی! #صبا_نوشت...

#پارت_۳۱۹ *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** #صبا_نوشت #رمان‌پیست‌‌مرگ

#پارت_۳۱۸ *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** #رمان‌پیست‌مرگ #صبا_نوشت

#پارت_۳۱۷ *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** #صبا_نوشت #رمان‌پیست‌مرگ

#پارت_۳۱۶ *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** #رمان‌پیست‌مرگ #صبا_نوشت