...دور و برش اما هیچکدوم حتی خبری ازش نگرفتن ببینن چرا امروز دانشگاه نیومده، اون پدر و مادر نداره تنهاست، دلش به اشکان خوش بود که اونم بهش پشت پا زد.
مینا: با اینکه ازش خوشم نمیاد دلم براش سوخت، خیلی سخته عشقت بگه نمیخوامت. آدم شرمنده غرورش میشه.
#رمان_خیانت_جالبی_بود
#الهه_کریمی...
...بود. با یه صبح بخیر کنارش نشستم و شروع کردم به خوردن چای. بابا گفت:
- چطوری دخترم؟ خوبی یا آره ؟
- آره بابا خوبم همه چی خ...
هنوز حرفم تموم نشده بود که دهنم سوخت و جیغ کشیدم.
- سوختی؟
- نه بابا رفتم مرحله بعد.
بابا خندید و یکم آب سرد بهم داد.
#رمان_خیانت_جالبی_بود
#الهه_کریمی
#انجمن_تک_رمان
...اونجاست که یاده عشق تو میوفته میفهمه خیلی اشتباه کرده ولی اون موقع تو خوشبخت ترینی. مطمئنا این غم هم با تمومه آسیب هاش به سر میرسه دختر آروم باش تو رو خدا.
شیوا دیگه حرفی نزد و سرش رو چسبوند به شیشه، ای کاش حرفایی که میزدم رو خودمم میشنیدم.
#رمان_خیانت_جالبی_بود
#الهه_کریمی...