...بود. با یه صبح بخیر کنارش نشستم و شروع کردم به خوردن چای. بابا گفت:
- چطوری دخترم؟ خوبی یا آره ؟
- آره بابا خوبم همه چی خ...
هنوز حرفم تموم نشده بود که دهنم سوخت و جیغ کشیدم.
- سوختی؟
- نه بابا رفتم مرحله بعد.
بابا خندید و یکم آب سرد بهم داد.
#رمان_خیانت_جالبی_بود
#الهه_کریمی
#انجمن_تک_رمان