Usage for hash tag: پارت146

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    حرفه‌ای رمان میقات | zeynab کاربر انجمن تک رمان

    *** #پارت146 ساوان کنارم دراز کشیده، و تن خسته و بی‌جانم را به آغو‌ش خود کشانده؛ نمی‌دانم تخت بی‌نوا چگونه وزن هردوی‌مان را تاب می‌آورد! خانواده‌ام و نگار را به هر زوری بود بیرون کرد. علیرضا را با نگاه تهدیدگر و نگار، با خط و نشان کشیدن برای ساوان! مادرم با نفرین و پدرم غرق در فکر و سکوت. با...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت146 با مشت‌های محکمی که به َدر می‌خورد، خاطره‌ی بَد هجوم اوردن وحشی‌های هانی، زنده می‌شود و حینی که جیغ می‌زنم از خواب می‌پرم و سریع می‌نشینم. ضربان قلبم، سرسام‌اور بالا می‌رود و محتویات معده‌ام تا انتهای حلقم را می‌سوزاند. کل تَنم نبض گرفته و ترسیده تَنم را در اغوش می‌کشم که صدای اهورا،...
  3. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    هُوالحق! #پارت146 #واژگون #صبا_نصیری #انجمن_تک_رمان *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
  4. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    #پارت146 روبه روی دکتر که زنی میانسال بود نشسته بودیم. خانم دکتر موهای یه دست صاف و سفیدش رو پشت گوشش زد و از پشت عینک گردش با چشمهای اسمونی رنگش بهم خیره شد: -این ازمایش مال توعه؟! سرم رو به نشون مثبت تکون دادم دستام می لرزید و در حال کلنجار رفتن با گوشه دامنم بود،که دستام اسیر پنجه های قوی...
  5. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    در کمال تعجب در کمد اتاق شهرزاد و ساواش بود. شهرزاد بی معطلی به سمت تلفن رفت و شماره گرفت، فهمیدن اینکه مقصد تماسش خان زاده است،کار سختی نیست.با استرس روی گوشی ضرب می زد چند دقیقه بعد انگار خان زاده جواب نداد چون دوباره گرفت. ضربان قلبم روی هزار بود، ناخونام رو می جوییدم، خان زاده برای بار چهارم...
بالا