کامل سرخ شده بودم. یه جوری گیج و گنگ نگاش می کردم که انگار داره به ز*ب*ون دیگه ای حرف میزنه، به خودم اومدم و چشمام رو با حرص تنگ کردم.اصلا اینجا جای خجالت کشیدن نیست! دیر بجنبمم بدبختم! با لحن مظلومی لـ ـب زدم::
-بگم اشتباه کردم درس میشه؟!
با ارامش خاصی ابروش روبه معنی «نوچ» بالا داد. تمام سلول...