Usage for hash tag: پارت84

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    حرفه‌ای رمان میقات | zeynab کاربر انجمن تک رمان

    *** #پارت84 پشت درب شیشه‌ای که به حیاط خلوت خانه باز می‌شود، چمبره‌ زده‌ام و زانو در آ*غ*و*ش کشیده‌ام. نگاهم خیره به آسمان تیره و تاریک است. چند دقیقه‌ای از گفتن اذان صبح می‌گذرد و من، راستش را بخواهید دیشب تا صبح پلک روی هم نگذاشته‌ام! چشم‌هایم می‌سوزد و سردرد دارم. سه روز از تماس من با پدرم...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت84 ساعت هول و حوش دوازده شب است! کل عمارت در خواب رفته و عماد بعد از اینکه به خیال خودش مرا خواب کرده اتاقم را ترک کرده بود. می‌خواهم فرار کنم! می‌دانم با ان همه غول چماق بیرون کار سختیست اما هر چه باشد به قول معروف جنگ اول به از صلح آخر... من دیگر نمی‌توانم ان ها را تحمل کنم. فکر هایم را...
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت84 عصبی با انگشتم روی زمین ضرب گرفته و به نقطه ای نامعلوم خیره مانده ام. حامی هم مانند اجل معلق زیر چشمی و پر غیض نگاهم می کند. طاقت خیرگی نگاهش را نمی اورم و حرصی در صورتش می غرم: - چرا یه جوری نگام میکنی انگار اب دریاچه ارومیه هم من قورت دادم؟ حامی پوزخندی می زند و سرش را به طرف مخالفم...
  4. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    #خان_زاده کلافه بودم، نباید این جوری می شد، نباید گیلدا رو تا این حد از این مسئله می ترسوندم،من اینده اش رو بخاطر یه لجبازی ساده و یه ل*ذت کوچیک حرص دادن نابود کردم. مغذم تیر کشید، صح*نه ای که به طرفش قدم بر داشتم و عقب رفت، از ذهنم پاک نمیشد! یه لحظه، فقط برای یه لحظه حس کردم، قلبم و غرورم باهم...
بالا