Usage for hash tag: پارت49

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت49 #رها پتو را دور سَرم می‌پیچم و با چشم های سرخم به عماد خیره می‌شوم. سرد است! استخوان هایم از شدت سرما مچاله شده‌اند و سرم تیر می‌کشد. به چشم های نگران عماد و ماگ مشکی که در دست دارد خیره می‌شوم. - بهتری؟ نمی‌توانم حرف بزنم! خاطرات لعنتی بیخ گلویم را چسبیده و چشم هایم، قفل شده روی در...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان کوتاه سناريوی جایگزین | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت49 در کنار او، به سمت عمارت می‌روم. عینک مارک به چشم دارد و خوش فیس ترش می‌کند: - لازمه یک چند بار همو ببینیم، به غیر اون عکس خیلی چیزای دیگه هست که مشتاق دیدنشونی... مرموز و ترسناک نمود می‌کند! قد بلند، خوشتیپ و در یک کلام؛ نفس گیر است! حدس این‌که جاست فرنز و گرل فرنز و پارتنر و خلاصه...
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت49 امشب شب عید است! خانواده دور میز شام جمع شده اند و مادر مهراد مجلس را دست گرفته از دلتنگی هایش می گوید. دیسی که ماهی کامل خوش رنگی در ان قرار گرفته و با سبزی های دورش تزئین شده وسط میز می گذارم. من، هرگز متوجه نشدم این رسم مسخره سبزی پلو با ماهی از کجا اب می خورد. تنگ بلوری حاوی دلستر...
  4. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    هُوالحق! #پارت49 #واژگون #صبا_نصیری #انجمن_تک_رمان *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
  5. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    #شایراد پشت میز صبحانه بی میل با قالب پنیر ور می رفتم و در گیر افکارم، تو جهان دیگه ای سیر می کردم.زندگی، گرچند زیبا بود؛ اما تداوم نداشت! شاید نفرین های خانواده ایسل بود ! شاید زجه های ایسل بود !شاید خشم خدا بود !چشم هام رو که می بندم، سیاهی که بر چشمام پرده میندازه، اتیش گُر می گیره و می...
بالا