#پارت37
"حامی"
عینکم را از روی چشمم بر میدارم و اهسته به طرف دخترک دست فروش گوشهی خیابان میروم که کنار شیرینیهای محلیاش نشسته.
عینکم را بر میدارم و مقابلش زانو میزنم:
-Hello, Uncle.(سلام عمو)
دستی به پیشانیاش میکشد و موهای بلند افتاده در پیشانیاش را کنار میزند:
- Hello, here you go...