...میرقصید، از پلههای عمارت میرفت بالا و پسره از بازوش گرفته بودش. دخترهٔ خر! معلوم نبود چقدر خورده و اینجوری سرخوش شده.
کمکم آهنگ که تموم شد، همه رفتن سمت سالن غذاخوری، مثل اینکه قرار بود شام ب*دن و بعد از شام دوباره بساط ر*ق*ص و کیک و اینها شروع بشه.
#ساغر_خونین
#فاطمه_فتاحی
#انجمن_تک_رمان