Usage for hash tag: مهدیس_امیر_خانی

ساعت تک رمان

  1. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    حواسش را جمع می‌کند و بیشتر دقت می‌کند. اسب‌های نظامی، نیزه، شمشیر... نه! چطور ممکن است که به سربازهای فرمانروا برخورد کرده باشد؟ عقب گرد کرد تا فرار کند؛ ولی آن مرد که او را خریده بود به همراه افرادش سد راه من شدند. - چه خیال کرد‌ه‌ای؟ فرمانروا تو رو به قیمت بیست‌و‌پنج هزار سکه‌ی مرواریدی...
  2. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    مردی با قد کوتاه که بر خلاف سر کچلش پر ریش و سیبیل بود، بی‌توجه به خواهش‌هایش از طنابش گرفت و به سمت یک کالسکه خیلی زیبا برد. - ولم کنید! بذارید برم! من، من... تودهنی که به او زد، مانع از ادامه حرفش شد. هقی زد نه بخاطر تو دهنی، بلکه بخاطر این‌همه تحقیر، بخاطر این همه حقارت، به راستی که حقیر شده...
  3. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    نگاهش باز به لباس منفور و نفرت انگیز بردگان می‌خورد. چقدر همه‌چیز نفرت انگیز است. جامه‌ی خاکستری با پای بر*ه*نه، آهی از س*ی*نه‌اش خارج می‌شود. برادرش هیچ‌گاه اجازه نمی‌داد که او پابرهنه باشد؛ زیرا در این جهان، زنان برده و افراد مجرم و حقیر، حق پوشیدن کفش را ندارند و غیرت هیچ مردی اجازه نمی‌دهد...
  4. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    نام رمان: دو امپراطور و یک ملکه نویسنده: ونیس(مهدیس) امیرخانی کاربر انجمن تک رمان ناظر: گلبرگ ویراستار: Pegah.a و اردیبهشت ژانر: عاشقانه، معمایی، فانتزی، تراژدی خلاصه: دختری که در پی زندگی عادی‌اش هست؛ ولی ناگهان بعد از کشته شدن خانواده‌اش به اسارت در می‌آید و وارد قصر امپراطور کویات می‌شود...
بالا