جامعه جامعه آرمانی از دید فارابی و سعدی

  • نویسنده موضوع morva♡
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 26
  • بازدیدها 579
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

morva♡

مدیر بازنشسته تالار جامعه و فرهنگ
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-28
نوشته‌ها
1,005
لایک‌ها
8,030
امتیازها
93
سن
25
محل سکونت
TEHran
کیف پول من
1,572
Points
0
دورانديشي سعدي در امور اجتماعي با شريعت همساز است و از روش عياران و منش جوانمردان و اهل ف توت مايه
. فارابي نيز بر آن بود كه پ يوند ميان فلسفه و دين و يا به تعبير ديگ ر، شناخت عقلاني و وحياني را در آثار خود 5 ميگيرد جلوه‌گر سازد .
هرچند انديشه ي سياسي و فلسفه ي مدني فارابي در نوشته هاي گوناگون فلسفي و سياسي وي تبلور يافتـه اسـت،
اما دو كتاب او يعني «آراء اهل المدينه ي الفاضله و » «سياسه المدنيه» در اين باره برجستگي بيشتري دارند. بنابراين در نوشتهي حاضر بيشتر به مطالب اين دو كتاب كه شباهت بسيار نزديكي به هم دارند، اشـاره خواهـد شـد . تـاريخ دقيـق نگارش اين دو كتاب مشخص نيست . نويسندهي كتاب «فارابي مؤسس فلسف هي اسلامي» نيز پس از بحث دربارهي آثـار سياسي فارابي، سرانجام فرض را بر اين مي نهد كه سياسه المدنيه پيش از آراء اهل المدينه ي الفاضله نوشته شده باشـد (داوري، 71 :1354 .(در بين آثار سعدي نيز بوستان مورد بررسي واقع مي شود؛ زيرا جلوه هاي آرمان خـواهي بيـشتر در اين مثنوي نمايان تر است . البته سعدي هيچ گاه تعبير آرمان شهر يا مدينه ي فاضله را به كار نبرده است و اين تنها حاصل استنباط مرحوم دكتر زرينكوب و مرحوم دكتر يوسفي است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : morva♡

morva♡

مدیر بازنشسته تالار جامعه و فرهنگ
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-28
نوشته‌ها
1,005
لایک‌ها
8,030
امتیازها
93
سن
25
محل سکونت
TEHran
کیف پول من
1,572
Points
0
.آرمانشهر در نگاه فارابي
هرچند، فلاسفه ي يوناني و بويژه افلاطون براي نخستين بار از مدينهي فاضله و ساختار آن سخن گفتهانـد ، امـا بـا
نگاهي به آموزههاي ديني پيامبران و انديشه هاي مصلحان اجتماعي يم توان دريافت كه هركدام در عـصر خـود ، در كـار ساختن جامعهي آرماني بودهاند.
در دوره ي اسلامي ، قرآن كريم ب آ يش از هر متن و اثر ديگر در ترسيم جامعه و انسان رماني راهكار عملي نشان داده در طول ساليان پس از هجرت، صرف ايجاد جامعه اي نمونه گشت . قرآن كـريم از ايـن )ص( است. همهي تلاش نبي اكرم به جامعه «امت وسط » ياد مي كند: «و كذلك جعلناكم امه وسطاً لتكونوا شـهداء علـي النـاس و يكـون الرسـول علـيكم شهيداً» (بقره، 143).با ف اصله گرفتن امت اسلامي از عصر نبوت و افتادن حكومت به چنگ خلفاء بني اميه و بني عباس و سلاطين جـور كه در عمل به سوي زنده كردن نظام ضد ارزشي عصر جاهلي و يا اشراف يت شاهان ايرانـي و رومـي گـام برمـي داشـتند، آرمانخواهي در زير حجابهاي ستبر بيداد و افزون طلبي و نژادپرسـ تي و برتـري جـويي قـومي گـم گـشت و از آن پـس فرزانگان به ناچار نه در عالم واقع، بلكه در خلوت خيال خود به دنبال مدينهي فاضله ميگشتند .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : morva♡

morva♡

مدیر بازنشسته تالار جامعه و فرهنگ
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-28
نوشته‌ها
1,005
لایک‌ها
8,030
امتیازها
93
سن
25
محل سکونت
TEHran
کیف پول من
1,572
Points
0
بيشتر متفكر ان، فارابي را مؤسس فلسفه ي سياسي اسـلامي مـي داننـد (داوري، 50 :1354 .(وي در قـرن چهـارم
هجري با بهره گيري از كتابهاي اف لاطون مانند جمهوري، نـواميس، سياسـت و فلـسفه و نيـز كتـاب سياسـت ارسـطو و
نوشتههاي نوافلاطونيان و همچنين آموزه هاي اسلامي، مدينهي فاضلهي خود را با طرحي نو و متفاوت پايهريزي كرد. بر خلاف افلاطون كه تنها از مدينه ي فاضله سخن گفته است، فارابي ويژگي هاي مدينهي جاهله، فاسقه، متبدله يا ضـاله و... را نيز برشمرده است وي مدينه ي فاضله ي خود را در چارچوب نظامي كلي عرضه مي دارد كه عـالم ملـك و ملكـوت، زمـين و آسـمان، اجزاء و عناصر عالم، انسان ، قوا و غرائز دروني آن با هم هماهنگند و حتي انطبـاقي سـازمان يافتـه و مـشابه نيـز دارنـد .
همچنانكه نظام عالم بر بنيان حكمت و عدالت استوار است، مدينه ي فاضله نيز ساختاري عادلانه و حكيمانه دارد و زير نظر يك حكيم اداره مي شود. در رأس نظام عالم، ذات باري تعالي قرار دارد . «او از همه نقائص بري بود و هرچـه جـز او است از نقصي از نقائص خالي نيست ... پس وجود او افضل و اقدم وجـودات بـود ... و از جهـت كمـال وجـود در بـالاترين مراتب بود...» (فارابي، 73 :1361).
«فارابي از واحد يا علت اولي به سوي عقول دهگانه پيش مي رود و از اين عقول دو عالم ارض و سـماء صـادر شـده
است . افلاك او را عقول مدبري به حركت درمي آورند و طبيعت با كون و فسادش تابع اين عقول است . يكي از اين عقول يعني عقل فعال بر نفس تسلط دارد . سياست و اخلاق نيز از اين قاعده مستثني نيستند؛ زيـرا سـعادتي كـه آدميـان در جستجوي آنند تنها از طريق اتصال و اتحاد با عالم سماوي به وجود مي پيوندد. مدينهي فاضـله فـارابي تنهـا بـه همـ ين غايت متوجه است ». (ميان محمد، 660 ،1362).
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : morva♡

morva♡

مدیر بازنشسته تالار جامعه و فرهنگ
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-28
نوشته‌ها
1,005
لایک‌ها
8,030
امتیازها
93
سن
25
محل سکونت
TEHran
کیف پول من
1,572
Points
0
.ويژگيهاي رئيس مدينه‌ي فاضله در نظر فارابي
«فارابي فيلسوفي غايت گراست و جهت گيري منظومه ي فكري او و همه ي اجزاي فلـسفه ي وي بـر اسـاس غايـات
استوار شده است .» (مهاجرنيا، 141 :1380 .(وي غايت فلسفه ي خود را بر معرف ت خالق بنا نهاده است و در سياست نيز به چهار عنصر غايي كه عبارتند از كمال، سعادت، فضيلت و خير مي انديشد (همان، 143 .(رئيس مدينه ي فاضله وظيفه دارد كه براي تحقق اين عناصر چاره انديشي كند . وي «كسي است كـه بـه يـاري هـيچ كـس نيازمنـد نيـست . علـوم و صناعات، ملك بالفعل اوست و از طرف هيچ كس و از هيچ جهت به راهنمايي محتاج نيست... خداوند تبارك و تعـالي بـه وسيلهي عقل فعال به او الهام مي بخشد. چنين انساني چون روحش كامل و با عقل فعـال بـه صـورتي كـه تـشريح شـد.
متحد است در كامل ترين مرتبه ي انسانيت و عالي ترين مقام رحمـت و عنايـت قـرار دارد ». (ميـان محمـد، 174-173 :
1365 .(پيداست كه در نظر فارابي، رئيس مدينه ي فاضله در وهله ي اول كسي است كه شايستگي برخورداري از وحـي الهي را داراست. به تعبير ديگر، حكيم بودن چنين فردي در حد متعارف و معمول آن كافي نيست؛ بلكه افزون بـر عقـل و حكمت نيازمند وحي الهي است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : morva♡

morva♡

مدیر بازنشسته تالار جامعه و فرهنگ
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-28
نوشته‌ها
1,005
لایک‌ها
8,030
امتیازها
93
سن
25
محل سکونت
TEHran
کیف پول من
1,572
Points
0
اين رئيس، دوازده ويژگي دارد كه به طور خلاصه عبارتنـد از : «تـام الاعـ ضاء، خـوش
فهم و سريع التصور ، قوي حافظه، زيرك و هوشمند، خوش بيان، دوستدار تعلـيم، غيـر آزمنـد بـه خـوردن و نوشـيدن و
شهوتراني، دوستدار راستي و راستگويان، بزرگ نفس ، دوستدار كرامـت، بـي توجـه بـه مـا ل دنيـا، دوسـتدار دادگـري ،
دادگران و دشمن ستم و بيدادگران و داراي اراده ي راسخ ». (فارابي، 274-272 :1361 .(فارابي خود مي داند كه «البتـه
اجتماع همهي اين خصلتها در يك انسان بسي دشوار است ». (همان، 274 (و بـا خـتم نبـوت، تحقـق مدينـه ي فاضـله
ناميسر است؛ پس بر آن مي شود كه ويژگيهاي جانشين يا قائم مقام رئيس اول را تعريف كند. بـه نظـر وي رئـيس دوم
(قائم مقام رئيس اول) بايد از شش ويژگي برخوردار باشد كه عبارتند از:
.1 حكيم باشد.
.2 به شرايع، سنتها و روشهاي رؤساي اول آگاه باشد و همچنين پاسدار آن شرايع باشد.
.3 نسبت به موضوعاتي كه د ر مورد آنهـا از شـريعت پـيش از او حكـم و قـانوني نمانـده اسـت ي ادراك و ، قـوه
استنباط داشته باشد.
.4 بتواند احكام اموري را كه در جريان حوادث و مرور زمان پيش ميآيد و براي پيـشوايان گذشـته پـيش آمـد
نكرده است، به خوبي استنباط نمايد.
.5 از راه گفتار و بيان نيكو، قدرت ارشاد و هدايت داشته باشد.
6 .تن او در مباشرت اعمال جنگي به خوبي مقاوم باشد (همان، 276-275).
همچنين فارابي معتقد است كه در صورت يافت نشدن شخصي كه ويژگي هاي ياد شده را داشته باشد، مي توان دو يا چند نفر را كه در مجموع داراي اين ويژگي ها هستند به رياست مدينه گماشت، به شرط اينكـه يكـي از آنهـا حكـيم
7 باشد و در غير اين صورت نظام مدينه به سوي تباهي ميرود.
جانشينان رئيس اول نيز افزون برپاسداري از شريعت و سنتي كه از رئيس اول به جا مانده، بايد از نيـروي عقـل و
خرد و استنباط و اجتهاد شخصي براي تفسير، تبيين و تأويل شريعت و يافتن پاس خ براي پرسشهاي جديد بهره گيرند
.(1380 :242 ،مهاجرنيا).
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : morva♡

morva♡

مدیر بازنشسته تالار جامعه و فرهنگ
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-28
نوشته‌ها
1,005
لایک‌ها
8,030
امتیازها
93
سن
25
محل سکونت
TEHran
کیف پول من
1,572
Points
0
.رئيس حكومت و ويژگيهاي آن در نظر سعدي
پيش از حمله ي مغول، تنها روش حكومتي كه ايرانيان به چشم ديده بودند، حكومت استبدادي بود كه يا به ضرب
شمشير و يا به حكم وراثت به كسي ميرسيد؛ بنابراين هيچگاه مردم در انتخاب حكومت نقشي نداشتند. سعدي نيـز در آن روزگار ، اگر از حكومت سخن گفته، تصوير حكومت استبدادي را پيش چـشم داشـته اسـت . ناچـار سـخن دربـاره ي چگونگي شكل گيري جامعه ي آرماني و بر سر كار آ وردن پادشاه دلخواه رها مـي را كنـد و بـ ا ذكـ ر ويژگـي هـاي پادشـاه
مطلوب و همچنين نشان دادن بي رسميهاي اميران بيدادگر ، صفات ثبوتي و سلبي آرمانشـهر خـود را بيـان مـي دارد .
سعدي همانند فارابي براي تغيير حاكم ستمگر و جايگزيني امير عادل، اقدامي عملي انجام نداده؛ بلكه براي اصلاح وضع
موجود، نكته‌ها گفته و پندها داده است . با اينكه در عدالت جويي فارابي نمي تـوان ترديـد روا داشـت امـا وي بيـشتر بـه
سعادت و فضيلت و خير و راههاي دستيابي بدان و سرانجام، كمال فرد و جامعه ميانديشد و راههاي رسيدن بـه كمـال
را نشان مي دهد؛ و گويي كه تناقضي بين كمالجويي و عدالتخواهي نميبيند؛ اما سعدي به جاي اينكه بـه جنبـه هـاي
نظري حكومت بپردازد ضمن اينكه مشتاقانه خواهان سعادت و كمال آدميان است؛ به نياز فـوري مـردم، يعنـي عـدالت
ميانديشد؛ عدالتي كه در روابط اجتماعي و تعامل عامهي مردم با يكديگر نيز جاي آن خالي است « . اساس عالم مطلوب سعدي عدالت است و دادگستري ، يا به تعبير او نگهب اني خلق و ترس خداي، به همين سبب نخستين و مهمتـرين بـاب كتاب خود (بوستان) را بدين موضوع اختصاص داده است ». (سعدي، 20 :1369)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : morva♡

morva♡

مدیر بازنشسته تالار جامعه و فرهنگ
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-28
نوشته‌ها
1,005
لایک‌ها
8,030
امتیازها
93
سن
25
محل سکونت
TEHran
کیف پول من
1,572
Points
0
تعابيري كه سعدي براي فرمانروا، والي و يا حاكم به كار مي برد بيشتر «پادشاه»، «سلطان و » «ملك» است. پادشاه
واژهاي ايراني است و يادآور نظا م شاهنشاهي ايران پيش از اسلام است؛ اما سلطان و ملك، واژههـاي ي عربـي اسـت و بـار معنايي ويژه ي خود را دارد . سعدي از مردم، به لفظ «رعيت» ياد مي كند. واژهي رعيت از « » رعي به معني چريدن ريشه و برخـي از 8 ميگيرد و ر*اب*طه ي پادشاه و مردم، يادآور چوپان و گله است . اين مفهوم در من ابع اسلامي نيز پيـشينه دارد بخشي از عمر خود را به چوپاني گذرانده اند و گـويي كـه گلـه بـاني )ص( پيامبران، از جمله حضرت موسي و پيامبر اسلام آزموني براي پاسداشت حقوق زيردستان بوده است.
يكي از بهترين تصويرها براي نشان دادن پيوند سلطان و رعيت، حكايتي است در باب اول بوسـتان كـه خلاصـه ي
آن چنين است : «داراي فرخ سروش » يعني داريوش هخامنشي روزي در شـكار گاه از همراهـان جـدا مـي مانـد . يكـي از گلهبانان وي كه شاه را از دور مي بيند سر از پاي نشناخته آ*غ*و*ش مي گشايد و به استقبالش ميشتابد. پادشاه بـه گمـان اينكه مبادا يكي از دشمنان باشد، كمان ميكشد كه او را از پاي درآورد؛ اما چوپان بي چاره سراسيمه فرياد م يكشد كـه من در اين مرغزار، نگهبان اسبان شا مه . «ملك را دل رفته آمد به جاي » و تبسم كنان مي گويد بخت بـا تـو يـاري كـرد «وگرنه زه آورده بودم به گوش » در اينجا گله بان، شاه را اندرز م يدهد كه زيبنده نيست « كـه دشـمن ندانـد شهنـشه ز دوست» و يادآور ميشود كه:
مـــــرا بارهــــــا در حـــــضـر ديـــــــده اي
كنونــــــت بــــه مهـــــر آمــــدم پيــــشباز
توانــــــم مـــــــن اي نـــــامور شهريــــــار
مــــرا گلــــهبــــاني بــــه عقــــلاســــت و راي
در آن تخــــت و ملــــك از خلــــلغــــم بــــود
ز خيـــــــــل و چراگـــــــاه پرســـــــيده اي
نمــــــيدانــــــيم از بدانديــــــــش بــــــــاز
كـــــه اســـــبي بـــــرون آرم ازصــــــدهزار
تــــو هــــم گلــــه ي خــــويش داري بپــــاي
كــــه تــــدبير شــــاه از شــــبان كــــم بــــود
(همان، 30)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : morva♡

morva♡

مدیر بازنشسته تالار جامعه و فرهنگ
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-28
نوشته‌ها
1,005
لایک‌ها
8,030
امتیازها
93
سن
25
محل سکونت
TEHran
کیف پول من
1,572
Points
0
فارابي بيش از هرچيز بر دانايي، حكمت، تيزهوشي، پارسايي، پرهيزگاري و قدرت هدايت رئـيس مدينـه ي فاضـله
پاي مي فشارد. در حالي كه سعدي با توجه به شرايط حاكم بر جامع هي روزگار خـود و بـو يژه حـضور و اقتـدار مغـولان،
ميداند كه يافتن فرمانروايي با چنين ويژگيها نزديك به محال است؛ بنابراين به جاي چشم داشـت دانـايي، پارسـايي و
فرزانگي از حاكمان، بر آن است كه ايشان را ب ا رعيت ب ر سر مهر آورد و حس نوعدوس تي و ترحم را در دلشان زنده كنـد و عدل و احسان ، اساسي ترين درخواست سعدي از حكومت است . بي راه نيست اگر بگوييم سعدي به آيهي «ان االله يأمر بالعدل و الاحسان » (نحل، 90 (نظر داشته است . افزون بر عدل و احسان، صفات ديگري را شايسته ي سلطان مطلـوب و آرماني ميداند كه در اينجا به اهم آنها اشاره ميشود:
.6.1درويش صفتي
رئيس مدينه ي فارابي، دوستدار راستي، حكمت، فضيلت و داد ... است و شايد اوضاع زمانه و ضعف و زبوني خلفـاي
وي را بر آن داشته است كه بيش از هرچيز بر هوشمندي ، شجاعت و سلحشوري رئـيس مدينـه 9 عباسي در قرن چهارم تأكيد ور زد. اما سعدي در روزگار خود شاهد قدرتطلبي لجام گسيختهي مغولان و ايلخانان است و آرزو دارد كه قـدرت
وحشيانهي آنان به گونه اي مهار شود و شايد مناسب ترين راه، ترغيب شاه به درويشصفتي بوده است. گفتني اسـت كـه وي هيچگاه هوادار عزلت نشيني و انزواطلبي فرمانروايان ن يست؛ بلكه خواهان رهايي سلطان از كبر و غرور و فزون خواهي
است:
ز خــــاك آفريــــــدت خداونــــــد پــــــاك
حـــريص و جهـــان ســـوز و ســـركش مبـــاش
... بزرگــــان نكردنــــــد در خــــــود نــــــگاه
بزرگـــي بـــه نـــاموس و گفتــــار نيـــســـت
تواضــــــع ســـــــــر رفعــــــت افـــــرازدت
پـــس اي بنـــده افتـــادگي كـــن چـــو خـــاك
ز خــــــاك آفريدنــــــدت آتــــــش مبــــاش
خـــدا بينـــي از خويـــشتن بيـــــن مخــــواه
بلنـــدي بـــه دعـــــوي و پنـــــدار نيــــست
تكبـــــر بـــه خـــــاك انـــــدر انـــــدازدت
بـــــه گـــــردن فتــــد ســـركش تنـــدخوي
بلنديــــــت بايــــــد بلنــــــدي مجـــــــوي
(1369 :93-94 ،سعدي )
گويا سعدي «در اخبار شاهان پيشينه » خوانده است كه اتابك تكله پس از سال ها حكومت و مـردم نـوازي، بـر آن
مي شود كه ملك داري را فروگذارد و در كنجي به عبادت نشيند . يكي از صاحبدلان كه سعدي او را « نَفَس داناي روشن »
مينامد از اين آهنگ تكله بر آشفته مي شود و ضمن بازدا شتن وي از ايـن تـصميم، او را بـه ادامـه ي حكومـت و رفتـار
درويشانه فرا ميخواند و گوشزد ميكند كه:
تـــو بـــر تخـــت ســـلطاني خـــويش بـــاش
بــــه اخــــلاق پــــاكيزه درويــــش بــــــاش
(سعدي، 32)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : morva♡

morva♡

مدیر بازنشسته تالار جامعه و فرهنگ
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-28
نوشته‌ها
1,005
لایک‌ها
8,030
امتیازها
93
سن
25
محل سکونت
TEHran
کیف پول من
1,572
Points
0
2. .6 احسان و نيكي به خلق
هرچند مردم نوازي آرامش دروني به همراه دارد، اما رويكرد بي روني آن گشايش كار خلق و سپاسـگزاري عملـي در
برابر فضل الهي است؛ بنابراين باب دوم بوستان، ويژهي احسان و نيكي بهخلق ميشود.
البته نبايد چنين پنداشت كه سعدي احسان و نيكي به خلق را مطلق انگاشته است؛ بلكه وي باور دارد كـه برخـي
شايستهي احسان نيستند و نيكي كردن در حق آنان، چه بسا جفا به ديگران باشد:
بگفتــــــيم در بــــــاب احــــــسان بــــــسي
بخـــــور مـــــردم آزار را خـــــون و مـــــال
مبخـــشاي بـــر هـــر كجـــا ظـــالمي اســـت
هـــر آنكـــس كـــه بـــر دزد رحمـــت كنـــد
جفاپيـــــشگان را بـــــده ســـــر بـــــه بـــــاد
ولـــيكن نـــه شـــرط اســـت بـــا هركـــسي
كـــه از مـــرغ بـــد ، كنـــده بـــه پـــرّ و بـــال
كـــهرحمـــت بـــر او جـــور بـــر عـــالمياســـت
بــــه بــــازوي خــــود كــــاروان مــــي زنــــد
ســـتم بـــر ســـتم پيـــشه عـــدل اســـت و داد
(همان، 75)
3 .6 .تأمين امنيت
در طول تاريخ، كمترين چشمداشت مردم از حكومتها، برقراري امنيت فردي و اجتماعي بـوده اسـت . در گيـرو دار
حملهي مغول، سرزمين فارس چندين سال از تعرض مصون ماند و به ت دبير اتابكان سلغري پ اي مغولان به اين سرزمين باز نشد. سعدي چندين بار اقدام اتابك ابوبكر سعد را در اين باره ستوده است؛ از جمله:
ســــكندر بــــه ديــــوار رويــــين و سنـــــگ
تــــو را ســــد يــــأجوج كفــــر از زر اســــت
بكـــــرد از جهـــــان راه يـــــأجوج تنـــــــگ
نـــهرويـــين چـــو ديـــوار اســـكندر اســـت
(همان، 16)
و يا در ستايش اميري دادگر و دورانديش گويد:
در آن ملـــــك، قـــــارون برفتـــــ ـي دليـــــر
نيامــــــــد در ايــــــــام او بـــــر دلـــــــي
كـــه شـــه دادگـــر بـــود و درويـــش ، ســـير
نگـــويم كـــه خـــاري، كـــه بـــرگ گلــــي
(همان، 37)
اگر در تأمين امنيت و آسايش جامعه سودي باشد، تنها نصيب مردم نيست بلكه حكومت بيش از مردم از آن بهـره
ميبرد؛ بنابراين سعدي از پادشاه ميخواهد كه دست كم، به خاطر خود مال و جان رعيت را پاس دارد؛ از جمله:
رعيــــت نــــشايـد بــــ ـه بيــــداد كــــش ــ ت
مراعــــات دهقــــانكــــن از بهــــر خــــويش
كــــه مــــر ســــلطنت را پناهنــــد و پــــشت
كـــه مـــزدور خوشـــدل كنـــد كـــار بـــيش
(همان، 19)
پادشاه در برابر انواع ماليات و باج و خراج كه گاه و بيگاه از مردم ميگيرد، وامدار آنان است:
چــــو دشــــمن خــــر روستــــــايي بــــــرد
مخــــالفخــــرش بــــرد و ســــلطان خــــراج
بـــاج و ده يـــك چـــرا مـــي ـوردخـــ ملـــك
چــــه اقبــــال مانــــد در آن تخــــت و تــــاج
رعيــــت درخـــــت اســــت اگــــر پـــــروري
بـــه بـــي رحمـــي از بـــيخ و بـــارش مكـــن
بــــه كــــــام دل دوستــــــان بــــر خــــوري
كـــه نـــادان كنـــد حيـــف بـــر خويـــشتـن
(همان، 29)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : morva♡

morva♡

مدیر بازنشسته تالار جامعه و فرهنگ
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-28
نوشته‌ها
1,005
لایک‌ها
8,030
امتیازها
93
سن
25
محل سکونت
TEHran
کیف پول من
1,572
Points
0
4 .6 .هوشياري سلطان
سعدي در اين باره با فارابي همداستان است . سلطان بايد بر احـوال رعيـت، رفتـار كـارگزاران بـا مـردم، چگـونگي
گرفتن ماليات و مانند آن آگاه باشد و در هر زمينه چارهانديشي كند:
ملــكداري بــا ديانــت بايــد و فرهنــگ و راي
پادشــاهان پاســبانانند، خفــتن شــرط نيــسـت
م*ست و غافـل كـي توانـد، عاقـل و هـشيار بـاش
يا مكن ! يـا چــون حراسـت ميكنـي بيـدار بـاش
(1363 :829 ،سعدي)
و يا:
حـــرام اســـت بـــر پادشـــه خـــواب خـــ وش
چــــو باشــــد ضــــعيف از قــــوي بــــاركش
(همان، 36)
10 و حتي از سلطان ميخواهد كه در جايي خانه سازد كه فرياد دادخواهان ستمديده را بشنود.
تـــو كـــي بـــشن ــوي نالـــــهي دادخـــــواه
بــــه كيــــوان بــــرت كِ هلّــــ ي خوابگــــــاه
(همان، 30)
5 .6 .انتقادپذيري سلطان
حاكم با شنيدن سخن مخالف ان، بايد كاستيها را برطرف سازد؛ زيرا دوسـتان ه مـه چيـز را بـه ديـده ي خـشنودي
مينگرند. چه بسا شنيدن حرف جاهلان بر سخن عاقلان برتري داشته باشد:
ز دشـــمن شـــنو ســـيرت خـــود كـــه دوســـت
... تــــــرش روي بهتــــــر كنــــد ســــرزنش
هــر آنــچ از تــو آيــد بــه چــشمش نكوســت
كـــه يــاران خـــوش طبــع شـــيرين مـــنش
(همان، 46)
و بويژه هنگامي كه مي بيند مشتي چاپلوس و تملق گو، چشم و گـوش سـلطان را از بـزرگ نمـايي و سـتايش هـاي
دروغين پركرده اند و مجال ديدن و درك حقايق تلخ جامعه را به وي نمي دهند و از اين بدتر حتي زشتي ها و نار استيها
را در چشم او زيبا و پربها جلوه ميدهند، بر ميخروشد و هشدار ميدهد:
بـــدان كـــي ســـتوده شــــــود پادشـــــاه
چـــه ســــــود آفـــرين بـــر ســـر انجمــــن
كـــــه خلقـــــش ستايـــــــند در بارگـــــــاه
پــــس چرخــــه نفــــرينكنـــــــان پيــــرزن
(همان، 46)
و يا:
بـــه گمـــراه گفتـــــــن نكــــــو مــــي روي
هـــر آنگـــه كـــه عيبـــت نگوينـــد پـــــيش
جفــــايي تمــــام اســــت و جــــوري قـــــوي
هنردانـــــي از جـــــاهلي، عيـــــب خـــــويش
(همان، 47)
گــرمن ســخن درشــت نگــويم تــو نــشنوي
حـــقگـــوي را زبـــان ملامـــــت بـــــود دراز
جهــــد از آينــــه نبــرد زنــگ صيقلــــي بــي
حـق نيايـنـست چـه گفـتم؟ اگره ـست گـوبلي
(همان، 756)
و سرانجام پس از تأكيد فراوان بر انتقادپذيري سلطان ميگويد:
بگــوي آنچــه دانــي كــه حــق گفتــه بــــه
طمــــع بنــــد و دفتــــر ز حكمــــت بــــشوي
نــــه رشــــوت ســــتاني و نــــه عــــشـوه ده
طمـــــع بگـــــسلوهرچـــــه داري بگــــــوي
(1369 :30 ،سعدي)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : morva♡
بالا