• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

کتاب تاریخی پادشاهان شاهنامه

  • نویسنده موضوع "ASHOB"
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 761
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

"ASHOB"

کاربر اخراج شده
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,956
لایک‌ها
24,092
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
۱۰- زوطهماسب؛ پادشاه کهنسال

وقتی که نوذرشاه اسیر می شود، یک شب، زال، پدر رستم و از پهلوانان نامی ایران، تصمیم می گیرد که شاهی برای ایران انتخاب کنند که هم نجیب زاده بوده و از نژاد شاهان، و هم عقل و رأی داشته باشد. سرانجام با موبدان مشورت می کند و طی یک تصمیم جمعی، زوطهماسب را به این سمت انتخاب می کنند.

277990_938-1.jpg
البته این پادشاه، پیر بوده ولی عقل و درایت زیادی داشته. جنگ های دنباله دار ایران و توران، همچنان ادامه داشته است. خشکسالی هم که باعث و بانی پخش و پلا شدن لشگریان دو گروه می شود. سرانجام از سپاه توران فرستاده می آید و تقاضای صلح می شود و می گوید از دو طرف پهلوانان نامی زیادی کشته شده اند و بهتر است به خوبی و خوشی کنار بیایند. شاه ایران هم قبول می کند که صلح کنند؛ در عوض از جیحون تا مرز تور و تا چین و ختن را به آنها بسپارد.

زوطهماسب به سمت پارس رفت، زال در زابل ماند و تورانیان هم مرزهای ایران را ترک کردند. زوطهماسب بعد از پنج سال سلطنت و در سن ۸۶ سالگی،دار فانی را وداع گفت. بعد از او، گرشاسب بود که به سلطنت رسید ولی عمر سلطنت او کوتاه بود و همراه با زوال سلسله پیشدادیان از اینجا به بعد، این کیانیان بودند که سلسله پادشاهی تشکیل دادند.

انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراج شده
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,956
لایک‌ها
24,092
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
۱۰- زوطهماسب؛ پادشاه کهنسال

وقتی که نوذرشاه اسیر می شود، یک شب، زال، پدر رستم و از پهلوانان نامی ایران، تصمیم می گیرد که شاهی برای ایران انتخاب کنند که هم نجیب زاده بوده و از نژاد شاهان، و هم عقل و رأی داشته باشد. سرانجام با موبدان مشورت می کند و طی یک تصمیم جمعی، زوطهماسب را به این سمت انتخاب می کنند.

277990_938-1.jpg
البته این پادشاه، پیر بوده ولی عقل و درایت زیادی داشته. جنگ های دنباله دار ایران و توران، همچنان ادامه داشته است. خشکسالی هم که باعث و بانی پخش و پلا شدن لشگریان دو گروه می شود. سرانجام از سپاه توران فرستاده می آید و تقاضای صلح می شود و می گوید از دو طرف پهلوانان نامی زیادی کشته شده اند و بهتر است به خوبی و خوشی کنار بیایند. شاه ایران هم قبول می کند که صلح کنند؛ در عوض از جیحون تا مرز تور و تا چین و ختن را به آنها بسپارد.

زوطهماسب به سمت پارس رفت، زال در زابل ماند و تورانیان هم مرزهای ایران را ترک کردند. زوطهماسب بعد از پنج سال سلطنت و در سن ۸۶ سالگی،دار فانی را وداع گفت. بعد از او، گرشاسب بود که به سلطنت رسید ولی عمر سلطنت او کوتاه بود و همراه با زوال سلسله پیشدادیان از اینجا به بعد، این کیانیان بودند که سلسله پادشاهی تشکیل دادند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراج شده
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,956
لایک‌ها
24,092
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
۱- کیقباد؛ اولین شاه کیانیان

وقتی که سلسله پیشدادیان منقرض شد، کیانیان روی کار آمدند. البته چند وقتی مملکت بدون شاه بود و سرداران و پهلوانان ایران، آن را می گرداندند تا اینکه تصمیم گرفتند شاهی را برای ایران انتخاب کنند. همه گفتند که کیقباد از تبار پادشاهان کهن است و حالا در البرز است و رستم مامور شد که برود و او را پیدا کند و به دربار بیاورد. او هم رفت و کیقباد را از کاخی باشکوه، به دربار پادشاهی ایرانیان آورد. درخصوص اسلاف کیقباد، دکتر صفا می نویسد: «چنان که دیدیم، در روایت های آیینی، پدر کیقباد معین نیست و گفته اند که زال او را یافت و به فرزندی پذیرفت اما در روایت های ملی، سلسله نسب کیقباد معین شده بود.

277986_992-1.jpg
ابوریحان بیرونی، نسب کیقباد را چنین نوشته است: «کیقباد بن زَغ بن نوذکان بن مایشر بن نوذر بن منوچهر…» می گویند شاه مهربانی هم بوده و زمانی که افراسیاب در جنگ با ایرانیان به فرماندهی رستم، شکست خورد، رستم از او خواست که مرزهای ایران را گسترش دهد و در برابر تورانیان سر خم نکند اما کیقباد گفت که چیزی بهتر از صلح و داد نیست و همان بهتر که به پیشنهاد تورانیان، مرزها به همان وضعیت زمان فریدون برگردد؛ همان دوره ای که جیحون مرز ایران و توران شد. دوران پادشاهی آرامی را هم گذراند و اتفاق چندان خاصی در روزگارش نیفتاد، مگر رو در رویی افراسیاب و رستم.

انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراج شده
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,956
لایک‌ها
24,092
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
۱۲- کیکاوس؛ مردی که می خواست پرواز کند

کیقباد که مرحوم شد، پسرش به سلطنت رسید؛ هم او که به نام «کیکاووس» می شناسیمش در ابتدا شال و کلاه کرد که به مازندران رفته و آنجا را زیر سیطره خودش درآورد. شاه مازندران هم دست به دامان دیو سپید شد. در نتیجه جادو اثر کرده و کیکاووس و لشگر او کور شدند. وقتی هم که کور شدند، به بند دیو سپید و شاه مازندران درآمدند.

خبر به زال رسید. زال هم رستم را راهی مازندران کرد. دیو سپید به دست رستم کشته شده و جگرش در آورده شده و بر چشم سپاه ایران کشیده شد تا بینا شوند. کیکاوس، مازندران را به بچه هایش سپرد و با رستم، راهی شد؛ همان اتفاقی که تحت عنوان هفت خان رستم از آن یاد می شود. بعد از مدتی، توران و چین و مکران هم زیر فرمان کیکاووس درآمدند.

278126_648-9.jpg
سپس راهی بربر شد تا با آنها جنگ کند. شاه بربر دست به دامان پادشاه هاماوران (حمیرویمن) شده و با کیکاووس به جنگ پرداختند. البته فرجامی جز شکست نداشتند. سرانجام سودابه، دختر پادشاه هاماوران، به همسری کیکاووس درآمد اما شاه هاماوران، ول کن ماجرا نبود. حیله ای سوار کرد و کیکاووس و همراهانش را به بند کشید. اعراب هم از این واقعه خبردار شده و به ایران حمله ور شدند.

افراسیاب با تازیان جنگ کرده و آنها را از ایران بیرون کرده و خودش شد شاه ایران. رستم هم برای جمع و جور کردن این وضع، راهی هاماوران شده و کیکاووس را آزاد کرده و با سودابه و پهلوانانی چون گیو و گودرز و طوس، راهی ایران شدند. افراسیاب هم از ایران بیرون رانده شده و کیکاووس، شد سلطان مطلق. آنقدر مغرور شد که عزم سفر به آسمان را کرد. سرانجام به خاطر این عنادورزی، فره ایزدی از او جدا شد.

انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراج شده
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,956
لایک‌ها
24,092
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
۳- کیخسرو؛ ناپدید شده در برف و مه

او نه پسر کیکاووس، که نوه این پادشاه کیانی است. چرا؟ چون که فرزند سیاوش و فرنگیس است. سیاوش هم که به دستور افراسیاب کشته شده بود. در نتیجه تخت و تاج، به نوه کیکاووس رسید. در کل، جزو پادشاهان خیلی خوب شاهنامه است؛ از سوی دیگر، چون پدرش به دست افراسیاب، شاه تورانیان، کشته شده بود، موفق شد که انتقام خون پدر را هم از این پادشاه بستاند. خیلی شجاع و نیک نام بوده است. وقتی هم که موفق شد افراسیاب را شکست بدهد، یک تنه پادشاه مطلق کل دنیا شد اما بعدها اتفاقاتی روحی و روانی برایش افتاد و کل تخت و تاج سلطنت را کنار گذاشته و به راه معنویت وارد شد و همه امورات را سپرد دست لهراسب، پسرش.

کیخسرو را، آرمانی ترین پادشاه مورد نظر فردوسی می دانند، چرا که همه خصایل نیک آدمی را در درون خودش دارد؛ ضمن اینکه یک قهرمان هم هست. ازدواج پدر و مادر او، تولد و پرورشش در تبعید و نیز بازگشت وی به سرزمین پدری و تکیه اش بر تاج و تختی که به زور از پدرش سلب شده بود، جنبه های خاصی به زندگی این شاه کیانی می بخشد.

در ابتدا کیکاووس، گیو یکی از سرداران شجاع ایرانی را، به ماموریت فرستاد تا این شاهزاده را نجات دهد. تا پیش از کیخسرو، ایران درگیر خشکسالی بوده اما به محض تکیه او بر تخت پادشاهی، باران باریدن می گیرد. در ۱۰ سالگی می توانسته گراز و خرس را به زمین زده و شیر و پلنگ را شکار کند. حتی مرگ او نیز، مرگی به یادماندنی بوده است.

هنگامی که موفق شد افراسیاب را شکست داده و بکشد و شاه همه جهان شود، با پهلوانان خود، راهی چشمه ای می شود تا تن و سر در آن بشوید و خود را برای شکرگزاری و راز و نیاز آماده کند. طبق روایت شاهنامه، او بعد از آخرین تعمید در این چشمه، با پنج پهلوان نامی خود به نام های توس، بیژن، فریبرز، گیو و گستهم؛ گرفتار برف و توفان شده و در برف و مه، برای همیشه ناپدید می شود.

انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراج شده
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,956
لایک‌ها
24,092
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
۱۴- لهراسب؛ پادشاهی که به زور قبولش کردند

او را چهارمین پادشاه کیانی می دانند؛ البته به روایت فردوسی. او تخت شاهی را به پسرش لهراسب بخشیده بود. البته پهلوانان و بزرگان زیاد از این انتخاب راضی نبودند چرا که او فرد نه چندان نام آوری در دربار کیخسرو بوده است و خیلی رک و راست درباره اش گفتند که «از تبار شاهان نیست».

البته این پهلوانان و بزرگان، این ناراحتی و نارضایتی شان را پیش کیخسرو هم بیان کرده بودند که در نهایت با حرف های این پادشاه بزرگ و رد ادعاهای آنها، قبول کرده بودند که نه، لهراسب هم از تیره شاهان است.

البته خود لهراسب هم گفت که اگر این پهلوانان و بزرگان نخواهند که او پادشاه باشد، مشکلی ندارد و این تخت و تاج را رها خواهد کرد. او ۱۲۰ سال حکومت کرد و در این مدت، کمر به آبادانی ایران بست. او در بلخ، شهری خوب و زیبا ساخت. آتشکده بزرگ آذر برزین را هم ساخت و در کل، سعی کرد که دنباله رو پدرش باشد و زیاد کجروی نکند. از دیگر اتفاقات جالب زمان او، برخوردش با پسرانش، گشتاسب و زریر بود.

با اینکه این دو تا پسر، فرزندان برومند و شایسته ای بودند ولی لهراسب به دوتا دیگر از شاهزاده های مستقر در دربار، که از نوادگان کیکاووس بودند، علاقه داشت. گشتاسب از این بابت ناراحت شده بود. او یک بار در یک جشن انتظار داشت که پدرش تاج و تخت را تحویلش بدهد و او را شاه بعد از خودش کند که پدر از این بابت خیلی آشفته شد و حسابی توبیخش کرد، گشتاسب قهر کرد و با ۳۰۰ سوار راهی هند شد. لهراسب بعدا این را فهمید و به همین خاطر آن یکی پسرش را با هزار سوار، راهی هند کرد تا او را برگرداند.

انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراج شده
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,956
لایک‌ها
24,092
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
۱۵- گشتاسب؛ هم دوره با زرتشت

پسرک چموش لهراسب، از همان ابتدای جوانی، می خواست که جای پدر را بگیرد. سرانجام این اتفاق هم افتاد. چند باری به خاطر بی توجهی پدر، از دربار او قهر کرد. یک بار از راه هند برش گرداندند، یک بار هم رفت به روم. به روم که رفت، با کتایون دختر قیصر روم ازدواج کرد. سپس پدرزنش را ت*ح*ریک کرد که سپاهی جمع کند و به جنگ ایرانیان برود.

وقتی که لهراسب از این ماجرا باخبر شد، تخت و تاجش را توسط زریر، برادر گشتاسب، برای او فرستاد و خودش هم راهی بلخ شد تا مو تراشیده و آخر عمری را، به عبادت بگذراند. نتیجه ازدواج گشتاسب و کتایون، دو فرزند به نام های پشوتن و اسفندیار بودند، زرتشت در زمان همین پادشاه بود. گشتاسب به آیین او در آمده و اسفندیار را برای معرفی این آیین، به اقصی نقاط دنیا راهی کرد اما بین پدر و پسر، سوءتفاهمی ایجاد شد که در نهایت، با زندانی شدن پسر، خاتمه یافت.

277988_551-8.jpg
پادشاه تورانیان با شنیدن این خبر، به بلخ لشگرکشی کرده و لهراسب پیر را کشته و ۸۰ تن از موبدان را که سرگرم نیایش بودند، سر بریده و دختران گشتاسب را به اسارت برد. گشتاسب با زریر، راهی بلخ شد تا انتقام بستاند ولی سخت شکست خورد. فرزندان زیادی از گشتاسب و دیگر امرا و متولیان حکومت، در این جنگ کشته شدند. سرانجام وزیر وی، جاماسپ، با لباس مبدل به گنبدان دژ رفته، اسفندیار را آزاد کرد و بعد اسفندیار آمد و همه را شکست داد.

و همه اسرا و خواهرانش را آزاد گردانید. بعدها او به سفارش پدر، راهی جنگ با رستم شد که در این جنگ، جانش را از دست داد. این پادشاه، ۱۵۰ سال سلطنت کرده و سپس نوه اش بهمن، که فرزند اسفندیار حساب می شد را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراج شده
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,956
لایک‌ها
24,092
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
۱۶- بهمن

او که به شاهی رسید، بزرگان را دور و بر خودش جمع کرد و گفت که می خواهد انتقام خون اسفندیار را از رستم بستاند. از آنجا که خیلی عجله داشت، نیمه شبان با صد هزار سرباز، راهی زابلستان شد. در ن*زد*یک*ی های هیرمند که رسید، پیکی سمت زال فرستاد و به او گفت که می خواهد به خونخواهی پدر و برادرش، با او بجنگد.

277989_742-8.jpg
در این وقت، البته رستم هم توسط شغاد کشته شده بود. زال هم که پیر شده بود، از او خواست حالا که رستم از دنیا رفته، بی خیال انتقامجویی شود و عذر او را بپذیرد ولی او نپذیرفت. جنگی به پا شد و فرامرز، پسر رستم، به دست بهمن کشته شد. زال هم به غل و زنجیر بسته شد. این وضع البته بزرگان را به تکاپو انداخت تا به نصیحت شاه جوان بپردازند. از طرف دیگر، رودابه مادر رستم که با مرگ پسرش به آستانه دیوانگی رسیده بود، مدام مویه می کرد و می گفت که کجایی رستم، که پدرت به اسارت رفت و گنج و دارایی به یغما رفت و چه بر سر خانواده تو آمد و …

پشتون، سفارش مؤکدی به بهمن می کرد که بیش از این، دیگر صلاح نیست در زابلستان و در خانه و ایوان زال باشند؛ چرا که بالاخره اینها برای خودشان کسی بوده اند و احترامی دارند و احتمال دارد که مردم به طرفداری از آنها، بشورند.

انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراج شده
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,956
لایک‌ها
24,092
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
۱۷- همای

بهمن پسری داشت به نام ساسان، دختری هم داشت به نام همای. بهمن، البته به قاعده بزرگان و موبدان عمل نکرده و با فردی ازدواج کرد که موبدان از این کار منعش می کردند.

278127_889-1.jpg
بعد از باردار شدن دختر، حال و روز شاه رو به وخامت نهاد. در نتیجه بزرگان را جمع کرده و امر را چنین تعیین کرد که سلطنت، به دخترش همای برسد و سپس به فرزند همای. همای به روایت فردوسی، ۳۲ سال سلطنت کرد که با عدل و داد همراه بوده و به آبادانی ایران منجر شد.

انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراج شده
کاربر اخراج شده
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,956
لایک‌ها
24,092
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
۱۸- داراب

قرار بود که بعد از همای، تخت و سلطنت به پسرش برسد. برادر همای هم راهش را کج کرده و به نیشابور رفت؛ یک جورهایی از خواهرش قهر کرد. همای سرگرم سلطنت و دادگری بود ولی چون می ترسید بزرگان مملکت، تاج و تخت را از او بگیرند و به پسرش صدمه بزنند، یک شب فرزند را همراه مقدار زیادی زر و یاقوت، توی صندوقی گذاشت و صندوق را هم قیراندود کرده و انداخت به دجله.

بعد به همه گفت که جنینش را سقط کرده تا باورشان شود و دست از سر پسرش بردارند. گازری – رختشویی – صندوق را گرفته و اسم کودک را داراب گذاشته و از او نگهداری کرد. داراب هم بزرگ شده و از کودکی به سواری و تیر و کمان سرگرم شد. سرانجام همسر گازر، همه حقیقت را به داراب می گوید و او هم راهی بلخ می شود.

در میانه راه به رشنواد، سردار ایرانی که به دستور همای، عازم جنگ با رومیان بود رسید. داراب رازش را به او می گوید. شباهنگام این سردار، در خواب می بیند که داراب، شهریار ایران است. در نتیجه کلی احترامش می کند و مرکب و سلاح مناسبی در اختیارش می گذارد و او را با خود، راهی جنگ با رومیان می کند. رشادت های بی شماری از خودش بروز می دهد و دیگران را انگشت به د*ه*ان می گذارد. سرانجام به ایران بازمی گردد و همای، او را می شناسد و تخت و تاج را به او واگذار می کند.


انجمن تک رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"
بالا