طرح سبک زندگی در جامعه شناسی
البته تعریف انعطاف ناپذیری که از «طبقه» ارائه می شود و فرد را دست بسته و ناچار از پذیرش اقتضائات آن می کند؛ آیا «طبقه» واقعیّتی بود که همه عرصه های زندگی را تحت مدیریت خویش دربیاورد و توانایی تأثیرگذاری بر همه رفتارهای فردی و جمعی داشته باشد و بلکه در جایگاه توصیف و تحلیل آنها بنشیند؟ جالب این که محوریت «طبقه» در مطالعات فرهنگی این دسته از جامعه شناسان تا آن جا پیش می رفت که فرهنگ عمومی را نیز تنها به عنوان بسترساز شکل گیری حسّاسیت های ریشه دار و ناآگاهانه طبقاتی به رسمیت می شناختند ولی هیچ گونه شأن زمینه سازی جهت غلبه بر این حسّاسیت های طبقاتی برای آن قائل نبودند. حتّی همان طور که اندی بنت در «فرهنگ و زندگی روزمره» آورده: به عقیده برخی از جامعه شناسان دوره مدرنیته، رواج و اهمیت مصرف گرایی در جامعه معاصر به شکل گیری مبنای تازه ای برای «اقتدار» انجامیده که مبناهای قدیمی تر – مثل پیشینه طبقاتی و خانوادگی – را تضعیف می کند و فضایی برای انواع جدید هویت های فردی می گشاید؛ (Abercrombie، Nicolas، Authority And Consumer Society، p: 5-44) اقتدار و هویتی که مولود میزان و شیوه مصرف فرد یا گروه می باشد. در مجموع این نکته را از لابه لای تعاریف مختلف جامعه شناسان غربی و پژوهش های اجتماعی می توان استنباط کرد که «الگوی مصرف» و «اوقات فراغت»، مرکز ثقل توجّهات ایشان در توصیف سبک زندگی بوده است.
چکیده ماشینی
سبک زندگی، مفهومی است که جامعه شناسان غرب پس از ناکارآمدی مفهوم «طبقه» برای توصیف و تحلیل رفتارهای اجتماعی به کار گرفتند. چه این که افرادی از طبقات مختلف، رفتارها و بروزاتی متفاوت با تعریف آن طبقه داشتند و عملاً مفهوم «طبقه» را در علوم اجتماعی به چالش کشیدند. البته تعریف انعطاف ناپذیری که از «طبقه» ارائه می شد و فرد را دست بسته و ناچار از پذیرش اقتضائات آن می کرد، طبیعتاً چنین فرجامی را در پی می داشت؛ آیا «طبقه» واقعیّتی بود که همه عرصه های زندگی را تحت مدیریت خویش دربیاورد و توانایی تأثیرگذاری بر همه رفتارهای فردی و جمعی داشته باشد و بلکه در جایگاه توصیف و تحلیل آنها بنشیند؟ جالب این که محوریت «طبقه» در مطالعات فرهنگی این دسته از جامعه شناسان تا آن جا پیش می رفت که فرهنگ عمومی را نیز تنها به عنوان بسترساز شکل گیری حسّاسیت های ریشه دار و ناآگاهانه طبقاتی به رسمیت می شناختند ولی هیچ گونه شأن زمینه سازی جهت غلبه بر این حسّاسیت های طبقاتی برای آن قائل نبودند. درنتیجه افراد هر طبقه در یک سلسله الگوهای رفتاری مشخّص و از پیش تعیین شده، محصور می ماندند که ناشی از اقتضائات طبقاتی شان بود.
اساساً تحلیل های مارکسیستی با تکیه بر دیالکتیک تاریخی هگل که محوریت اراده فرد را به تمسخر می گیرند و هر آنچه درون تمایلات و اراده های فردی به وجود می آید را نتیجه سیر تکامل تاریخی – اجتماعی فرض می کند، سایه ای سنگین بر نظریه های جامعه شناختی داشته است. در این نوع نگرش، انتخاب ها و آزادی های صوری فردی نیز از سوی تحوّلات بیرونی شکل داده می شود و یکی از مهم ترین این علل و عوامل بیرونی، جایگاه طبقاتی شخص است. اما اشکالات مدل فوق باعث تغییر در مبنای تحلیل های خشک جامعه شناسی گردید و توجّه به «مصرف» را در نظر آنان ب*ر*جسته کرد. جامعه شناسان آمریکایی هم تأکید بر سبک زندگی را راه نجاتی از معضل غلبه مفاهیم مارکسیستی در علوم اجتماعی می دانستند. عمدتاً طرفداران پلورالیسم در قبال تحلیل های نئومارکسیستی به نظریه الگوی مصرف و فراغت گرائیدند و گمنامی افراد در محیط کلان شهرها را عامل گسستن او از قید و بند ارزش های سنّتی و تلاش برای نیل به هویت ها و منزلت جدید براساس الگوی مصرف دانستند.
البته روح مصرف گرایی نهفته در تمدّن تکنیکی و به دنبال آن جوامع مصرف زده امروزین، راه رسیدن به این ملاک را هموار می نمود. چراکه مصرف گرایی به یکی از ویژگی های اساسی و تقریباً بدیهی زندگی روزمرّه تبدیل شده و تأکیدی ویژه بر لذّت و خوشی و محوریت امیال فردی در هدایت زندگی دارد. حتّی همان طور که اندی بنت در «فرهنگ و زندگی روزمره» آورده: به عقیده برخی از جامعه شناسان دوره مدرنیته، رواج و اهمیت مصرف گرایی در جامعه معاصر به شکل گیری مبنای تازه ای برای «اقتدار» انجامیده که مبناهای قدیمی تر – مثل پیشینه طبقاتی و خانوادگی – را تضعیف می کند و فضایی برای انواع جدید هویت های فردی می گشاید؛ (Abercrombie، Nicolas، Authority And Consumer Society، p: 5-44) اقتدار و هویتی که مولود میزان و شیوه مصرف فرد یا گروه می باشد.
اما هویت که یک سیستم پیچیده از روابط است، میان مفاهیمی مانند کیستی فرد و ر*اب*طه او با دیگران و با سایر فرهنگ ها، چه ارتباطی با سبک زندگی اشخاص دارد؟ برخی جامعه شناسان معتقدند هویت افراد در یک جامعه از طریق سبک زندگی انتخابی آنها تولید و بازتولید می شود. این ساز و کار بیش و پیش از هر چیز، از خلال درونی کردن رفتارها و باورها، در ظرف روزمرگی عمل می کند. (Riemer،Bo، Youth And Modern Lifestyles، P: 121) البته این ارتباط باید دوسویه و دربردارنده تأثیرات و تجلّیات هویت در سبک زندگی هم باشد و چه بسا بتوان هویت را زیربنا و منشاء شیوه زندگی در نظر گرفت. کما این که آنتونی گیدنز در تعریف مفهومی از سبک زندگی می نویسد: «سبک زندگی را می توان مجموعه ای کم و بیش جامع از عملکردها تعبیر کرد که فرد آن ها را به کار می گیرد. این عملکردها نه فقط نیازهای جاری او را برمی آورد، بلکه روایت خاصی را هم که وی برای هویت شخصی خویش بر می گزیند، در برابر دیگران مجسّم می سازد. سبک زندگی مجموعه ای نسبتاً منسجم از همه رفتارها و فعّالیت های یک فرد معیّن در جریان زندگی روزمره است. (گیدنز، آنتونی، تجدّد و تشخّص، ص۱۲۰) این تلقّی و تحلیل بیشتر به ارزش ها و انتخاب های ارادی و شخصی نزدیک می شود. هرچند که در همین جا نیز سخن از جامعه پذیری و القائات ارزشی و فرهنگی محیط بر نگرش ها و اعتقادات افراد است.
در هرحال صرفن ظر از مباحث مقدّماتی و الگوهای جسته و گریخته برپایه ارزش ها و نگرش ها، مقوله «مصرف» در نگاه جامعه شناسان، محوریتی ب*ر*جسته در تبیین مفهوم «سبک زندگی» یافت. چنین تفسیر و تأثیری از مصرف گرایی می توانست جایگزین مناسبی برای مفهوم «طبقه» تلقّی شود. این اصطلاح آن گونه که اندی بنت نقل کرده، برای نخستین بار توسط ماکس وبر به عنوان ابزاری مهم در الگوی چندبُعدی قشربندی اجتماعی مطرح گردید که درواقع چالشی بود با مدل تعیّن اقتصادی و طبقه محور مارکس. در نظر او جامعه فقط به لحاظ اقتصادی تقسیم بندی نمی شود بلکه «منزلت اجتماعی» و روش نمایاندن آن در سبک های زندگی نیز عاملی مهم در این راستاست. (بِنت، اندی، فرهنگ و زندگی روزمرّه، ص۹۸) پس طبق نظر وبر فرهنگ عمومی جامعه تابعی از عوامل اقتصادی و فرآیندهایی است که کنش گران اجتماعی برای متمایزساختن خویش در قالب یک گروه منزلتی خاصّ، درپیش می گیرند. این فرآیندها می تواند کالاها و خدمات را به شیوه هایی مختلف در معرض مصرف درآورد و مفهوم منزلت اجتماعی فراتر از فرمول های ریاضی وار طبقاتی، مسائلی نظیر سلیقه و مُد و ترجیحات فراغتی را پیش می کشد.
به همراه وبر می توان «وبلن» را نیز دیگر طرّاح سبک زندگی در تحلیل های جامعه شناختی دانست که هم زمان با وبر و زیمل می زیسته و برای اوّلین بار مفهوم سبک زندگی را مطرح ساخته اند. او در مطالعاتی که روی طبقه مرفّه نوظهور در آمریکا انجام داد، نشان داد که افراد این طبقه چگونه می کوشند منزلت نوپدید خویش را با تقلید از سبک زندگی های طبقات بالای اروپایی به نمایش بگذارند و سلیقه های آن ها را در مُد و تغذیه و فراغت تبعیّت نمایند. او برای چنین رفتاری، اصطلاح «مصرف نمایشی» را وضع کرد. او در تحلیل خویش از اهمیت و معنای مُد برای طبقات مرفّه، خاطرنشان می کند که ویژگی اصلی لباس های گران قیمت مُد روز، پیامی است که باید درباره کامیابی صاحب آن در نیل به منزلتی فراتر از طبقه کارگر، صاحبان حرفه یا سایر طبقه های شغلی ارسال کنند. (همان، ص۱۶۱)
وبلن کتاب معروف خویش- نظریه طبقه مرفّه یا تن آسا -را در ۱۸۹۹ برای تبیین همین مطلب نوشت که مصرف این طبقه نه از سر نیاز بلکه برای کسب اعتبار اجتماعی و در راستای جلب توجه صورت می گیرد. حتّی در برخی موارد، آسایش و رفاه و تلذّذ ایشان اقتضای مصرفی دیگرگون دارد اما انگیزه تمایزجویی و برتری طلبی، الگوی مصرف خاصی را پیش رویشان می گذارد. این نمایش پرتظاهر از مصرف، کارکرد زمینه سازی برای ستایش اجتماعی موقعیت و جایگاه آنان را دارد و حتّی در نظر او دلیل اصلی خرید و مصرف انواع خاص اتومبیل و تزیینات منزل و لباس و غذا و …، نمایش شیوه خاصی از سبک زندگی مشترک است.
در هرحال محوریت پایگاه اقتصادی در تحلیل های مارکسیستی و سپس محوریت منزلت اجتماعی در تبیین های وبری، نوعی ب*ر*جسته سازی مولّفه های مادّی و این جهانی در شکل دهی زندگی و الگوی رفتاری گروه های انسانی بود. همان دو عنصری که با عنوان «مال» و «جاه» در ادبیات روایی شیعه مورد هشدار قرارگرفته و از تبعیّت و محوریّت آنها نهی شده است و پایه چنین دستوری، امکان درانداختن طرحی نو برای زندگی براساس شاخص هایی دیگر است. این امکان، به معنای نفی تحکّمات ساختاری و محیطی و تأکید بر آگاهی و اراده اشخاص در پایه ریزی الگوهای رفتاری خویش است و البته نافی هویت جمعی و اقتضائات اجتماعی و گروه بندی های رفتاری و … هم نخواهد بود.
البته تعریف انعطاف ناپذیری که از «طبقه» ارائه می شود و فرد را دست بسته و ناچار از پذیرش اقتضائات آن می کند؛ آیا «طبقه» واقعیّتی بود که همه عرصه های زندگی را تحت مدیریت خویش دربیاورد و توانایی تأثیرگذاری بر همه رفتارهای فردی و جمعی داشته باشد و بلکه در جایگاه توصیف و تحلیل آنها بنشیند؟ جالب این که محوریت «طبقه» در مطالعات فرهنگی این دسته از جامعه شناسان تا آن جا پیش می رفت که فرهنگ عمومی را نیز تنها به عنوان بسترساز شکل گیری حسّاسیت های ریشه دار و ناآگاهانه طبقاتی به رسمیت می شناختند ولی هیچ گونه شأن زمینه سازی جهت غلبه بر این حسّاسیت های طبقاتی برای آن قائل نبودند. حتّی همان طور که اندی بنت در «فرهنگ و زندگی روزمره» آورده: به عقیده برخی از جامعه شناسان دوره مدرنیته، رواج و اهمیت مصرف گرایی در جامعه معاصر به شکل گیری مبنای تازه ای برای «اقتدار» انجامیده که مبناهای قدیمی تر – مثل پیشینه طبقاتی و خانوادگی – را تضعیف می کند و فضایی برای انواع جدید هویت های فردی می گشاید؛ (Abercrombie، Nicolas، Authority And Consumer Society، p: 5-44) اقتدار و هویتی که مولود میزان و شیوه مصرف فرد یا گروه می باشد. در مجموع این نکته را از لابه لای تعاریف مختلف جامعه شناسان غربی و پژوهش های اجتماعی می توان استنباط کرد که «الگوی مصرف» و «اوقات فراغت»، مرکز ثقل توجّهات ایشان در توصیف سبک زندگی بوده است.
چکیده ماشینی
سبک زندگی، مفهومی است که جامعه شناسان غرب پس از ناکارآمدی مفهوم «طبقه» برای توصیف و تحلیل رفتارهای اجتماعی به کار گرفتند. چه این که افرادی از طبقات مختلف، رفتارها و بروزاتی متفاوت با تعریف آن طبقه داشتند و عملاً مفهوم «طبقه» را در علوم اجتماعی به چالش کشیدند. البته تعریف انعطاف ناپذیری که از «طبقه» ارائه می شد و فرد را دست بسته و ناچار از پذیرش اقتضائات آن می کرد، طبیعتاً چنین فرجامی را در پی می داشت؛ آیا «طبقه» واقعیّتی بود که همه عرصه های زندگی را تحت مدیریت خویش دربیاورد و توانایی تأثیرگذاری بر همه رفتارهای فردی و جمعی داشته باشد و بلکه در جایگاه توصیف و تحلیل آنها بنشیند؟ جالب این که محوریت «طبقه» در مطالعات فرهنگی این دسته از جامعه شناسان تا آن جا پیش می رفت که فرهنگ عمومی را نیز تنها به عنوان بسترساز شکل گیری حسّاسیت های ریشه دار و ناآگاهانه طبقاتی به رسمیت می شناختند ولی هیچ گونه شأن زمینه سازی جهت غلبه بر این حسّاسیت های طبقاتی برای آن قائل نبودند. درنتیجه افراد هر طبقه در یک سلسله الگوهای رفتاری مشخّص و از پیش تعیین شده، محصور می ماندند که ناشی از اقتضائات طبقاتی شان بود.
اساساً تحلیل های مارکسیستی با تکیه بر دیالکتیک تاریخی هگل که محوریت اراده فرد را به تمسخر می گیرند و هر آنچه درون تمایلات و اراده های فردی به وجود می آید را نتیجه سیر تکامل تاریخی – اجتماعی فرض می کند، سایه ای سنگین بر نظریه های جامعه شناختی داشته است. در این نوع نگرش، انتخاب ها و آزادی های صوری فردی نیز از سوی تحوّلات بیرونی شکل داده می شود و یکی از مهم ترین این علل و عوامل بیرونی، جایگاه طبقاتی شخص است. اما اشکالات مدل فوق باعث تغییر در مبنای تحلیل های خشک جامعه شناسی گردید و توجّه به «مصرف» را در نظر آنان ب*ر*جسته کرد. جامعه شناسان آمریکایی هم تأکید بر سبک زندگی را راه نجاتی از معضل غلبه مفاهیم مارکسیستی در علوم اجتماعی می دانستند. عمدتاً طرفداران پلورالیسم در قبال تحلیل های نئومارکسیستی به نظریه الگوی مصرف و فراغت گرائیدند و گمنامی افراد در محیط کلان شهرها را عامل گسستن او از قید و بند ارزش های سنّتی و تلاش برای نیل به هویت ها و منزلت جدید براساس الگوی مصرف دانستند.
البته روح مصرف گرایی نهفته در تمدّن تکنیکی و به دنبال آن جوامع مصرف زده امروزین، راه رسیدن به این ملاک را هموار می نمود. چراکه مصرف گرایی به یکی از ویژگی های اساسی و تقریباً بدیهی زندگی روزمرّه تبدیل شده و تأکیدی ویژه بر لذّت و خوشی و محوریت امیال فردی در هدایت زندگی دارد. حتّی همان طور که اندی بنت در «فرهنگ و زندگی روزمره» آورده: به عقیده برخی از جامعه شناسان دوره مدرنیته، رواج و اهمیت مصرف گرایی در جامعه معاصر به شکل گیری مبنای تازه ای برای «اقتدار» انجامیده که مبناهای قدیمی تر – مثل پیشینه طبقاتی و خانوادگی – را تضعیف می کند و فضایی برای انواع جدید هویت های فردی می گشاید؛ (Abercrombie، Nicolas، Authority And Consumer Society، p: 5-44) اقتدار و هویتی که مولود میزان و شیوه مصرف فرد یا گروه می باشد.
اما هویت که یک سیستم پیچیده از روابط است، میان مفاهیمی مانند کیستی فرد و ر*اب*طه او با دیگران و با سایر فرهنگ ها، چه ارتباطی با سبک زندگی اشخاص دارد؟ برخی جامعه شناسان معتقدند هویت افراد در یک جامعه از طریق سبک زندگی انتخابی آنها تولید و بازتولید می شود. این ساز و کار بیش و پیش از هر چیز، از خلال درونی کردن رفتارها و باورها، در ظرف روزمرگی عمل می کند. (Riemer،Bo، Youth And Modern Lifestyles، P: 121) البته این ارتباط باید دوسویه و دربردارنده تأثیرات و تجلّیات هویت در سبک زندگی هم باشد و چه بسا بتوان هویت را زیربنا و منشاء شیوه زندگی در نظر گرفت. کما این که آنتونی گیدنز در تعریف مفهومی از سبک زندگی می نویسد: «سبک زندگی را می توان مجموعه ای کم و بیش جامع از عملکردها تعبیر کرد که فرد آن ها را به کار می گیرد. این عملکردها نه فقط نیازهای جاری او را برمی آورد، بلکه روایت خاصی را هم که وی برای هویت شخصی خویش بر می گزیند، در برابر دیگران مجسّم می سازد. سبک زندگی مجموعه ای نسبتاً منسجم از همه رفتارها و فعّالیت های یک فرد معیّن در جریان زندگی روزمره است. (گیدنز، آنتونی، تجدّد و تشخّص، ص۱۲۰) این تلقّی و تحلیل بیشتر به ارزش ها و انتخاب های ارادی و شخصی نزدیک می شود. هرچند که در همین جا نیز سخن از جامعه پذیری و القائات ارزشی و فرهنگی محیط بر نگرش ها و اعتقادات افراد است.
در هرحال صرفن ظر از مباحث مقدّماتی و الگوهای جسته و گریخته برپایه ارزش ها و نگرش ها، مقوله «مصرف» در نگاه جامعه شناسان، محوریتی ب*ر*جسته در تبیین مفهوم «سبک زندگی» یافت. چنین تفسیر و تأثیری از مصرف گرایی می توانست جایگزین مناسبی برای مفهوم «طبقه» تلقّی شود. این اصطلاح آن گونه که اندی بنت نقل کرده، برای نخستین بار توسط ماکس وبر به عنوان ابزاری مهم در الگوی چندبُعدی قشربندی اجتماعی مطرح گردید که درواقع چالشی بود با مدل تعیّن اقتصادی و طبقه محور مارکس. در نظر او جامعه فقط به لحاظ اقتصادی تقسیم بندی نمی شود بلکه «منزلت اجتماعی» و روش نمایاندن آن در سبک های زندگی نیز عاملی مهم در این راستاست. (بِنت، اندی، فرهنگ و زندگی روزمرّه، ص۹۸) پس طبق نظر وبر فرهنگ عمومی جامعه تابعی از عوامل اقتصادی و فرآیندهایی است که کنش گران اجتماعی برای متمایزساختن خویش در قالب یک گروه منزلتی خاصّ، درپیش می گیرند. این فرآیندها می تواند کالاها و خدمات را به شیوه هایی مختلف در معرض مصرف درآورد و مفهوم منزلت اجتماعی فراتر از فرمول های ریاضی وار طبقاتی، مسائلی نظیر سلیقه و مُد و ترجیحات فراغتی را پیش می کشد.
به همراه وبر می توان «وبلن» را نیز دیگر طرّاح سبک زندگی در تحلیل های جامعه شناختی دانست که هم زمان با وبر و زیمل می زیسته و برای اوّلین بار مفهوم سبک زندگی را مطرح ساخته اند. او در مطالعاتی که روی طبقه مرفّه نوظهور در آمریکا انجام داد، نشان داد که افراد این طبقه چگونه می کوشند منزلت نوپدید خویش را با تقلید از سبک زندگی های طبقات بالای اروپایی به نمایش بگذارند و سلیقه های آن ها را در مُد و تغذیه و فراغت تبعیّت نمایند. او برای چنین رفتاری، اصطلاح «مصرف نمایشی» را وضع کرد. او در تحلیل خویش از اهمیت و معنای مُد برای طبقات مرفّه، خاطرنشان می کند که ویژگی اصلی لباس های گران قیمت مُد روز، پیامی است که باید درباره کامیابی صاحب آن در نیل به منزلتی فراتر از طبقه کارگر، صاحبان حرفه یا سایر طبقه های شغلی ارسال کنند. (همان، ص۱۶۱)
وبلن کتاب معروف خویش- نظریه طبقه مرفّه یا تن آسا -را در ۱۸۹۹ برای تبیین همین مطلب نوشت که مصرف این طبقه نه از سر نیاز بلکه برای کسب اعتبار اجتماعی و در راستای جلب توجه صورت می گیرد. حتّی در برخی موارد، آسایش و رفاه و تلذّذ ایشان اقتضای مصرفی دیگرگون دارد اما انگیزه تمایزجویی و برتری طلبی، الگوی مصرف خاصی را پیش رویشان می گذارد. این نمایش پرتظاهر از مصرف، کارکرد زمینه سازی برای ستایش اجتماعی موقعیت و جایگاه آنان را دارد و حتّی در نظر او دلیل اصلی خرید و مصرف انواع خاص اتومبیل و تزیینات منزل و لباس و غذا و …، نمایش شیوه خاصی از سبک زندگی مشترک است.
در هرحال محوریت پایگاه اقتصادی در تحلیل های مارکسیستی و سپس محوریت منزلت اجتماعی در تبیین های وبری، نوعی ب*ر*جسته سازی مولّفه های مادّی و این جهانی در شکل دهی زندگی و الگوی رفتاری گروه های انسانی بود. همان دو عنصری که با عنوان «مال» و «جاه» در ادبیات روایی شیعه مورد هشدار قرارگرفته و از تبعیّت و محوریّت آنها نهی شده است و پایه چنین دستوری، امکان درانداختن طرحی نو برای زندگی براساس شاخص هایی دیگر است. این امکان، به معنای نفی تحکّمات ساختاری و محیطی و تأکید بر آگاهی و اراده اشخاص در پایه ریزی الگوهای رفتاری خویش است و البته نافی هویت جمعی و اقتضائات اجتماعی و گروه بندی های رفتاری و … هم نخواهد بود.
تک رمان
دانلود رمان عاشقانه از طریق سایت تک رمان دانلود رمان جنایی برای دانلود رمان رایگان وارد شوید جهت چاپ رمان و نشر در انجمن رمان نویسی از طریق اورود به انجمن اقدام کنید
taakroman.ir
آخرین ویرایش: