خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

کامل شده ژرفای تنهایی|"AshoB" کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع "ASHOB"
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 15
  • بازدیدها 1K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
کیف پول من
7,839
Points
19
به نام یزدان پاک
1593714199705.png
دلنوشته: ژرفای تنهایی

نویسنده: "AshoB"

کاربر انجمن تک رمان

ویراستار: گلبرگ

مقدمه: ژرفای تنهایی من را نمی‌شود اندازه گرفت...
عمقش به عمق سیاهی شب می‌ماند. چشم هیچ‌کس را یارای درک ژرفای این سیاهی نیست.

"AshoB"
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش توسط مدیر:

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
کیف پول من
7,839
Points
19
تاوان بی‌گناهی

1: می‌سوزم در آرزوی محالی که محال بودنش را به خوبی می‌دانم.
تنم آتش گرفته از د*اغ‌هایی که بر دلم مانده و من، در حصار حسرت‌هایم اسیرم.
آسمانم رنگ باخته و رنگ حقیقت از آرزوهایم گریخته، بهارانم پر از عطر خزان گشته و من در امتداد جاده‌ی زندگانی، زندگی کردن را از یاد برده‌ام و از من، تنها کالبدی پوچ به فردا خواهد رسید.
به زانو درآمده‌ام؛ آن‌قدر که سقف آسمان آرزوهایم پایین آمده‌...
قامتم خمیده گشته و نگاهم به زمین دوخته شده است.
زمین‌گیر شده‌ام؛ امید ناامید شده‌ام زنجیر شده و مرا به بند کشیده است.

از آن روزی که فلک آوای هستی را نواخت، در تقدیر من تنهایی مقدر شده بود و افسوس...
افسوس از تاوان بی‌گناهی...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
کیف پول من
7,839
Points
19
2: ماه می‌تابد و ستاره سوسو می‌زند...
رود می‌خواند و باد می‌نوازد؛ درخت می‌رقصد و گل طنازی میکند...
زیباست اما...
شب که می‌آید؛ آن‌گاه که در جدال گرگ‌و‌میش، شب چیره می‌شود و قدم در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر می‌گذارد،
در آن دم که شهر را تنگ در بر می‌گیرد و سیاهی را می‌گستراند،
چه مهتاب باشد چه نباشد،
چه ستاره سوسو بزند چه خاموش شود...
نوای باد به گوش برسد یا نه...
گل شکوفه کند یا بخشکد...
شب است...
تاریکی است...
تنهایی است...
فغان و زوال است...
شب، شب است...
تاریک، خاموش، عبوس.
..

و من زاده‌ی شبم...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
کیف پول من
7,839
Points
19
شب‌های تنهایی
3: خیاط ماهری شده‌ام؛ آن‌قدر که خیالت را بافتم.
رفته‌ای اما در پستوی ذهنم، آن‌جا که دخمه‌ی خاطراتم قرار دارد، یادت را زنده نگاه داشته‌ام...
و من هنوز هم در شب‌های تنهایی‌ام، تا سپیده دم از تو برای ماه می‌گویم؛
آن‌قدر می‌گویم تا پرتوی خوشید او را از پهنه‌ی چشمم محو کند.

چهارستون قلبم بر خاطراتت استوار است،
وای از آن روزی که فراموشی گریبان خاطراتم را بگیرد...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
کیف پول من
7,839
Points
19
کوچه‌ی پاییز
4: در خم کوچه‌ی پاییز،
روی برگ‌های خشکیده‌ی خاطرات قدم می‌زنم
و به صدای خردشدن احساسات زرد و نارنجی گوش می‌سپارم
و به ر*ق*ص ابرهای م*ست از ش*ر*اب باران می‌نگرم...
به گذشته‌های نه چندان دور می‌اندیشم؛
آن زمان که هنوز به وادی تنهایی تبعید نشده بودم...
آن زمان که من بودم و اویی هم بود...
حال دریافتم که در روزی که در صفحات تقویم، گم گشته؛ هر انسانی به وادی تنهایی تبعید می‌شود...
افسوس که روز گم‌گشته‌ی من زود هویدا شد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
کیف پول من
7,839
Points
19
فردای من
5: فردای من!
امشب بیا...
امشب که تاریکم بیا...
امشب که حال و هوایم رنگ و بوی خزان دارد بیا...
فردای من!
آخر چه می‌شود اگر قانون دنیا را حتی شده یک ساعت بشکنی؟
مگر نمی‌بینی پاییز برای یک دقیقه بیشتر بودن چه می‌کند؟
یلدا را نمی‌بینی؟
چه می‌شود تو هم برایم یلدایی رقم بزنی؟
فردای من!
ای آنکه در دیروز‌های دور رفته‌ای!
من سال‌هاست در امشب گیر کرده‌ام.

فردای من، امشب بیا...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
کیف پول من
7,839
Points
19
بسته در تکرار
6: درد را از من که بگیری
یک هیچ می‌ماند و یک عالم تنهایی؛
تمام وجود من همین است...
آن‌چه برای تو زندگی نام دارد، برای من تنها زنده‌مانی تلقی می‌شود.
چکاوک عشق بر بوم دل من که می‌نشیند، تنها نوای سکوت می‌خواند.
خزان،گریبان بهار دلم را گرفته و دلم در تکرار بی‌تکرار فصل‌ها اسیر است.
برای من امروز همان دیروز بود و فردا همانند امروز خواهد بود.
طلوع خور برای من نوید روز جدید را نمی‌آورد و زندگانی‌ام همچون عقربه‌های ساعت، بسته در تکرارهاست...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
کیف پول من
7,839
Points
19
تلاقی
من از گردباد رنج و درد عبور کردم اما، در آورد با طوفان تنهایی مغلوب گشتم.
جسم زنده و روح مرده‌ام با یکدیگر در تلاقی‌اند و احساسم در این میان جان می‌بازد.
ارمغان زندگی برایم گذشته‌ای تاریک و آینده‌ای تاریک‌تر بوده و من در انزوای خویشتن، نظاره‌گر گذران عمر هستم...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
کیف پول من
7,839
Points
19
8: هرچه از دوست رسد نیکوست؛
حتی اگر درد باشد...
حتی اگر رنج باشد...
حتی اگر زخم خنجری باشد که بر قلبت نشانده است...
حتی اگر د*اغ حسرت‌هایی باشد که بر دلت گذارده است...
حتی اگر آن دوست قاتل احساست شود، باز هم هرچه از او می‌رسد نیکوست...
حتی اگر آخرش تو باشی و یک عالم تنهایی...
خلاصه کنم برایت:
هرچه از "او" رسد نیکوست...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
کیف پول من
7,839
Points
19
جان باختم
9: بار غمت هنوز بر شانه‌هایم سنگینی می‌کند.
سال‌ها گذشته اما من هنوز همانم، شاید کمی دیوانه‌تر!
اما دیگر زیر باران آواز نمی‌خوانم؛ وقتی تو بودی می‌خواندی و من هم می‌خواندم.
حالا تو نیستی...
آسمان می‌بارد، من هم می‌بارم...
دیگر به گل‌ها آب نمی‌دهم...
وقتی تو بودی می‌خندیدی،
من هم می‌خندیدم...
حال تو نیستی...
گل پژمرده و من...
و من جان باخته‌ام...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا