اشد مجازات
10: از آن دم کز دلت مرا بیرون راندی، آواره شدهام؛
همچون پرندهای بیسرپناه که باران بیکسی بال و پرش را تر کرده و او را یارای پرواز نیست...
ای یار دیرین!
من بیوفایی را از کسی نیاموختهام؛به دنبال سرپناه دیگری نیستم.
تو فقط بگو به تاوان کدام گناه ناکرده، مرا از دیار قلبت تبعید کردهای؟
این غربت و تنهایی جزای کدام عمل من است؟
نکند از نظر تو هم عاشقی جرم است؟
آری؟
اینگونه میاندیشی؟
اگر چنین است، مرا به اشد مجازات محکوم کن!
میپذیرم...
10: از آن دم کز دلت مرا بیرون راندی، آواره شدهام؛
همچون پرندهای بیسرپناه که باران بیکسی بال و پرش را تر کرده و او را یارای پرواز نیست...
ای یار دیرین!
من بیوفایی را از کسی نیاموختهام؛به دنبال سرپناه دیگری نیستم.
تو فقط بگو به تاوان کدام گناه ناکرده، مرا از دیار قلبت تبعید کردهای؟
این غربت و تنهایی جزای کدام عمل من است؟
نکند از نظر تو هم عاشقی جرم است؟
آری؟
اینگونه میاندیشی؟
اگر چنین است، مرا به اشد مجازات محکوم کن!
میپذیرم...
آخرین ویرایش توسط مدیر: