متروکه معرفی و نقد رمانِ منطق دلبستگی | Golnaz کاربر تک رمان

  • نویسنده موضوع مهاجر.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 7
  • بازدیدها 385
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

مهاجر.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
5,677
لایک‌ها
27,888
امتیازها
128
محل سکونت
مادرید
کیف پول من
30,118
Points
217
نام رمان : منطق‌ دلبستگی
نام نویسنده: فاطمه وفائی‌پور
ناظر عزیز: Taniya
ژانر: عاشقانه
خلاصه:
گاه دنیا، انسان را بازیچه می‌کند. بازیچه شدن زندگی، ناگهانی‌ست. به خودت که می‌آیی، می‌بینی در جایی هستی که هیچ نمی‌دانی. وارد راهی شدی که نمی‌خواستی. سرناسازگاری بر می‌داری؛ اما دیگر راه برگشتی نیست. راهت را با مشورت از عقل و منطقت شروع کردی و مجبوری تا اتمام راه، با عقلت مشورت کنی. راهی که وجودت را تلخ‌تر و بغض‌ات را شکننده‌تر می‌کند. در آن‌جاست که آرزوی مرگ، شب و روزت می‌شود؛ اما این‌کار را هم نمی‌توانی انجام دهی.
( نقد این رمان، برای عموم آزاد است =*))
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

MAHTA☽︎

مدیرارشد بازنشسته+نویسنده اختصاصی
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,704
لایک‌ها
12,294
امتیازها
113
کیف پول من
9,051
Points
2
| به نام نگارنده هستی |
نویسنده گرامی؛ شروع معرفی و نقد رمانتان را به شما تبریک می‌گویم.
قبل از هر چیزی تاپیک زیر را مطالعه نمایید:




نویسندگان عزیز توجه نمایید چنین پیام هایی اسپم محسوب می‌شوند:
_وااای چه رمان زیبایی
_کی تموم میشه پس؟
_اه از شخصیت علی بدم میاد!
و....
در صورت مشاهده از گزینه " گزارش "استفاده کنید.
در صورت مشاهده نقد تند و بی احترامی به مدیریت نقد مراجعه نمایید.
موفق باشید.
مدیریت تیم نقد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : MAHTA☽︎

atena.vd

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-22
نوشته‌ها
1,457
لایک‌ها
4,078
امتیازها
73
سن
20
محل سکونت
البرز
کیف پول من
4,362
Points
0
سلام سلام
خب من شروع کردم رمانو به خوندنو...
حالام میخام اولین نقدو استارت کنم برات
البته شایدم حرفام اشتباه باشه، ولی من چیزی که حس کردمو میگم دگ:(
***
با صدای در، دست از بوییدن عطر اتاقم برداشتم و به در زل زدم. بی‌اراده ساکت شدهبود م. احساسم عجیب بود ، یک احساسی شبیه به عصبی بود ن؛ اما در همون حال آروم بود ن. احساسی که میون ِ این‌ها، نامفهوم بود و من هیچ چیزی از این احساس پیچیده حالیم نمی‌شد. البته احساسم هیچ تأثیری روی حرف زدنم، تصمیماتم و... نداشت. احساسم برای خودم بود و هیچ‌وقت دوست نداشتم احساسی عمل کنم؛ اما متأسفانه آدم‌های دور و اطراف احساسی عمل می‌کنن. احساس، برای خودته! خیلی از همین ازدواج‌ها به خاطر احساس الکی‌ای که اول اسمش رو، عشق گذاشته بود ن پاشیده!
***
خوب قشنگم؛ ببین اینجا تو از کلمهء "احساس" خیلی استفاده کردی.
یعنی من خودم به شخصه اعصبام خورد شد هی احساسم دیدم:(
ببخشیدا بازمم...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : atena.vd

atena.vd

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-22
نوشته‌ها
1,457
لایک‌ها
4,078
امتیازها
73
سن
20
محل سکونت
البرز
کیف پول من
4,362
Points
0
در آوردن اشکِ یک مادر از نظر من اشتباه بود ، شاید هم گناه! مادر‌، مادریه که برات زحمت بکشه! مادری که جونش رو فدات کنه‌ به همچین کسانی می‌گن: «مادر» عقیده‌ی من این بود . مادرها خیلی برامون زحمت می‌کشن هرچقدرم بد باشن بازم باید احترامش رو نگه داریم.
***
به نظرم بزرگترین با حتی تنها اشتباهت اینه که وقتی بخوای یه چیزیو توضیح بدی، از اسم اون چیز خیلی استفاده میکنی!
در صورتی که تو میتونی جوری جملتو عوض کنی که نه هِی از اون کلمه استفاده کنی و صد البته بتونی منظورتو برسونی....
مثلا میتونستی به‌جای:
مادر‌، مادریه که برات زحمت بکشه!
بگی:
مادر‌، کسیه که برات زحمت بکشه!

....
میدونی چی میگم...رو به کلمه حساس نشو؛ باعث میشه خواننده عصبی شه
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : atena.vd

atena.vd

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-22
نوشته‌ها
1,457
لایک‌ها
4,078
امتیازها
73
سن
20
محل سکونت
البرز
کیف پول من
4,362
Points
0
ضمنا
عزیزم، بهتره خیلی به دورو اطراف نپردازی...
میدونی من به شخصه یکم گیج شدم چون چپو راستو فلانو خیلی توضیح دادی
*******
بازم میگم، شاید نقدام اشتباه باشه شایدم درست. به هرحال خودت خواستی نقد کنم و منم چیزی که به ذهنم میرسه رو میگم...
حداقل کم کمش بالای 1000 رمان خوندم...خیلیا قوی و خیلیام ضعیف...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : atena.vd

atena.vd

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-22
نوشته‌ها
1,457
لایک‌ها
4,078
امتیازها
73
سن
20
محل سکونت
البرز
کیف پول من
4,362
Points
0
ساکت شدم و به قدم‌هاش گوش کردم. هر لحظه صدای قدم‌هاش بیشتر می‌شد و این نشون می‌داد که اون، داره به آشپزخونه میاد. تنها صدای نفس‌هامون سکوت رو می‌شکست.
******
خوب قشنگم، میدونی به نظرم شاید بهتر باشه از کلمهء "اون" استفاده نکنی...
اگه چیزی نمیگفتی بهتر بود...
(البته من روحیاتتو نمیدونم شاید میخواستی نشون بدی برات بی ارزشه یا...)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : atena.vd

مهاجر.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
5,677
لایک‌ها
27,888
امتیازها
128
محل سکونت
مادرید
کیف پول من
30,118
Points
217
ساکت شدم و به قدم‌هاش گوش کردم. هر لحظه صدای قدم‌هاش بیشتر می‌شد و این نشون می‌داد که اون، داره به آشپزخونه میاد. تنها صدای نفس‌هامون سکوت رو می‌شکست.
******
خوب قشنگم، میدونی به نظرم شاید بهتر باشه از کلمهء "اون" استفاده نکنی...
اگه چیزی نمیگفتی بهتر بود...
(البته من روحیاتتو نمیدونم شاید میخواستی نشون بدی برات بی ارزشه یا...)
میدونم جاش نیست ولی آواتارت نازه ? بذار من به حالت عادی برگردم.
خب به‌به! قدم رنجه کردی که! خب فکر کنم باید یه توضیحی بدم :)) از اونجا که پدرخونده‌ی سایه، سایه رو کتک میزده و حتی بعضی مواقع داروهای قلبش رو نمیداده برای سایه باید بی‌ارزش باشه. در اصل میخواستم چندتا صفت بد هم کنارش بذارم؛ ولی طبق چیزهایی که همه‌ می‌دونم من صفت‌هام بده قصد خ*را*ب کردن رمانمو نکردم دیگه. خیلی ممنون بابت وقتی که گذاشتی :)) سعی کن دوباره بیای :)) ?
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

مهاجر.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
5,677
لایک‌ها
27,888
امتیازها
128
محل سکونت
مادرید
کیف پول من
30,118
Points
217
سلام سلام
خب من شروع کردم رمانو به خوندنو...
حالام میخام اولین نقدو استارت کنم برات
البته شایدم حرفام اشتباه باشه، ولی من چیزی که حس کردمو میگم دگ:(
***
با صدای در، دست از بوییدن عطر اتاقم برداشتم و به در زل زدم. بی‌اراده ساکت شدهبود م. احساسم عجیب بود ، یک احساسی شبیه به عصبی بود ن؛ اما در همون حال آروم بود ن. احساسی که میون ِ این‌ها، نامفهوم بود و من هیچ چیزی از این احساس پیچیده حالیم نمی‌شد. البته احساسم هیچ تأثیری روی حرف زدنم، تصمیماتم و... نداشت. احساسم برای خودم بود و هیچ‌وقت دوست نداشتم احساسی عمل کنم؛ اما متأسفانه آدم‌های دور و اطراف احساسی عمل می‌کنن. احساس، برای خودته! خیلی از همین ازدواج‌ها به خاطر احساس الکی‌ای که اول اسمش رو، عشق گذاشته بود ن پاشیده!
***
خوب قشنگم؛ ببین اینجا تو از کلمهء "احساس" خیلی استفاده کردی.
یعنی من خودم به شخصه اعصبام خورد شد هی احساسم دیدم:(
ببخشیدا بازمم...
من اینا رو ندیدم =| طبق نظری که اینجا دادی خب، آره خودمم میخونم سردرد می‌گیرم =/ من برم درست کنم این‌ها رو :))
ضمنا
عزیزم، بهتره خیلی به دورو اطراف نپردازی...
میدونی من به شخصه یکم گیج شدم چون چپو راستو فلانو خیلی توضیح دادی
*******
بازم میگم، شاید نقدام اشتباه باشه شایدم درست. به هرحال خودت خواستی نقد کنم و منم چیزی که به ذهنم میرسه رو میگم...
حداقل کم کمش بالای 1000 رمان خوندم...خیلیا قوی و خیلیام ضعیف...
قطعاً هر رمان ضعیف و هر رمان قوی، توی نگارش کمک میکنه. رمان ضعیف نشون میده که نباید این اشکالات رو داشته باشی و رمان قوی نشون میده که، باید این نقاط قوت رو داشته باشی. نقدت درسته عزیزدل. درباره‌ی تکرار کلمات خوب اومدی آواتار قشنگ :)) ?
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا