اشعار نزار قبانی

  • نویسنده موضوع deimos
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 44
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

deimos

نویسنده افتخاری + مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر افتخاری انجمن
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-13
نوشته‌ها
905
لایک‌ها
23,484
امتیازها
118
کیف پول من
1,959
Points
21
کجا پنهانت کنم ..
عشق ِ من
من و تو
دو جنگلی هستیم آتش افروخته
و همه‌ی دوربین‌های تلویزیونی بر ما زوم شده‌اند
کجا پنهانت کنم .. عشق ِ من
که همه‌ی روزنامه نگاران
می‌خواهند از تو ستاره‌ای بسازند
برای جلد ِ مجله‌هاشان
و از من اسطوره‎ای یونانی
و یک رسوایی ِ نوشتاری

نزار قبانی

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : deimos

deimos

نویسنده افتخاری + مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر افتخاری انجمن
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-13
نوشته‌ها
905
لایک‌ها
23,484
امتیازها
118
کیف پول من
1,959
Points
21
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : deimos

deimos

نویسنده افتخاری + مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر افتخاری انجمن
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-13
نوشته‌ها
905
لایک‌ها
23,484
امتیازها
118
کیف پول من
1,959
Points
21
من چیزی از عشق مان


به کسی نگفته ام


آن ها تو را


هنگامی که در اشک های چشمم


تن می شسته ای، دیده اند …
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : deimos

deimos

نویسنده افتخاری + مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر افتخاری انجمن
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-13
نوشته‌ها
905
لایک‌ها
23,484
امتیازها
118
کیف پول من
1,959
Points
21
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : deimos

deimos

نویسنده افتخاری + مدیر بازنشسته ادبیات
کاربر افتخاری انجمن
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-02-13
نوشته‌ها
905
لایک‌ها
23,484
امتیازها
118
کیف پول من
1,959
Points
21
همه‌ی آنهایی که مرا می‌شناسند


می‌دانند چه آدم حسودی هستم ؛


و همه‌ی آنهایی که تو را می‌شناسند …


لعنت به همه آنهایی که تو را می‌شناسند …
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : deimos

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,192
لایک‌ها
23,666
امتیازها
138
سن
24
کیف پول من
-381
Points
0
کلماتی که از تو می شنوم
بَرَدَم تا به عالمی بی نام
کلماتی نه از قبیلۀ صوت
کلماتی نه از قبیل کلام


بردم زین خرابه تا خوابی
که در او هر‌ چه هست آباد است
بردم تا به اوج بی خویشی
همچو برگی که در کف باد است

کلماتی ز تار‌ و پود حیات
کلماتی که جان به تن بخشد
خرقۀ مردی ام بگیرد و پس
خلعت سبز زن به من بخشد


«خوش ترین نقش» خوانَدَم، ز خوشی
نقشم از لوح یاد می شوید
«آسمان» گویَدَم، ز سرمستی
آسمان می شوم چو می گوید

بردم تا به عالمی بی شکل
فارغ از هر چه ناتمام و تمام
کلماتی نه از قبیلۀ صوت
کلماتی نه از قبیل کلام

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,192
لایک‌ها
23,666
امتیازها
138
سن
24
کیف پول من
-381
Points
0
بانوی من!
در دفتر شعرهایم
که برگ برگش در شعله می سوزد
هزاران واژه به ر*ق*ص درآمده اند
یکی در جامه ای زرد
یکی در جامه ای سرخ
من در دنیا تنها و بی کس نیستم
خانواده من …
دسته ای از کلماتند
من شاعر عشقی در به درم
شاعری که همه مهتابی ها
و همه زیبارویان می شناسندش
من تعابیری در باره عشق دارم
که به خاطر هیچ مرکّبی خطور نکرده است

خورشید که پنجره هایش را گشود
لنگر کشیدم
و دریاها و دریاها را پس پشت نهادم
و در اعماق موجها
و در دل صدفها
به جستجوی واژه ای برآمدم
به سبزی ماه
تا به چشمان محبوبم پیشکش کنم


بانوی من!
در این دفتر
هزاران واژه می یابی
برخی سپید…
برخی سرخ
کبود
و زرد
با این همه، تو ای ماه سبزگون
شیرین ترین
و عظیم ترین واژه منی!

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,192
لایک‌ها
23,666
امتیازها
138
سن
24
کیف پول من
-381
Points
0
دوباره باران گرفت
باران معشوقه‌ی من است
به پیش بازش در مهتابی می‌ایستم
می‌گذارم صورتم را و
لباسهایم را بشوید
اسفنج وار
باران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!
باران یعنی قرارهای خیس
باران یعنی تو برمی‌گردی
شعر بر می‌گردد
پاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توست
پاییز یعنی مو و لبان تو
دست‌کش ها و بارانی تو

و عطر هندی‌ات که صد پاره‌ام می‌کند
باران‌، ترانه‌ای بکر و وحشی ست
رپ رپه‌ی طبل‌های آفریقایی ست
زلزله وار می‌لرزاندم!
رگباری از نیزه‌ی سرخ پوستان است
عشق در موسیقی باران دگرگون می‌شود
بدل می‌شود به یک سنجاب
به نریانی عرب یا پلیکان غوطه ور در مهتاب!
چندان که آسمان سقفی از پنبه های خاکستری ابر می‌شود
و باران زمزمه می‌کند
من چون گوزنی به دشت می‌زنم
دنبال عطر علف

و عطر تو که با تابستان از این جا کوچیده!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,192
لایک‌ها
23,666
امتیازها
138
سن
24
کیف پول من
-381
Points
0
آرزو می کردم
تو را
در روزگاری دیگر می دیدم
در روزگاری که گنجشکان حاکم بودند
پریان دریایی
شاعران
کودکان
و یا دیوانگان
آرزو می کردم
که تو از آن من بودی
در روزگاری که بر گل ستم نبود
بر شعر
بر نی
و بر لطافت زنان
اما افسوس
دیر رسیده ایم
ما گل عشق را می کاویم
در روزگاری

که عشق را نمی شناسد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,192
لایک‌ها
23,666
امتیازها
138
سن
24
کیف پول من
-381
Points
0
چه می شد اگر خدا، آن که خورشید را
چون سیب درخشانی در میانه‌ی آسمان جا داد،
آن که رودخانه ها را به ر*ق*ص در آورد، و کوه ها را بر افراشت،
چه می شد اگر او، حتی به شوخی
مرا و تو را عوض می کرد
مرا کمتر شیفته

تو را زیبا کمتر
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

موضوعات مشابه

بالا