کسی چه می‌داند،
من امروز چند بار دلتنگ شدم
از دیدن کسی که،
فقط پیراهنش شبیه تو بود …
من امروز چند بار دلتنگ شدم
از دیدن کسی که،
فقط پیراهنش شبیه تو بود …
همگانی ★شب هـــای محــــال★
- نویسنده موضوع پارسا تاجیک
- تاریخ شروع
- پاسخها 446
- بازدیدها 15K
- Tagged users هیچ
ساعت تک رمان
يه جاها يى
يه شب هايى
يه رفتن هايى
يه حرف هايى هست
كه هيچ چيز و هيچ كس
جاشو پر نمى كنه
امیر وجود
يه شب هايى
يه رفتن هايى
يه حرف هايى هست
كه هيچ چيز و هيچ كس
جاشو پر نمى كنه
امیر وجود
عاشق كه شدى
نمى دانى
به وقت ديدنش
از دلتنگيت بگويى يا از دوست داشتنش...S
امیر وجود
نمى دانى
به وقت ديدنش
از دلتنگيت بگويى يا از دوست داشتنش...S
امیر وجود
نگاه کن
غروب که می شود
خاطرات
نبض مرا می گیرند
تو زنده می شوی و
من می میرم
ای زیباترین حس دنیا !
حالا که دوری
خیال و شب و تنهایی و باران ...
کدام یک مال من است؟
امیر وجود
غروب که می شود
خاطرات
نبض مرا می گیرند
تو زنده می شوی و
من می میرم
ای زیباترین حس دنیا !
حالا که دوری
خیال و شب و تنهایی و باران ...
کدام یک مال من است؟
امیر وجود
می خواهم به اتفاقاتِ خوبِ نیفتاده ، اعتماد کنم و ایمان داشته باشم که یکی از همین روزها خواهند افتاد درست لابلای مشغله هایی که از سر و کولِ روزمرگی هایم بالا می روند ، در دلِ نگرانی هایی که حوالیِ باورهایِ من ، جا خوش کرده اند ، و در اعماقِ خستگی هایِ مفرط و تکراری ام اتفاقاتِ خوب ، خواهند افتاد ، و من دوباره شبیهِ کودکی ام ؛ لبخند خواهم زد ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
#نرگس_صرافیان_طوفان
دوست دارم که یک شبه شصت سال را سپری کنم،
بــعد بیایـم و با عَصـایی در دســت،
کنارِ خیا*با*نی شلوغ منتظرت شوم،
تا تو بیایی و مرا نشناسی،
ولی دستم را بگیری
و از ازدحام خیابان عبـورم دهی...!
یغما گلرویی
بــعد بیایـم و با عَصـایی در دســت،
کنارِ خیا*با*نی شلوغ منتظرت شوم،
تا تو بیایی و مرا نشناسی،
ولی دستم را بگیری
و از ازدحام خیابان عبـورم دهی...!
یغما گلرویی
هوای بی تو پریدن
نداشتم ،آری
بهانه بود همیشه
شکسته بالی من ...!!
نداشتم ،آری
بهانه بود همیشه
شکسته بالی من ...!!
گفتتنی نیست ولی بی تو کما کان در من
نفسی هست ، دلی هست ولی جانی نیست
نفسی هست ، دلی هست ولی جانی نیست
آن را که غمی چون غم من نیست چه
داند،
کز درد توام،دیده چه شب میگذراند؟
سعدی
داند،
کز درد توام،دیده چه شب میگذراند؟
سعدی
ز تمام بودنی ها
تو همین از آنِ من باش
که به غیر با تو بودن
دلم آرزو ندارد
حسین منزوی
تو همین از آنِ من باش
که به غیر با تو بودن
دلم آرزو ندارد
حسین منزوی
