راستش تعجب میکنم و با دهن کجی از کنارش رد میشم البته شاید با یه سیلی حالش جا اومد ک بار دیگه از این غلطا نکنه
-
چاپ کتاب های رمان، شعر و دلنوشته به مدت محدود کلیک کنید
VIP پیشنهاد ازداوج!
- نویسنده موضوع مهاجر.
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 30
- بازدیدها 1K
- Tagged users هیچ
ساعت تک رمان
سعی میکنم بهش محل نذارم ولی اگه اصرار کرد جوابشو میدم:/
با چشمای اندازه ی تایر نگاهش میکنم
بعد یه مدتی که به خودم بیام تنها چیزی که میگم اینه: فازت چیه؟
بعد یه مدتی که به خودم بیام تنها چیزی که میگم اینه: فازت چیه؟
گمشو
بعدم رد میشم میرم
بعدم رد میشم میرم
میگم هنوز ب سن ازدواج نرسیدم :/
اگه خوشگل و مهربون باشه،و البته خل و چل مثل خودم،میگم بعلههههه.
ولی خب اگه از این سبیل دارا باشه که لنگ دارن و پاتوقشون طباخیه من شکر میخورم قبول کنم.
همچین میزنمش بگه دیگه غلط کنم از این غلطا کنن.
ولی خب اگه از این سبیل دارا باشه که لنگ دارن و پاتوقشون طباخیه من شکر میخورم قبول کنم.
همچین میزنمش بگه دیگه غلط کنم از این غلطا کنن.
جد جنتی رو میارم جلو چشمش بندری برن 
گمشو زن عموتو اسکل کن (نمیدونم چرا ولی تو ذهنم زن عمو رسید:/)
Pegah.a
مدیر تالار ویرایش + مدرس زبان ترکی
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
مدرس انجمن
ویراستار انجمن
کاربر ویژه انجمن
یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش می‌ندازم بعد رد میشم از کنارش...
ولی من تو شرایطش بودم. یارو گفت می‌تونم یه سوالی ازتون بپرسم من یه نگاه کردم لبخند زدم گفتم نه
ولی من تو شرایطش بودم. یارو گفت می‌تونم یه سوالی ازتون بپرسم من یه نگاه کردم لبخند زدم گفتم نه
میگم باکمال میلللللل
رمان های درحال تایپ
-
-
-
درحال تایپ رمان تتریس (ایزدان)|مازیار نبی عبدالیوسفی کاربر انجمن تک رمان- آخرین: مازیار نبی عبدالیوسفی
