فصل ششم
پارت 2:
سرهنگ دوم ارتش که مسئول ماموریت نجات گروگان ها بود به من اطلاع داد که باید حمله خطرناکی را در روز انجام دهند. نکته بدتر این که تنها راه موفقیت
فرود سه هلیکوپتر بلک ها وک برای نجات گروگان ها آن هم در آن محوطه کوچک بود. ما در ر*اب*طه با گزینه های تاکتیکی دیگر هم صحبت کردیم. ولی حرفی که
سرهنگ می زد کاملا درست بود. اگر زمان لازم را برای انجام حمله داشته باشیم بهترین زمان جهت غافلگیری دشمن، عملیات شبانه است. ولی این بار فرق داشت
اگر سریع اقدام نمی کردیم گروگان ها جا به جا یا شاید هم کشته می شدند من ماموریت را تایید کردم، و در عرض چند دقیقه نیروهای نجات را همراه سه هلیکوپتر
بلک ها وک به سمت محل گروگان گیری اعزام کردیم. در بالای آن سه هلیکوپتر، هلیکوپتر دیگر تصاویر ویدئویی را برای مرکز فرماندهی من ارسال می کرد.
من در سکوت در حال تماشای عملیات بودم، آن سه هلیکوپتر بر فراز صحرا در حالی که ارتفاع شان از سطح زمین فقط چند متر بود برای مخفی ماندن از دید دشمن
در حال پرواز بودند. در داخل محوطه باز مردی را دیدم با اسلحه ای خودکار که به داخل و خارج ساختمان حرکت می کرد و ظاهرا آماده ترک محل بود. هلیکوپتر ها در
عرض 5 دقیقه به محل عملیات رسیدند و تنها کاری که من از مرکز فرماندهی ام می توانستم انجام دهم گوش دادن به مکالمات بین تیم های امداد برای آزادسازی
نهایی بود. این اولین و آخرین عملیات نجات گروگان ها نبود که من در آن شرکت داشتم ولی مسلما جسورانه ترین آن ها بود.
چرا که باید با فرود هلیکوپتر ها در داخل محوطه و غافلگیر کردن دشمن انجام می شد. با این که خلبانان ارتش بهترین های دنیا بودند اما باز هم این عملیات ریسک
بالایی داشت. سه هلیکوپتر با تیغه هایی به طول شش فوت که باید در فضایی بسیار تاریک فرود می آمدند علاوه بر این وجود یک دیوار آجری به ارتفاع هشت فوتی
که محوطه را در بر گرفته بود. خلبان ها را مجبور می کرد تا زاویه فرود خود را به شکل قابل توجهی تغییر دهند که بر دشواری کار می افزود.
فرود بسیار سختی بود و از طریق بیسیم می توانستم آمادگی نیروها را برای شروع عملیات بشنوم به وسیله نظارت های هوایی می توانستم آخرین حرکات هلیکوپترها
را ببینم. اولین هلیکوپتر حرکت صاف و مستقیم داشت. پس از عبور از دیوار با حرکتی سریع داخل حصار فرود آمد.
بلافاصله نیروی نجات از هلیکوپتر خارج شدند و عملیات جست و جو را آغاز کردند. هلیکوپتر دوم درست بعد از اولین هلیکوپتر و با فاصله چند فوتی از آن فرود آمد.
گرد و غبار ناشی از حرکت پره های هلیکوپترها باعث ایجاد ابری از غبار به صورت دایره ای در ناحیه فرود شده بود. در هنگام نزدیک شدن هلیکوپتر سوم حجم عظیمی
از گردوغبار باعث اختلال در دید خلبان شد و دماغه جلویی هلیکوپتر از کنار دیوار عبور کرد اما چرخ پشتی آن با دیوار هشت فوتی برخورد کرد و باعث پرتاب آجرها
به اطاف شد. بدون وجود فضای کافی خلبان مجبور شد تا هلیکوپتر را با صدایی بلند بر زمین بنشاند ولی از افراد داخل هلیکوپتر هیچ کس آسیب ندید. چند دقیقه بعد من
پیامی را مبنی بر این که تمام گروگانان سالم هستند دریافت کردم در عرض سی دقیقه نیروی نجات و مردان آزاد شده در راه بازگشت به یک مکان امن بودند و ریسکی
که کردیم جواب داد. در طول یک دهه بعد متوجه شدم که در نظر گرفتن ریسک برای نیروهای عملیات ویژه امری عادی و معمول است. این افراد همیشه از محدودیت های
فردی و ابزارآلاتشان برای رسیدن به موفقیت استفاده می کنند.
پارت 2:
سرهنگ دوم ارتش که مسئول ماموریت نجات گروگان ها بود به من اطلاع داد که باید حمله خطرناکی را در روز انجام دهند. نکته بدتر این که تنها راه موفقیت
فرود سه هلیکوپتر بلک ها وک برای نجات گروگان ها آن هم در آن محوطه کوچک بود. ما در ر*اب*طه با گزینه های تاکتیکی دیگر هم صحبت کردیم. ولی حرفی که
سرهنگ می زد کاملا درست بود. اگر زمان لازم را برای انجام حمله داشته باشیم بهترین زمان جهت غافلگیری دشمن، عملیات شبانه است. ولی این بار فرق داشت
اگر سریع اقدام نمی کردیم گروگان ها جا به جا یا شاید هم کشته می شدند من ماموریت را تایید کردم، و در عرض چند دقیقه نیروهای نجات را همراه سه هلیکوپتر
بلک ها وک به سمت محل گروگان گیری اعزام کردیم. در بالای آن سه هلیکوپتر، هلیکوپتر دیگر تصاویر ویدئویی را برای مرکز فرماندهی من ارسال می کرد.
من در سکوت در حال تماشای عملیات بودم، آن سه هلیکوپتر بر فراز صحرا در حالی که ارتفاع شان از سطح زمین فقط چند متر بود برای مخفی ماندن از دید دشمن
در حال پرواز بودند. در داخل محوطه باز مردی را دیدم با اسلحه ای خودکار که به داخل و خارج ساختمان حرکت می کرد و ظاهرا آماده ترک محل بود. هلیکوپتر ها در
عرض 5 دقیقه به محل عملیات رسیدند و تنها کاری که من از مرکز فرماندهی ام می توانستم انجام دهم گوش دادن به مکالمات بین تیم های امداد برای آزادسازی
نهایی بود. این اولین و آخرین عملیات نجات گروگان ها نبود که من در آن شرکت داشتم ولی مسلما جسورانه ترین آن ها بود.
چرا که باید با فرود هلیکوپتر ها در داخل محوطه و غافلگیر کردن دشمن انجام می شد. با این که خلبانان ارتش بهترین های دنیا بودند اما باز هم این عملیات ریسک
بالایی داشت. سه هلیکوپتر با تیغه هایی به طول شش فوت که باید در فضایی بسیار تاریک فرود می آمدند علاوه بر این وجود یک دیوار آجری به ارتفاع هشت فوتی
که محوطه را در بر گرفته بود. خلبان ها را مجبور می کرد تا زاویه فرود خود را به شکل قابل توجهی تغییر دهند که بر دشواری کار می افزود.
فرود بسیار سختی بود و از طریق بیسیم می توانستم آمادگی نیروها را برای شروع عملیات بشنوم به وسیله نظارت های هوایی می توانستم آخرین حرکات هلیکوپترها
را ببینم. اولین هلیکوپتر حرکت صاف و مستقیم داشت. پس از عبور از دیوار با حرکتی سریع داخل حصار فرود آمد.
بلافاصله نیروی نجات از هلیکوپتر خارج شدند و عملیات جست و جو را آغاز کردند. هلیکوپتر دوم درست بعد از اولین هلیکوپتر و با فاصله چند فوتی از آن فرود آمد.
گرد و غبار ناشی از حرکت پره های هلیکوپترها باعث ایجاد ابری از غبار به صورت دایره ای در ناحیه فرود شده بود. در هنگام نزدیک شدن هلیکوپتر سوم حجم عظیمی
از گردوغبار باعث اختلال در دید خلبان شد و دماغه جلویی هلیکوپتر از کنار دیوار عبور کرد اما چرخ پشتی آن با دیوار هشت فوتی برخورد کرد و باعث پرتاب آجرها
به اطاف شد. بدون وجود فضای کافی خلبان مجبور شد تا هلیکوپتر را با صدایی بلند بر زمین بنشاند ولی از افراد داخل هلیکوپتر هیچ کس آسیب ندید. چند دقیقه بعد من
پیامی را مبنی بر این که تمام گروگانان سالم هستند دریافت کردم در عرض سی دقیقه نیروی نجات و مردان آزاد شده در راه بازگشت به یک مکان امن بودند و ریسکی
که کردیم جواب داد. در طول یک دهه بعد متوجه شدم که در نظر گرفتن ریسک برای نیروهای عملیات ویژه امری عادی و معمول است. این افراد همیشه از محدودیت های
فردی و ابزارآلاتشان برای رسیدن به موفقیت استفاده می کنند.
کد:
پارت 2:
سرهنگ دوم ارتش که مسئول ماموریت نجات گروگان ها بود به من اطلاع داد که باید حمله خطرناکی را در روز انجام دهند. نکته بدتر این که تنها راه موفقیت
فرود سه هلیکوپتر بلک ها وک برای نجات گروگان ها آن هم در آن محوطه کوچک بود. ما در ر*اب*طه با گزینه های تاکتیکی دیگر هم صحبت کردیم. ولی حرفی که
سرهنگ می زد کاملا درست بود. اگر زمان لازم را برای انجام حمله داشته باشیم بهترین زمان جهت غافلگیری دشمن، عملیات شبانه است. ولی این بار فرق داشت
اگر سریع اقدام نمی کردیم گروگان ها جا به جا یا شاید هم کشته می شدند من ماموریت را تایید کردم، و در عرض چند دقیقه نیروهای نجات را همراه سه هلیکوپتر
بلک ها وک به سمت محل گروگان گیری اعزام کردیم. در بالای آن سه هلیکوپتر، هلیکوپتر دیگر تصاویر ویدئویی را برای مرکز فرماندهی من ارسال می کرد.
من در سکوت در حال تماشای عملیات بودم، آن سه هلیکوپتر بر فراز صحرا در حالی که ارتفاع شان از سطح زمین فقط چند متر بود برای مخفی ماندن از دید دشمن
در حال پرواز بودند. در داخل محوطه باز مردی را دیدم با اسلحه ای خودکار که به داخل و خارج ساختمان حرکت می کرد و ظاهرا آماده ترک محل بود. هلیکوپتر ها در
عرض 5 دقیقه به محل عملیات رسیدند و تنها کاری که من از مرکز فرماندهی ام می توانستم انجام دهم گوش دادن به مکالمات بین تیم های امداد برای آزادسازی
نهایی بود. این اولین و آخرین عملیات نجات گروگان ها نبود که من در آن شرکت داشتم ولی مسلما جسورانه ترین آن ها بود.
چرا که باید با فرود هلیکوپتر ها در داخل محوطه و غافلگیر کردن دشمن انجام می شد. با این که خلبانان ارتش بهترین های دنیا بودند اما باز هم این عملیات ریسک
بالایی داشت. سه هلیکوپتر با تیغه هایی به طول شش فوت که باید در فضایی بسیار تاریک فرود می آمدند علاوه بر این وجود یک دیوار آجری به ارتفاع هشت فوتی
که محوطه را در بر گرفته بود. خلبان ها را مجبور می کرد تا زاویه فرود خود را به شکل قابل توجهی تغییر دهند که بر دشواری کار می افزود.
فرود بسیار سختی بود و از طریق بیسیم می توانستم آمادگی نیروها را برای شروع عملیات بشنوم به وسیله نظارت های هوایی می توانستم آخرین حرکات هلیکوپترها
را ببینم. اولین هلیکوپتر حرکت صاف و مستقیم داشت. پس از عبور از دیوار با حرکتی سریع داخل حصار فرود آمد.
بلافاصله نیروی نجات از هلیکوپتر خارج شدند و عملیات جست و جو را آغاز کردند. هلیکوپتر دوم درست بعد از اولین هلیکوپتر و با فاصله چند فوتی از آن فرود آمد.
گرد و غبار ناشی از حرکت پره های هلیکوپترها باعث ایجاد ابری از غبار به صورت دایره ای در ناحیه فرود شده بود. در هنگام نزدیک شدن هلیکوپتر سوم حجم عظیمی
از گردوغبار باعث اختلال در دید خلبان شد و دماغه جلویی هلیکوپتر از کنار دیوار عبور کرد اما چرخ پشتی آن با دیوار هشت فوتی برخورد کرد و باعث پرتاب آجرها
به اطاف شد. بدون وجود فضای کافی خلبان مجبور شد تا هلیکوپتر را با صدایی بلند بر زمین بنشاند ولی از افراد داخل هلیکوپتر هیچ کس آسیب ندید. چند دقیقه بعد من
پیامی را مبنی بر این که تمام گروگانان سالم هستند دریافت کردم در عرض سی دقیقه نیروی نجات و مردان آزاد شده در راه بازگشت به یک مکان امن بودند و ریسکی
که کردیم جواب داد. در طول یک دهه بعد متوجه شدم که در نظر گرفتن ریسک برای نیروهای عملیات ویژه امری عادی و معمول است. این افراد همیشه از محدودیت های
فردی و ابزارآلاتشان برای رسیدن به موفقیت استفاده می کنند.