.Sarina.
مدیر ارشد + ناظر ارشد رمان + مدیر تایپیست
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیریت تالار
ناظر ارشد
ناظر انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
تیزریست انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
ادیتور انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر ویژه انجمن
ادمین اعلانات
فرض کن روزی رفته ای در جنگل قدم بزنی در راه ناگهان سفینه فضایی کوچکی در برابر خود می بینی مریخی ریزه اندامی از سفینه بیرون می آید و روی زمین می ایستد و سر بالا خیره به تو نگاه میکند....
چه به ذهنت می رسد؟ هول نشو مهم نیست ولی هیچ گاه به این واقعیت اندیشیده ای که تو خودت هم یک مریخی هستی؟
البته بعید است که ما هرگز به موجودی از کره های دیگر بربخوریم. ما حتی نمی دانیم که در کره های دیگر حیات وجود دارد یا نه. اما هیچ بعید نیست که روزی با خودت رو به رو بشوی ممکن است در گردشی این چنان در میان درختان ناگهان به ایستی و خود را با دید کاملا تازه ای بنگری
و به فکر بیفتی که من وجودی فوق العاده ام. من مخلوقی اسرار آمیزم.
گویی از خوابی جادویی بیدار شده ای از خود می پرسی، من کیستم؟ میدانی
که در سیاره ای در وسط کائنات تلوتلو میخوری ولی کائنات چیست؟
اگر خود را در حالتی این چنین یافتی چیزی کشف کرده ای مانند موجود مریخی اسرار آمیز نه تنها موجودی دیده ای از فضای بیرونی بلکه در عمق وجودت حس میکنی که خودت نیز موجودی خارق العاده ای
می فهمی چه میگویم سوفی؟ اجازه بده امتحان فکری دیگری بکنیم
یک روز صبح پدر و مادر و کودک دو یا سه ساله آنها دارند در آشپزخانه ناشتایی میخورند. اندکی بعد مادر بر می خیزد و میپردازد به ظرفشویی و پدر بله، پدر به پرواز در می آید آن بالا دور سقف میگردد و کودک صاف نشسته او را می نگرد. خیال میکنی کودک چه میگوید؟ شاید پدرش را نشان میدهد و می گوید: «با با رفت هوا! کودک البته به حیرت افتاده، ولی طفلک همیشه دچار حیرت است. پدرش مدام کارهای عجیب و غریب میکند و این پرش کوچک بر فراز میز صبحانه نیز لا بد یکی از آنهاست پدر هر روز صبح با ماشین مضحکی صورت خود را می تراشد گاه بالای بام میرود و آنتن تلویزیون را این ور و آن ور می چرخاند یا این که سرش را زیر کاپوت اتومبیل میکند و صورتش را که سیاه شد بیرون می آورد.
#دنیای_سوفی
#سارینا
#انجمن_تک_رمان
چه به ذهنت می رسد؟ هول نشو مهم نیست ولی هیچ گاه به این واقعیت اندیشیده ای که تو خودت هم یک مریخی هستی؟
البته بعید است که ما هرگز به موجودی از کره های دیگر بربخوریم. ما حتی نمی دانیم که در کره های دیگر حیات وجود دارد یا نه. اما هیچ بعید نیست که روزی با خودت رو به رو بشوی ممکن است در گردشی این چنان در میان درختان ناگهان به ایستی و خود را با دید کاملا تازه ای بنگری
و به فکر بیفتی که من وجودی فوق العاده ام. من مخلوقی اسرار آمیزم.
گویی از خوابی جادویی بیدار شده ای از خود می پرسی، من کیستم؟ میدانی
که در سیاره ای در وسط کائنات تلوتلو میخوری ولی کائنات چیست؟
اگر خود را در حالتی این چنین یافتی چیزی کشف کرده ای مانند موجود مریخی اسرار آمیز نه تنها موجودی دیده ای از فضای بیرونی بلکه در عمق وجودت حس میکنی که خودت نیز موجودی خارق العاده ای
می فهمی چه میگویم سوفی؟ اجازه بده امتحان فکری دیگری بکنیم
یک روز صبح پدر و مادر و کودک دو یا سه ساله آنها دارند در آشپزخانه ناشتایی میخورند. اندکی بعد مادر بر می خیزد و میپردازد به ظرفشویی و پدر بله، پدر به پرواز در می آید آن بالا دور سقف میگردد و کودک صاف نشسته او را می نگرد. خیال میکنی کودک چه میگوید؟ شاید پدرش را نشان میدهد و می گوید: «با با رفت هوا! کودک البته به حیرت افتاده، ولی طفلک همیشه دچار حیرت است. پدرش مدام کارهای عجیب و غریب میکند و این پرش کوچک بر فراز میز صبحانه نیز لا بد یکی از آنهاست پدر هر روز صبح با ماشین مضحکی صورت خود را می تراشد گاه بالای بام میرود و آنتن تلویزیون را این ور و آن ور می چرخاند یا این که سرش را زیر کاپوت اتومبیل میکند و صورتش را که سیاه شد بیرون می آورد.
#دنیای_سوفی
#سارینا
#انجمن_تک_رمان
کد:
فرض کن روزی رفته ای در جنگل قدم بزنی در راه ناگهان سفینه فضایی کوچکی در برابر خود می بینی مریخی ریزه اندامی از سفینه بیرون می آید و روی زمین می ایستد و سر بالا خیره به تو نگاه میکند....
چه به ذهنت می رسد؟ هول نشو مهم نیست ولی هیچ گاه به این واقعیت اندیشیده ای که تو خودت هم یک مریخی هستی؟
البته بعید است که ما هرگز به موجودی از کره های دیگر بربخوریم. ما حتی نمی دانیم که در کره های دیگر حیات وجود دارد یا نه. اما هیچ بعید نیست که روزی با خودت رو به رو بشوی ممکن است در گردشی این چنان در میان درختان ناگهان به ایستی و خود را با دید کاملا تازه ای بنگری
و به فکر بیفتی که من وجودی فوق العاده ام. من مخلوقی اسرار آمیزم.
گویی از خوابی جادویی بیدار شده ای از خود می پرسی، من کیستم؟ میدانی
که در سیاره ای در وسط کائنات تلوتلو میخوری ولی کائنات چیست؟
اگر خود را در حالتی این چنین یافتی چیزی کشف کرده ای مانند موجود مریخی اسرار آمیز نه تنها موجودی دیده ای از فضای بیرونی بلکه در عمق وجودت حس میکنی که خودت نیز موجودی خارق العاده ای
می فهمی چه میگویم سوفی؟ اجازه بده امتحان فکری دیگری بکنیم
یک روز صبح پدر و مادر و کودک دو یا سه ساله آنها دارند در آشپزخانه ناشتایی میخورند. اندکی بعد مادر بر می خیزد و میپردازد به ظرفشویی و پدر بله، پدر به پرواز در می آید آن بالا دور سقف میگردد و کودک صاف نشسته او را می نگرد. خیال میکنی کودک چه میگوید؟ شاید پدرش را نشان میدهد و می گوید: «با با رفت هوا! کودک البته به حیرت افتاده، ولی طفلک همیشه دچار حیرت است. پدرش مدام کارهای عجیب و غریب میکند و این پرش کوچک بر فراز میز صبحانه نیز لا بد یکی از آنهاست پدر هر روز صبح با ماشین مضحکی صورت خود را می تراشد گاه بالای بام میرود و آنتن تلویزیون را این ور و آن ور می چرخاند یا این که سرش را زیر کاپوت اتومبیل میکند و صورتش را که سیاه شد بیرون می آورد.