خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • 🌱فراخوان جذب ناظر تایید ( همراه با آموزش ) کلیک کنید
  • تخفیف عیدانه ۶۰ درصدی چاپ کتاب در انتشارات تک رمان کلیک کنید

کتاب در حال تایپ کتاب دنیای سوفی|یوستین گردر

  • نویسنده موضوع .Sarina.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 281
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

کتاب های درخواستی در حال تایپ

.Sarina.

مدیر ارشد + ناظر ارشد رمان + مدیر تایپیست
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیریت تالار
ناظر ارشد
ناظر انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
تیزریست انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
ادیتور انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر ویژه انجمن
ادمین اعلانات
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-21
نوشته‌ها
956
کیف پول من
158,356
Points
1,300
فرض کن روزی رفته ای در جنگل قدم بزنی در راه ناگهان سفینه فضایی کوچکی در برابر خود می بینی مریخی ریزه اندامی از سفینه بیرون می آید و روی زمین می ایستد و سر بالا خیره به تو نگاه میکند....
چه به ذهنت می رسد؟ هول نشو مهم نیست ولی هیچ گاه به این واقعیت اندیشیده ای که تو خودت هم یک مریخی هستی؟
البته بعید است که ما هرگز به موجودی از کره های دیگر بربخوریم. ما حتی نمی دانیم که در کره های دیگر حیات وجود دارد یا نه. اما هیچ بعید نیست که روزی با خودت رو به رو بشوی ممکن است در گردشی این چنان در میان درختان ناگهان به ایستی و خود را با دید کاملا تازه ای بنگری
و به فکر بیفتی که من وجودی فوق العاده ام. من مخلوقی اسرار آمیزم.
گویی از خوابی جادویی بیدار شده ای از خود می پرسی، من کیستم؟ میدانی
که در سیاره ای در وسط کائنات تلوتلو میخوری ولی کائنات چیست؟
اگر خود را در حالتی این چنین یافتی چیزی کشف کرده ای مانند موجود مریخی اسرار آمیز نه تنها موجودی دیده ای از فضای بیرونی بلکه در عمق وجودت حس میکنی که خودت نیز موجودی خارق العاده ای
می فهمی چه میگویم سوفی؟ اجازه بده امتحان فکری دیگری بکنیم
یک روز صبح پدر و مادر و کودک دو یا سه ساله آنها دارند در آشپزخانه ناشتایی میخورند. اندکی بعد مادر بر می خیزد و میپردازد به ظرفشویی و پدر بله، پدر به پرواز در می آید آن بالا دور سقف میگردد و کودک صاف نشسته او را می نگرد. خیال میکنی کودک چه میگوید؟ شاید پدرش را نشان میدهد و می گوید: «با با رفت هوا! کودک البته به حیرت افتاده، ولی طفلک همیشه دچار حیرت است. پدرش مدام کارهای عجیب و غریب میکند و این پرش کوچک بر فراز میز صبحانه نیز لا بد یکی از آنهاست پدر هر روز صبح با ماشین مضحکی صورت خود را می تراشد گاه بالای بام میرود و آنتن تلویزیون را این ور و آن ور می چرخاند یا این که سرش را زیر کاپوت اتومبیل میکند و صورتش را که سیاه شد بیرون می آورد.


#دنیای_سوفی
#سارینا
#انجمن_تک_رمان
کد:
فرض کن روزی رفته ای در جنگل قدم بزنی در راه ناگهان سفینه فضایی  کوچکی در برابر خود می بینی مریخی ریزه اندامی از سفینه بیرون می آید و روی  زمین می ایستد و سر بالا خیره به تو نگاه میکند....  
چه به ذهنت می رسد؟ هول نشو مهم نیست ولی هیچ گاه به این واقعیت  اندیشیده ای که تو خودت هم یک مریخی هستی؟  
البته بعید است که ما هرگز به موجودی از کره های دیگر بربخوریم. ما حتی  نمی دانیم که در کره های دیگر حیات وجود دارد یا نه. اما هیچ بعید نیست که  روزی با خودت رو به رو بشوی ممکن است در گردشی این چنان در میان  درختان ناگهان به ایستی و خود را با دید کاملا تازه ای بنگری  
و به فکر بیفتی که من وجودی فوق العاده ام. من مخلوقی اسرار آمیزم.  
گویی از خوابی جادویی بیدار شده ای از خود می پرسی، من کیستم؟ میدانی  
که در سیاره ای در وسط کائنات تلوتلو میخوری ولی کائنات چیست؟  
اگر خود را در حالتی این چنین یافتی چیزی کشف کرده ای مانند موجود مریخی  اسرار آمیز نه تنها موجودی دیده ای از فضای بیرونی بلکه در عمق وجودت حس  میکنی که خودت نیز موجودی خارق العاده ای  
می فهمی چه میگویم سوفی؟ اجازه بده امتحان فکری دیگری بکنیم  
یک روز صبح پدر و مادر و کودک دو یا سه ساله آنها دارند در آشپزخانه  ناشتایی میخورند. اندکی بعد مادر بر می خیزد و میپردازد به ظرفشویی و پدر  بله، پدر به پرواز در می آید آن بالا دور سقف میگردد و کودک صاف نشسته  او را می نگرد. خیال میکنی کودک چه میگوید؟ شاید پدرش را نشان میدهد و  می گوید: «با با رفت هوا! کودک البته به حیرت افتاده، ولی طفلک همیشه دچار  حیرت است. پدرش مدام کارهای عجیب و غریب میکند و این پرش کوچک بر  فراز میز صبحانه نیز لا بد یکی از آنهاست پدر هر روز صبح با ماشین مضحکی  صورت خود را می تراشد گاه بالای بام میرود و آنتن تلویزیون را این ور و آن ور  می چرخاند یا این که سرش را زیر کاپوت اتومبیل میکند و صورتش را که سیاه شد بیرون می آورد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Sarina.

مدیر ارشد + ناظر ارشد رمان + مدیر تایپیست
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیریت تالار
ناظر ارشد
ناظر انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
تیزریست انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
ادیتور انجمن
کتابخوان انجمن
کاربر ویژه انجمن
ادمین اعلانات
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-21
نوشته‌ها
956
کیف پول من
158,356
Points
1,300
حالا نوبت مامان است. صحبت کودک را که میشنود تند سرش را می گرداند. می بیند پدر خونسرد بالای میز صبحانه در هوا شناور است فکر میکنی چه واکنشی نشان می دهد؟
از وحشت فریاد میکشد و شیشه مربا از دستش می افتد. و چه بسا پدر وقتی مرحمت کرد و به زمین برگشت ناچار شود زن را به دوا و دکتر برساند. آخر این که نشد رسم غذا خوردن چرا عکس العمل مادر و کودک چنین با هم تفاوت دارد؟
اینها همه مربوط به عادت است. این یادت نرود مادر آموخته است که انسان نمی تواند پرواز کند کودک هنوز این را نیاموخته است. هنوز مطمئن نیست چه کارهایی در این جهان از دست ما بر می آید و چه کارهایی برنمی آید.
اما خود کره ما چی سوفی؟ فکر میکنی کره خاکی از عهده کاری که میکند بر می آید؟ میدانی جهان نیز در فضا شناور است.
متأسفانه، پا به سن که میگذاریم به نیروی جاذبه خو میگیریم. از این گذشته دیری نپاییده به خود جهان نیز عادت میکنیم انگار در حین نشو و نما توان شگفتی درباره جهان را از دست میدهیم و بدین ترتیب از عاملی اساسی محروم می شویم و همین است که فیلسوفان سعی دارند به ما بازگردانند. چیزی که در کنه وجودمان به ما میگوید حیات رازی بزرگ است. این را همه ما پیش از آن که یاد بگیریم درباره اش فکر کنیم، به تجربه آزموده ایم.
دقیقتر بگویم با آن که مسائل فلسفی مربوط به همه ماست، همه ما فیلسوف نمی شویم. بیشتر مردم به دلیلهای گوناگون چنان در چنبر امور روزمره زندگی گیر می افتند که شگفتی جهان از یادشان میرود به اعماق موهای خرگوش می خزند آنجا راحت می لمند و بقیه عمر همان جا می مانند.
اما جهان و هر چه در آن است برای کودک تازگی دارد، او را به شگفت می اندازد. بزرگترها این طور نیستند. اکثر جهان را چیزی عادی می شمارند.
اینجاست که فیلسوفان با دیگران بسیار فرق دارند. فیلسوف هیچ گاه به طور


#دنیای_سوفی
#سارینا
#انجمن_تک_رمان
کد:
حالا نوبت مامان است. صحبت کودک را که میشنود تند سرش را می گرداند.  می بیند پدر خونسرد بالای میز صبحانه در هوا شناور است فکر میکنی چه  واکنشی نشان می دهد؟  
از وحشت فریاد میکشد و شیشه مربا از دستش می افتد. و چه بسا پدر وقتی  مرحمت کرد و به زمین برگشت ناچار شود زن را به دوا و دکتر برساند. آخر این که  نشد رسم غذا خوردن چرا عکس العمل مادر و کودک چنین با هم تفاوت دارد؟  
اینها همه مربوط به عادت است. این یادت نرود مادر آموخته است که  انسان نمی تواند پرواز کند کودک هنوز این را نیاموخته است. هنوز مطمئن نیست  چه کارهایی در این جهان از دست ما بر می آید و چه کارهایی برنمی آید.  
اما خود کره ما چی سوفی؟ فکر میکنی کره خاکی از عهده کاری که میکند  بر می آید؟ میدانی جهان نیز در فضا شناور است.  
متأسفانه، پا به سن که میگذاریم به نیروی جاذبه خو میگیریم. از این گذشته  دیری نپاییده به خود جهان نیز عادت میکنیم انگار در حین نشو و نما توان شگفتی  درباره جهان را از دست میدهیم و بدین ترتیب از عاملی اساسی محروم  می شویم و همین است که فیلسوفان سعی دارند به ما بازگردانند. چیزی که در کنه  وجودمان به ما میگوید حیات رازی بزرگ است. این را همه ما پیش از آن که یاد  بگیریم درباره اش فکر کنیم، به تجربه آزموده ایم.  
دقیقتر بگویم با آن که مسائل فلسفی مربوط به همه ماست، همه ما فیلسوف  نمی شویم. بیشتر مردم به دلیلهای گوناگون چنان در چنبر امور روزمره زندگی گیر  می افتند که شگفتی جهان از یادشان میرود به اعماق موهای خرگوش می خزند  آنجا راحت می لمند و بقیه عمر همان جا می مانند.  
اما جهان و هر چه در آن است برای کودک تازگی دارد، او را به شگفت  می اندازد. بزرگترها این طور نیستند. اکثر جهان را چیزی عادی می شمارند.  
اینجاست که فیلسوفان با دیگران بسیار فرق دارند. فیلسوف هیچ گاه به طور
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا