“ما معمولا به خاطر شرهایی که به ناچار ضروری و کاملا جهانشمولند؛ مانند ضرورت دوران کهولت و مرگ، و ضرورت ناراحتیهای متعدد روزمره، پریشان نمیشویم. بیشتر اندیشه کردن به ماهیت تصادفی شرایطی که رنج را دقیقا بر ما وارد آورده است که زهر رنج را به آن میدهد.”