خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

مجموعه دلنوشته‌های سرسام | دیاناس کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع دیاناس❀
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 24
  • بازدیدها 137
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

دیاناس❀

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-21
نوشته‌ها
44
کیف پول من
780
Points
67
هوالحق
نام مجموعه دلنوشته: سرسام
نویسنده: دیاناس(ماهی قرمز)
ژانر: تراژدی، اجتماعی
مقدمه:
عمیقاً احساس می‌کردم زباله‌دانیِ مغزم نیازمند خالی شدن است. نکته بد ماجرا اما این بود که دیگر حتی نمی‌توانستم دردهایم را به قلم آورم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش:

دیاناس❀

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-21
نوشته‌ها
44
کیف پول من
780
Points
67
دوست داشتم د*ه*ان باز و تمام سطل آشغال ذهنم را خالی کنم؛ اما آن‌قدر حرف‌هایم را خورده بودم که در صورت فرار از دهانم، بوی گندشان تمام اطرافم را فرا می‌گرفت!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

دیاناس❀

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-21
نوشته‌ها
44
کیف پول من
780
Points
67
غرق بودم در خلاء و بی هیچ واکنش خاصی اطرافم را می‌نگریستم. دیگر حتی درکی از اطرافم هم نداشتم. باید می‌رفتم و تمام شیارهای آلوده و لجن گرفته‌ی مغزم را پاک می‌کردم؛ مثل تمام این چند سال!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

دیاناس❀

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-21
نوشته‌ها
44
کیف پول من
780
Points
67
مغزهایمان فشرده می‌شد از این حجم زوریِ منطق گنجانده شده درونش؛ اما چاره‌ای هم نبود. بی‌انتها ادامه می‌یافت و بی‌حاصل به خط آخر نزدیک می‌شد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

دیاناس❀

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-21
نوشته‌ها
44
کیف پول من
780
Points
67
حس‌های موذی قلبم را می‌فشردند و مغزم را می‌خوردند. من اما گوشه‌ای نشسته بودم و به ذره‌ذره جان دادنم می‌نگریستم و قسمت دردناکش آن‌جا بود که هیچ‌کَس مرا نمی‌دید؛ حتی آن‌هایی که همه‌ی قلبم را به خود اختصاص داده بودند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

دیاناس❀

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-21
نوشته‌ها
44
کیف پول من
780
Points
67
آن‌ها مرا خندان دیدند. من اما مغزم را می‌نگریستم که چنگال به دست، تکه‌تکه‌های روحم را به د*ه*ان می‌برد و تمامش می‌کرد. همان روند همیشگی؛ نشخوار، نشخوار و نشخوار!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

دیاناس❀

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-21
نوشته‌ها
44
کیف پول من
780
Points
67
استرس مرا می‌خورد؛ بی این‌که اثری برای اطرافیانم به جای بگذارد. هیچ‌کَس نمی‌توانست تسلای خاطرم شود. پس سرم را روی زانوانم گذاشتم و در آ*غ*و*ش فشردمشان. سپس گدازه‌های نشسته در مغزم، به چشمانم سرایت کردند، گونه‌هایم را سوزاندند و به تنم لرز نشاندند؛ اما تاریکی اتاق آن‌قدر زیاد بود که به چشم کسی نیامد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

دیاناس❀

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-21
نوشته‌ها
44
کیف پول من
780
Points
67
گوشه‌های مغزم آغشته به خون بود. چشم‌هایم آلوده به شاخه‌های سرخ و ننگین تنهایی و من خیره به جوی خون جاری از گوش‌هایم، تمام خاطراتم را یک‌ شبه به دست جلاد خوابیده در مغزم سپردم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

دیاناس❀

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-21
نوشته‌ها
44
کیف پول من
780
Points
67
امروز صبح اما به قدری مغزم سرد و خالی بود که پارچه‌ی آبی‌ِ پاستلی رنگم را برداشتم و خاکِ نشسته از مرور خاطرات دیشب را از رویش زدودم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

دیاناس❀

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-02-21
نوشته‌ها
44
کیف پول من
780
Points
67
چیزی جز فکر کردن نبود. سرانجام آن‌قدر در باتلاق سیاه و تاریک مغزم دست و پا زدم و دفن شدم که همان اندک نور باقی مانده در وجودم به ابدیت سپرده شد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا