کتاب در حال تایپ افسانه کاریزما| اولیویا فاکس کابان

  • نویسنده موضوع Lunika✧
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 204
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

کتاب های درخواستی در حال تایپ

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,958
لایک‌ها
11,736
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
305,190
Points
70,000,279
سطح
  1. حرفه‌ای
آیا تا به حال تفاوت بین یک لبخند واقعی و ساختگی را حس کرده‌اید؟ تفاوت واضحی بین لبخند واقعی و تصنعی وجود دارد.
یک لبخند واقعی دو گروه از عضلات صورت را درگیر می‌کند، گوشه‌ای از د*ه*ان را به سمت بالا می‌برد و ناحیه دور چشم‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
در یک لبخند واقعی، در حالی که گوشه‌های کناری د*ه*ان بالا می‌روند وسط ابروها پایین می‌آید. در یک لبخند ساختگی، فقط عضلات دور د*ه*ان (زیگوماتیک‌های اصلی) استفاده می‌شوند.
این لبخند، لبخند واقعی نیست و مردم می‌توانند تفاوت آن‌ها را تشخیص دهند.
«به همین دلیل چیزی که در ذهنتان است دربدنتان دیده می‌شود. چون مردم کوچک‌ترین تغییرات را می‌توانند ببینند، برای کاریزماتیک بودن باید از درون ذهن شروع کنید. اگر درون شما مخالف کاریزما باشد، هیچ تلاشی برای تحقق آن فایده‌ای نخواهد داشت. دیر یا زود برخی از افکار و احساسات شما از طریق آن نشان داده می‌شود. »
از سوی دیگر اگر درون شما کاریزماتیک باشد، زبان ب*دن مناسب به راحتی جریان می‌یابد. بنابراین، اولین گام در یادگیری کاریزما و آن‌چه در قسمت اول کتاب درباره آن صحبت شده بود ایجاد حالت‌های مختلف روانی است که مربوط به زبان ب*دن و رفتار کاریزماتیک در درون است. ما با به دست آوردن برخی از بینش‌ها با حالت‌های ذهنی کاریزماتیک شروع خواهیم کرد، این که چگونه به بهترین نحو به آن‌ها دسترسی پیدا کنیم، چطور آن‌ها را درون خودمان بپذیریم تا بتوانیم آن‌ها را به راحتی انجام دهیم.
یادگیری این مهارت‌ها در جهت معکوس می‌تواند منجر به نتایج زیان باری شود. تصور کنید که شما به خوبی با استفاده از ابزارهای مناسب و جدیدی که آموخته‌اید این کار را انجام می‌دهید و بسیار کاریزماتیک هستید و سپس به طور ناگهانی کسی چیزی می‌گوید و تمرکز ذهنی شما را از بین می‌برد و احساس اعتماد به نفسی را که پیدا کرده‌اید ت*ح*ریک می‌کند، شما فریب می‌خورید و مانند این است که تمام مهارت‌هایی را که تازه به دست آورده‌اید از بین می‌برید.
«تلاش برای بدست آوردن مهارت‌های خارق‌العاده خارجی بدون یادگیری کنترل دنیای درونی، مانند اضافه کردن یک بالکن زیبا به یک خانه سست است. این حرکت زیبا است؛ اما در اولین زلزله همه چیز از بین می‌رود. »
اگر حالت‌های درونی شما در معرض آشفتگی باشد به سختی می‌توانید مهارت‌های جدید را بیاد بیاورید چه برسد از آن‌ها استفاده کنید.
مهارت‌های درونی کاریزماتیک به شما کمک می‌کند تا حالت‌های درونی‌تان را مدیریت کنید، بنیان لازم را برای ایجاد مهارت‌های خارجی کاریزماتیک خود فراهم کنید.
هنگامی که شرکت‌ها مرا استخدام می‌کنند تا در بهبود عملکرد مدیرانشان و افزایش مهارت‌های مدیران در متقاعد کننده‌تر بودن، تأثیرگذاری بیشتر و الهام بخش‌تر بودن آن‌ها به ایشان کمک کنم اغلب به من می‌گویند که آن افراد دارای مهارت‌های تکنیکی خوبی هستند. مهارت‌های فنی یک دانش ذهنی خام است مانند آن‌چه که ما برای درک دستورالعمل‌های مونتاژ مبلمان استفاده می‌کنیم، آن‌ها می‌گویند که این مهارت‌های اجتماعی این مدیران کم است و کسانی که در این کلاس‌ها شرکت می‌کنند انتظار دارند درس‌های سطحی در مهارت‌های اجتماعی و ادبیات شغلی یاد بگیرند؛ اما این مدیران در درجه اول به مهارت‌های درونی و شخصی نیاز دارند.
«افراد با مهارت‌های درونی از آن‌چه که دقیقاً درون آن‌ها اتفاق می‌افتد آگاه هستند و می‌دانند چگونه با آن رفتار کنند. آن‌ها می‌توانند تشخیص دهند چه موقع اعتماد به نفس‌شان ضربه خورده و دارای ابزار لازم برای بازگشت به سطح اعتماد به نفس هستند و به همین دلیل زبان بدنشان در حالت کاریزماتیک باقی می‌ماند. »
کد:
آیا تا به حال تفاوت بین یک لبخند واقعی و ساختگی را حس کرده‌اید؟ تفاوت واضحی بین لبخند واقعی و تصنعی وجود دارد.
یک لبخند واقعی دو گروه از عضلات صورت را درگیر می‌کند، گوشه‌ای از د*ه*ان را به سمت بالا می‌برد و ناحیه دور چشم‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
در یک لبخند واقعی، در حالی که گوشه‌های کناری د*ه*ان بالا می‌روند وسط ابروها پایین می‌آید. در یک لبخند ساختگی، فقط عضلات دور د*ه*ان (زیگوماتیک‌های اصلی) استفاده می‌شوند.
این لبخند، لبخند واقعی نیست و مردم می‌توانند تفاوت آن‌ها را تشخیص دهند.
«به همین دلیل چیزی که در ذهنتان است دربدنتان دیده می‌شود. چون مردم کوچک‌ترین تغییرات را می‌توانند ببینند، برای کاریزماتیک بودن باید از درون ذهن شروع کنید. اگر درون شما مخالف کاریزما باشد، هیچ تلاشی برای تحقق آن فایده‌ای نخواهد داشت. دیر یا زود برخی از افکار و احساسات شما از طریق آن نشان داده می‌شود. »
از سوی دیگر اگر درون شما کاریزماتیک باشد، زبان ب*دن مناسب به راحتی جریان می‌یابد. بنابراین، اولین گام در یادگیری کاریزما و آن‌چه در قسمت اول کتاب درباره آن صحبت شده بود ایجاد حالت‌های مختلف روانی است که مربوط به زبان ب*دن و رفتار کاریزماتیک در درون است. ما با به دست آوردن برخی از بینش‌ها با حالت‌های ذهنی کاریزماتیک شروع خواهیم کرد، این که چگونه به بهترین نحو به آن‌ها دسترسی پیدا کنیم، چطور آن‌ها را درون خودمان بپذیریم تا بتوانیم آن‌ها را به راحتی انجام دهیم.
یادگیری این مهارت‌ها در جهت معکوس می‌تواند منجر به نتایج زیان باری شود. تصور کنید که شما به خوبی با استفاده از ابزارهای مناسب و جدیدی که آموخته‌اید این کار را انجام می‌دهید و بسیار کاریزماتیک هستید و سپس به طور ناگهانی کسی چیزی می‌گوید و تمرکز ذهنی شما را از بین می‌برد و احساس اعتماد به نفسی را که پیدا کرده‌اید ت*ح*ریک می‌کند، شما فریب می‌خورید و مانند این است که تمام مهارت‌هایی را که تازه به دست آورده‌اید از بین می‌برید.
«تلاش برای بدست آوردن مهارت‌های خارق‌العاده خارجی بدون یادگیری کنترل دنیای درونی، مانند اضافه کردن یک بالکن زیبا به یک خانه سست است. این حرکت زیبا است؛ اما در اولین زلزله همه چیز از بین می‌رود. »
اگر حالت‌های درونی شما در معرض آشفتگی باشد به سختی می‌توانید مهارت‌های جدید را بیاد بیاورید چه برسد از آن‌ها استفاده کنید.
مهارت‌های درونی کاریزماتیک به شما کمک می‌کند تا حالت‌های درونی‌تان را مدیریت کنید، بنیان لازم را برای ایجاد مهارت‌های خارجی کاریزماتیک خود فراهم کنید.
هنگامی که شرکت‌ها مرا استخدام می‌کنند تا در بهبود عملکرد مدیرانشان و افزایش مهارت‌های مدیران در متقاعد کننده‌تر بودن، تأثیرگذاری بیشتر و الهام بخش‌تر بودن آن‌ها به ایشان کمک کنم اغلب به من می‌گویند که آن افراد دارای مهارت‌های تکنیکی خوبی هستند. مهارت‌های فنی یک دانش ذهنی خام است مانند آن‌چه که ما برای درک دستورالعمل‌های مونتاژ مبلمان استفاده می‌کنیم، آن‌ها می‌گویند که این مهارت‌های اجتماعی این مدیران کم است و کسانی که در این کلاس‌ها شرکت می‌کنند انتظار دارند درس‌های سطحی در مهارت‌های اجتماعی و ادبیات شغلی یاد بگیرند؛ اما این مدیران در درجه اول به مهارت‌های درونی و شخصی نیاز دارند.
«افراد با مهارت‌های درونی از آن‌چه که دقیقاً درون آن‌ها اتفاق می‌افتد آگاه هستند و می‌دانند چگونه با آن رفتار کنند. آن‌ها می‌توانند تشخیص دهند چه موقع اعتماد به نفس‌شان ضربه خورده و دارای ابزار لازم برای بازگشت به سطح اعتماد به نفس هستند و به همین دلیل زبان بدنشان در حالت کاریزماتیک باقی می‌ماند. »
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,958
لایک‌ها
11,736
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
305,190
Points
70,000,279
سطح
  1. حرفه‌ای
اغلب مهندسان ب*ر*جسته توسط دیگران و خودشان این‌گونه توصیف شده‌اند:
مهارت‌های فنی: بالا‌.
مهارت‌های خارجی: متوسط.
مهارت‌های درونی: کم.

مدیران اجرایی تمایل دارند مهارت‌های خودشان را این‌گونه بیان کنند:
مهارت‌های فنی و درونی: متوسط.
مهارت‌های خارجی: بالا.

افراد کاریزماتیک اغلب خود را دارای مهارت‌های فنی کم؛ اما در مهارت‌های درونی و خارجی بالا می‌دانند. در حالی که افراد کاریزماتیک ممکن است مهارت‌های فنی کمتری نسبت به همتایان خود داشته باشند، مهارت‌های درونی و خارجی آن‌ها به طور کلی مزیت بیشتری محسوب می‌شود.
مهارت‌های درونی لازم برای داشتن کاریزما شامل آگاهی از وضعیت درونی و ابزارهای مدیریت آن می‌شود.
«فیلسوف چینی Lao Tzu می‌گوید: "شناخت دیگران دانش است، شناخت خود حکمت است".
آن‌چه ذهن شما باور می‌کند، بدنتان آشکار می‌کند.»

شناختن دنیای درون با یک بینش کلیدی شروع می‌شود که کاریزما نیز براساس آن پایه گذاری می‌شود. ذهن شما نمی‌تواند واقعیت را از تخیل تشخیص دهد. این یکی از ابعاد دنیای درون شماست که می‌تواند به شما کمک کند تا تقریباً بلافاصله به یک حالت روحی کاریزماتیک صحیح برسید.
آیا تا به حال در طول یک فیلم ترسناک تپش قلب‌تان را حس کرده‌اید؟ شما آگاهانه می‌دانید این فقط یک فیلم است و متوجه هستید درحال تماشای بازیگرانی هستید که خوشحال هستند از این که در ازای دستمزد خوب تظاهر می‌کنند که به قتل می‌رسند.
با این حال مغز شما خود و دل و روده و .. روی صفحه نمایش می‌بیند و شما را به حالتی می‌برد که سیستم ب*دن‌تان آدرنالین ترشح کند به همین دلیل به حالت مبارزه کن یا فرار ( کسی در حالت استرس شدید لحظه‌ای قرار می‌گیرد دو عکس‌العمل دارد یا می‌جنگد یا فرار می‌کند) تغییر وضعیت می‌دهد و آدرنالین مستقیماً وارد سیستم ب*دن شما می‌شود. واقعاً همین طوری عمل می‌کند.
یک قطعه موسیقی مورد علاقه‌تان را تصور کنید. حالا صدای کشیدن ناخن روی تخته سیاه را تصور کنید. حالا تصور کنید که دست خود را در یک سطل شن و ماسه فرو کرده‌اید و انگشتان‌تان را بین شن و ماسه‌ها بچرخانید و حلال طعم ترش‌ بین لیمو و تفاله لیمو را حس کنید، کدام ترش‌تر است؟
هیچ شن و ماسه‌ای وجود نداشت، لیمو هم وجود نداشت، با این حال در پاسخ به مجموعه‌ای از وقایع که کاملاً تخیلی بودند، ذهن شما واکنش‌های فیزیکی واقعی را ایجاد کرد. از آن‌جا که مغز شما نمی‌تواند تخیل را از واقعیت تشخیص دهد، شرایط خیالی باعث می‌شود مغز شما به ب*دن همان دستوراتی را بدهد که در وضعیت واقعی نیز آن‌ها را ارسال می‌کند.
هر ذهنیتی که دارید در ب*دن شما آشکار خواهد شد. فقط با رسیدن به یک حالت ذهنی کاریزماتیک، ب*دن شما قادر خواهد بود زبان ب*دن کاریزماتیک را نمایش دهد. در پزشکی تأثیر ذهنی قدرتمند، و مثبت روی ب*دن به عنوان "اثر پالسیبو" Placebo Effect شناخته می‌شود.
پالسیبو یک روش پزشکی شبیه سازی شده است. به بیماران قرص‌های دارو نما داده می‌شود و به آن‌ها گفته می‌شود که این قرص‌ها واقعی هستند، یا به مردم گفته می‌شود که یک درمان پزشکی دریافت کرده‌اند درحالی که هیچ کاری برای آن‌ها انجام نشده است. در مواردی شگفت انگیز، بیمارانی که این نوع درمان را دریافت کرده‌اند به بهبودی رسیده‌اند.
اثر پالسیبو در طول جنگ جهانی اول کشف شد زمانی که مراکز دارویی از بین رفته بود و پزشکان متوجه شدند که در بعضی مواقع قادرند رنج بیماران خود را با گفتن این که داروهای تسکین دهنده به آن‌ها داده شده است، کاهش دهند. در دهه 1950 به صورت گسترده‌ای جامعه پزشکی شروع به انجام مطالعات بالینی کنترل شده کرد.
در طول تاریخ بشر، اکثر داروها درواقع خالص بودند و ما می‌دانیم که اساساً بی‌اثر هستند. در حقیقت کاملاً پالسیبو بودند. پزشکان داروهایی را تجویز می‌کردند که اساساً بی‌تأثیر بودند؛ اما عموماً وضعیت مردم بهبود می‌یافت البته به لطف قابلیت تحسین برانگیز ذهن بر ب*دن. گاهی اوقات اثر پالسیبو می‌تواند به شدت قدرتمند باشد.
آلن لانگر استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد، یک گروه از بیماران سال‌خورده را در یک خانه گرد آورد و از آنان پرستاری کرد، در آن‌جا لباس و غذا و موسیقی و دکور دهه 20 را که محبوب آن‌ها بود در اختیار آن‌ها گذاشت.
طی آزمایشات هفته‌های بعد مشخص شد که آنان دارای پو*ست شفاف‌تر، بینایی بهتر و افزایش قدرت عضلانی شدند و حتی تراکم استخوان بیشتری از قبل پیدا کرده بودند.
اثر پالسیبو بنیان بسیاری از بهترین تکنیک‌های بهبود کاریزماست و اغلب در این کتاب به آن اشاره می‌کنیم. در حقیقت، این احتمالاً چیزی است که شما در حال حاضر به طور طبیعی انجام می‌دهید، و بسیاری از این تمرین‌ها به طور غریزی در شما وجود دارند. در فصل‌های بعد ما این مهارت را دقیقاً بررسی می‌کنیم و پردازش‌های قوی‌تر درونی نسبت به آن‌چه که شما الان استفاده می‌کنید می‌سازیم.
تأثیر ذهن بر ب*دن همچنین دارای یک روند معمکوس نزولی است که به اثر ناسیبو معروف است (Nocebo Effect) .
در این مورد، ذهن باعث ایجاد پیامدهای سمی در ب*دن می‌شود که در واکنش به علل کاملاً تخیلی ایجاد می‌شوند. در این آزمایش افرادی که می‌دانستند به شدت به گل‌های خودرو آلرژیک هستند، برگ کاملاً بی‌خطر را به ب*دن آن‌ها زدند و به آن‌ها گفتند این همان گل عامل آلرژی آن‌هاست. تک‌تک محل‌های تماس برگ به ب*دن آن‌ها، کهیر زد.
هر دو اثر پالسیبو و ناسیبو نقش اساسی در توانایی ما برای آزاد کردن پتانسیل کامل کاریزما ایفا می‌کند.
با توجه به این واقعیت که هرچیز در ذهن ما، ب*دن ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به همین علت است که ذهن ما با تشخیص تخیل از واقعیت مشکل دارد، هر چیزی را که تصور کنیم، می‌تواند بر ب*دن ما تأثیر بگذارد. بنابراین بر سطوح کایزما ما نیز تأثیر خواهد داشت و تخیل ما بسته به محتوای آن، می‌تواند به طور چشمگیری افزایش یا مهار کایزمای ما را به خطر بیندازد.
شما اکنون دقیقاً پایه و اساس بسیاری از ابزارهای قدرتمند درونی کاریزما را آموختید.
نکات کلیدی:
  • کاریزما دارای سه جزء اصلی است: حضور، خونگرمی و قدرت
  • حضور به معنای توجه به آن‌چه که درحال وقوع است، می‌باشد نه آن‌چه که در اندیشه شماست. در نتیجه‌ی آن می‌توان پاداش‌های زیادی را به دست آورد. هنگامی که شما حضور خود را نشان می‌دهید، کسانی که در اطراف شما هستند احساس می‌کنند که شما به آن‌ها گوش می‌دهید و مورد احترام و ارزش هستند.
  • از آن‌جا که زبان ب*دن شما وضعیت درونی شما را نشان می‌دهد به کسانی که در اطراف شما هستند اطلاع می‌دهد. برای این که کاریزماتیک باشید و برای نمایش حضور و قدرت و گرما، باید زبان ب*دن کاریزماتیک داشته باشید.
  • از آن‌جا که ذهن شما نمی‌تواند تفاوت بین تخیل و واقعیت را متوجه شود، با ایجاد یک حالت درونی کاریزماتیک، زبان ب*دن شما کاملاً نشانگر کاریزما خواهد بود.
  • از لحاظ رسیدن به کاریزما، وضعیت درونی شما مهم است. رفتار کاریزمایی خود را تصحیح کنید و زبان ب*دن شما به صورت اتوماتیک از درون شما به ظاهرتان انتقال خواهد یافت.
کد:
اغلب مهندسان ب*ر*جسته توسط دیگران و خودشان این‌گونه توصیف شده‌اند:
مهارت‌های فنی: بالا‌.
مهارت‌های خارجی: متوسط.
مهارت‌های درونی: کم.
مدیران اجرایی تمایل دارند مهارت‌های خودشان را این‌گونه بیان کنند:
مهارت‌های فنی و درونی: متوسط.
مهارت‌های خارجی: بالا.
افراد کاریزماتیک اغلب خود را دارای مهارت‌های فنی کم؛ اما در مهارت‌های درونی و خارجی بالا می‌دانند. در حالی که افراد کاریزماتیک ممکن است مهارت‌های فنی کمتری نسبت به همتایان خود داشته باشند، مهارت‌های درونی و خارجی آن‌ها به طور کلی مزیت بیشتری محسوب می‌شود.
مهارت‌های درونی لازم برای داشتن کاریزما شامل آگاهی از وضعیت درونی و ابزارهای مدیریت آن می‌شود.
«فیلسوف چینی Lao Tzu می‌گوید: "شناخت دیگران دانش است، شناخت خود حکمت است".
آن‌چه ذهن شما باور می‌کند، بدنتان آشکار می‌کند.»
شناختن دنیای درون با یک بینش کلیدی شروع می‌شود که کاریزما نیز براساس آن پایه گذاری می‌شود. ذهن شما نمی‌تواند واقعیت را از تخیل تشخیص دهد. این یکی از ابعاد دنیای درون شماست که می‌تواند به شما کمک کند تا تقریباً بلافاصله به یک حالت روحی کاریزماتیک صحیح برسید.
آیا تا به حال در طول یک فیلم ترسناک تپش قلب‌تان را حس کرده‌اید؟ شما آگاهانه می‌دانید این فقط یک فیلم است و متوجه هستید درحال تماشای بازیگرانی هستید که خوشحال هستند از این که در ازای دستمزد خوب تظاهر می‌کنند که به قتل می‌رسند.
با این حال مغز شما خود و دل و روده و .. روی صفحه نمایش می‌بیند و شما را به حالتی می‌برد که سیستم ب*دن‌تان آدرنالین ترشح کند به همین دلیل به حالت مبارزه کن یا فرار ( کسی در حالت استرس شدید لحظه‌ای قرار می‌گیرد دو عکس‌العمل دارد یا می‌جنگد یا فرار می‌کند) تغییر وضعیت می‌دهد و آدرنالین مستقیماً وارد سیستم ب*دن شما می‌شود. واقعاً همین طوری عمل میفکند.
یک قطعه موسیقی مورد علاقه‌تان را تصور کنید. حالا صدای کشیدن ناخن روی تخته سیاه را تصور کنید. حالا تصور کنید که دست خود را در یک سطل شن و ماسه فرو کرده‌اید و انگشتان‌تان را بین شن و ماسه‌ها بچرخانید و حلال طعم ترش‌ بین لیمو و تفاله لیمو را حس کنید، کدام ترش‌تر است؟
هیچ شن و ماسه‌ای وجود نداشت، لیمو هم وجود نداشت، با این حال در پاسخ به مجموعه‌ای از وقایع که کاملاً تخیلی بودند، ذهن شما واکنش‌های فیزیکی واقعی را ایجاد کرد. از آن‌جا که مغز شما نمی‌تواند تخیل را از واقعیت تشخیص دهد، شرایط خیالی باعث می‌شود مغز شما به ب*دن همان دستوراتی را بدهد که در وضعیت واقعی نیز آن‌ها را ارسال می‌کند.
هر ذهنیتی که دارید در ب*دن شما آشکار خواهد شد. فقط با رسیدن به یک حالت ذهنی کاریزماتیک، ب*دن شما قادر خواهد بود زبان ب*دن کاریزماتیک را نمایش دهد. در پزشکی تأثیر ذهنی قدرتمند، و مثبت روی ب*دن به عنوان "اثر پالسیبو" Placebo Effect شناخته می‌شود.
پالسیبو یک روش پزشکی شبیه سازی شده است. به بیماران قرص‌های دارو نما داده می‌شود و به آن‌ها گفته می‌شود که این قرص‌ها واقعی هستند، یا به مردم گفته می‌شود که یک درمان پزشکی دریافت کرده‌اند درحالی که هیچ کاری برای آن‌ها انجام نشده است. در مواردی شگفت انگیز، بیمارانی که این نوع درمان را دریافت کرده‌اند به بهبودی رسیده‌اند.
اثر پالسیبو در طول جنگ جهانی اول کشف شد زمانی که مراکز دارویی از بین رفته بود و پزشکان متوجه شدند که در بعضی مواقع قادرند رنج بیماران خود را با گفتن این که داروهای تسکین دهنده به آن‌ها داده شده است، کاهش دهند. در دهه 1950 به صورت گسترده‌ای جامعه پزشکی شروع به انجام مطالعات بالینی کنترل شده کرد.
در طول تاریخ بشر، اکثر داروها درواقع خالص بودند و ما می‌دانیم که اساساً بی‌اثر هستند. در حقیقت کاملاً پالسیبو بودند. پزشکان داروهایی را تجویز می‌کردند که اساساً بی‌تأثیر بودند؛ اما عموماً وضعیت مردم بهبود می‌یافت البته به لطف قابلیت تحسین برانگیز ذهن بر ب*دن. گاهی اوقات اثر پالسیبو می‌تواند به شدت قدرتمند باشد.
آلن لانگر استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد، یک گروه از بیماران سال‌خورده را در یک خانه گرد آورد و از آنان پرستاری کرد، در آن‌جا لباس و غذا و موسیقی و دکور دهه 20 را که محبوب آن‌ها بود در اختیار آن‌ها گذاشت.
طی آزمایشات هفته‌های بعد مشخص شد که آنان دارای پو*ست شفاف‌تر، بینایی بهتر و افزایش قدرت عضلانی شدند و حتی تراکم استخوان بیشتری از قبل پیدا کرده بودند.
اثر پالسیبو بنیان بسیاری از بهترین تکنیک‌های بهبود کاریزماست و اغلب در این کتاب به آن اشاره می‌کنیم. در حقیقت، این احتمالاً چیزی است که شما در حال حاضر به طور طبیعی انجام می‌دهید، و بسیاری از این تمرین‌ها به طور غریزی در شما وجود دارند. در فصل‌های بعد ما این مهارت را دقیقاً بررسی می‌کنیم و پردازش‌های قوی‌تر درونی نسبت به آن‌چه که شما الان استفاده می‌کنید می‌سازیم.
تأثیر ذهن بر ب*دن همچنین دارای یک روند معمکوس نزولی است که به اثر ناسیبو معروف است (Nocebo Effect) .
در این مورد، ذهن باعث ایجاد پیامدهای سمی در ب*دن می‌شود که در واکنش به علل کاملاً تخیلی ایجاد می‌شوند. در این آزمایش افرادی که می‌دانستند به شدت به گل‌های خودرو آلرژیک هستند، برگ کاملاً بی‌خطر را به ب*دن آن‌ها زدند و به آن‌ها گفتند این همان گل عامل آلرژی آن‌هاست. تک‌تک محل‌های تماس برگ به ب*دن آن‌ها، کهیر زد.
هر دو اثر پالسیبو و ناسیبو نقش اساسی در توانایی ما برای آزاد کردن پتانسیل کامل کاریزما ایفا می‌کند.
با توجه به این واقعیت که هرچیز در ذهن ما، ب*دن ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به همین علت است که ذهن ما با تشخیص تخیل از واقعیت مشکل دارد، هر چیزی را که تصور کنیم، می‌تواند بر ب*دن ما تأثیر بگذارد. بنابراین بر سطوح کایزما ما نیز تأثیر خواهد داشت و تخیل ما بسته به محتوای آن، می‌تواند به طور چشمگیری افزایش یا مهار کایزمای ما را به خطر بیندازد.
شما اکنون دقیقاً پایه و اساس بسیاری از ابزارهای قدرتمند درونی کاریزما را آموختید.
نکات کلیدی:
کاریزما دارای سه جزء اصلی است: حضور، خونگرمی و قدرت
حضور به معنای توجه به آن‌چه که درحال وقوع است، می‌باشد نه آن‌چه که در اندیشه شماست. در نتیجه‌ی آن می‌توان پاداش‌های زیادی را به دست آورد. هنگامی که شما حضور خود را نشان می‌دهید، کسانی که در اطراف شما هستند احساس می‌کنند که شما به آن‌ها گوش می‌دهید و مورد احترام و ارزش هستند.
از آن‌جا که زبان ب*دن شما وضعیت درونی شما را نشان می‌دهد به کسانی که در اطراف شما هستند اطلاع می‌دهد. برای این که کاریزماتیک باشید و برای نمایش حضور و قدرت و گرما، باید زبان ب*دن کاریزماتیک داشته باشید.
از آن‌جا که ذهن شما نمی‌تواند تفاوت بین تخیل و واقعیت را متوجه شود، با ایجاد یک حالت درونی کاریزماتیک، زبان ب*دن شما کاملاً نشانگر کاریزما خواهد بود.
از لحاظ رسیدن به کاریزما، وضعیت درونی شما مهم است. رفتار کاریزمایی خود را تصحیح کنید و زبان ب*دن شما به صورت اتوماتیک از درون شما به ظاهرتان انتقال خواهد یافت.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,958
لایک‌ها
11,736
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
305,190
Points
70,000,279
سطح
  1. حرفه‌ای
فصل3
موانع حضور، قدرت، خونگرمی

میکل آنژ ادعا کرد که هرگز مجسمه‌های با شکوه خود را نساخته است. او به سادگی آن‌ها را فقط آشکار کرده است. او گفت تنها استعداد او این است که به بلوک‌های سنگ مرمر نگاه کند و مجسمه داخل آن را تشخیص دهد. تنها مهارتش این بود که اضافات مرمر را بگیرد و اجازه دهد مجسمه نمایان شود. همان‌طور که می‌دانید حالت ذهنی شما برای توانایی شما به منظور تجلی زبان ب*دن کاریزماتیک، حیاتی است. با این حال موارد زیادی وجود دارد که اغلب می‌تواند بر سر راه حفظ حالت‌های ذهنی مناسب برای نمایش قدرت یا خونگرمی قرار بگیرد. برای افزایش کاریزما شما باید آگاه باشید که کدام موانع درونی در حال حاضر مانع از توان بالقوه‌ کاریزهای شخصیت شما می‌شود. در این فصل ما نگاهی به انواع مختلف مشکلات جسمی و روحی می‌کنیم که می‌توانند مانعی برای کاریزمای شما باشد.

مشکلات فیزیکی
آن یک معامله 4 میلیون دلاری بود، تقریباً نزدیک بود به دلیل پوشیدن یک لباس سیاه از بین برود. در یک روز گرم آفتابی در منهتن، ترافیک سنگین است و مردم در خیابان‌های شلوغ در تردد بودند. تام در حالی که در تراس یک رستوران نشسته بود بهترین کت و شلوار پشمی سیاه خودش را به تن داشت و در حال خواندن منو بود. پل، مدیر عامل یک شرکت و مشغول مطالعه منوی خودش بود. چندین ماه بود که تام با او در ارتباط بود. گارسون سفارش‌شان را نوشت و منوها را از روی میز برداشت و رفت. تام
ماه‌ها بود که با وسواس تمام ارقام و چندین سناریوی ممکن را تست و اجرا می‌کرد. آن‌ها باید اطمینان پیدا می‌کردند که سیستم‌شان پول و زمان پل را نجات می‌دهد؛ اما برای پل فقط یک ق*مار بزرگ خواهد بود.
پیاده‌سازی یک سیستم جدید در شرکت می‌تواند منجر به اشتباهی فاجعه‌آمیز شود. اگر صبح کریسمس این سیستم متوقف شود چه؟
زمانی که باید فروشگاه‌ها بدون اشکال کار کنند. اگر این فروشگاه به دردسر بیفتد آیا تام و تیمش آن‌جا خواهند بود تا مشکل را حل
کنند؟ پل تصمیم گرفت به تام فرصتی بدهد تا او را راضی کند. این فرصت می‌تواند نقطه عطفی در پیشرفت شغلش باشد. تام
اطمینان دارد که سیستمش به خوبی کار می‌کند و او و تیمش می‌توانند با موفقیت آن را انجام دهند.
حالا وظیفه تام است که اطمینان کاملی درباره عملکرد سیستم جدید را به پل بدهد. وقتی که پل درمورد شرایط بحرانی می‌پرسد، تام یک جواب آماده دارد؛ اما همان‌طور که پل جزئیات برنامه احتمالی را شرح می‌دهد، او شروع به بازی با کتش می‌کند و پل می‌تواند تنش را در چشم‌های او ببیند. پل با خودش فکر می‌کند تام نگران است؟
حالت صورت تام بی‌قرار و گرفته است، پل متعجب شده است. به نظر می‌رسد تام با ناراحتی در حال توضیح دادن است، پل احساس
ضعف می‌کند. چه خبر است؟ و حس بدی به پل دست می‌دهد.
کد:
فصل3
موانع حضور، قدرت، خونگرمی

میکل آنژ ادعا کرد که هرگز مجسمه‌های با شکوه خود را نساخته است. او به سادگی آن‌ها را فقط آشکار کرده است. او گفت تنها استعداد او این است که به بلوک‌های سنگ مرمر نگاه کند و مجسمه داخل آن را تشخیص دهد. تنها مهارتش این بود که اضافات مرمر را بگیرد و اجازه دهد مجسمه نمایان شود. همان‌طور که می‌دانید حالت ذهنی شما برای توانایی شما به منظور تجلی زبان ب*دن کاریزماتیک، حیاتی است. با این حال موارد زیادی وجود دارد که اغلب می‌تواند بر سر راه حفظ حالت‌های ذهنی مناسب برای نمایش قدرت یا خونگرمی قرار بگیرد. برای افزایش کاریزما شما باید آگاه باشید که کدام موانع درونی در حال حاضر مانع از توان بالقوه‌ کاریزهای شخصیت شما می‌شود. در این فصل ما نگاهی به انواع مختلف مشکلات جسمی و روحی می‌کنیم که می‌توانند مانعی برای کاریزمای شما باشد.

مشکلات فیزیکی
آن یک معامله 4 میلیون دلاری بود، تقریباً نزدیک بود به دلیل پوشیدن یک لباس سیاه از بین برود. در یک روز گرم آفتابی در منهتن، ترافیک سنگین است و مردم در خیابان‌های شلوغ در تردد بودند. تام در حالی که در تراس یک رستوران نشسته بود بهترین کت و شلوار پشمی سیاه خودش را به تن داشت و در حال خواندن منو بود. پل، مدیر عامل یک شرکت و مشغول مطالعه منوی خودش بود. چندین ماه بود که تام با او در ارتباط بود. گارسون سفارش‌شان را نوشت و منوها را از روی میز برداشت و رفت. تام
ماه‌ها بود که با وسواس تمام ارقام و چندین سناریوی ممکن را تست و اجرا می‌کرد. آن‌ها باید اطمینان پیدا می‌کردند که سیستم‌شان پول و زمان پل را نجات می‌دهد؛ اما برای پل فقط یک ق*مار بزرگ خواهد بود.
پیاده‌سازی یک سیستم جدید در شرکت می‌تواند منجر به اشتباهی فاجعه‌آمیز شود. اگر صبح کریسمس این سیستم متوقف شود چه؟
زمانی که باید فروشگاه‌ها بدون اشکال کار کنند. اگر این فروشگاه به دردسر بیفتد آیا تام و تیمش آن‌جا خواهند بود تا مشکل را حل
کنند؟ پل تصمیم گرفت به تام فرصتی بدهد تا او را راضی کند. این فرصت می‌تواند نقطه عطفی در پیشرفت شغلش باشد. تام
اطمینان دارد که سیستمش به خوبی کار می‌کند و او و تیمش می‌توانند با موفقیت آن را انجام دهند.
حالا وظیفه تام است که اطمینان کاملی درباره عملکرد سیستم جدید را به پل بدهد. وقتی که پل درمورد شرایط بحرانی می‌پرسد، تام یک جواب آماده دارد؛ اما همان‌طور که پل جزئیات برنامه احتمالی را شرح می‌دهد، او شروع به بازی با کتش می‌کند و پل می‌تواند تنش را در چشم‌های او ببیند. پل با خودش فکر می‌کند تام نگران است؟
حالت صورت تام بی‌قرار و گرفته است، پل متعجب شده است. به نظر می‌رسد تام با ناراحتی در حال توضیح دادن است، پل احساس
ضعف می‌کند. چه خبر است؟ و حس بدی به پل دست می‌دهد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,958
لایک‌ها
11,736
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
305,190
Points
70,000,279
سطح
  1. حرفه‌ای
به وضوح اضطراب را در چشم‌ها و چهره تام دید، اما این تنش هیچ ارتباطی به موضع کسب و کار نداشت. پوشیدن کت و شلوار پشمی مشکی در یک روز گرم آفتابی مسلماً باعث می‌شد که تام احساس بد و ناراحتی داشته باشد. اگر شما جای تام بودید چه می‌کردید؟ حتی بدون کت نامناسب.
تصور کنید که در میان یک گفتگوی مهم روی یک تراس آفتاب‌گیر هستید و خورشید مستقیماً در چشم شما می‌تابد. در نتیجه چشمان شما به طور خودکار واکنش شدیدی نشان می‌دهد. عضلات چشم‌ها به همان شیوه به این نوع محرک‌های خارجی واکنش نشان می‌دهند که محرک‌های داخلی عمل می‌کنند. برای دنیای واقعی بیرون واکنش صورت شما به خورشید دقیقاً اثرات احساسات خشم یا بی‌میلی را دارد.
این واکنش توسط فردی که در مقابل شماست دیده می‌شود و ممکن است آن فرد از مشکل فیزیکی شما اطلاعی نداشته باشد. تنها چیزی که می‌دانند این است که در حال صحبت با شما بوده‌اند. طبیعی است که تنش شما را به عنوان واکنش در مقابل صحبت‌های رد و بدل شده تعبیر می‌کنند.
در واقع این دقیقاً همان اتفاقی است که می‌افتد چون اکثر ما معمولاً وقایع را چه شخصی و چه غیر شخصی، طوری تعبیر می‌کنیم که انگار مستقیماً به ما ربط دارد. ترافیک سر راه یک ملاقات مهم باعث می‌شود ما فکر کنیم چرا باید این اتفاق امروز برای ما بیفتد؟
«هنگامی که در تعامل با کسی هستید هر مشکل فیزیکی می‌تواند روی حالت شما تأثیر ناخوشایندی داشته باشد حتماً روی زبان ب*دن شما و یا رفتار شما تأثیر نامناسبی می‌گذارد.»
تصور کنید که او احساس کند (حداقل در سطح ناخودآگاه) آن‌چه شما انجام می‌دهید به او مربوط است. مشکلات فیزیکی فقط روی حالت بیرونی و خارجی شما تأثیر نمی‌گذارد بلکه روی حالت درونی شما نیز تأثیر گذار است. برخی از اشکال آن مثل گرسنگی، می‌توانند عملکرد شما را به طرق مختلف از بین ببرند. ممکن است متوجه شده باشید که وقتی گرسنه هستید نمی‌توانید به وضوح فکر کنید یا حداقل نمی‌توانید به چیزهایی غیر از مسائل مربوط به غذا فکر کنید.
مطالعات متعدد نشان می‌دهند که سطح گلوکز خون پایین منجر به نقص توجه و هم‌چنین مشکلات تنظیم احساسات و رفتار می‌شود.
این به آن مفهوم است که برای شما سخت باشد که به حالت‌های فکری لازم برای بدست آوردن رفتارهای کاریزماتیک که می‌خواهید نشان دهید دسترسی پیدا کنید.
مقابله با مشکلات فیزیکی ناشی از کاریزما ساده است:
1-ممانعت.
2- تشخیص.
3- درمان یا توضیح.

مرحله اول و بهینه سازی، مرحله‌ای است که برنامه ریزی پیش‌رو برای جلوگیری و ممانعت از ناراحتی رخ می‌دهد. ضرب المثل "یک اونس پیشی‌گیری معادل یک پوند درمان است" در این‌جا صدق می‌کند. هرچقدر می‌توانید برنامه ریزی کنید تا مطمئن باشید که به صورت فیزیکی راحت باشید. این را در ذهن داشته باشید در حالی که هر روز انتخاب‌هایی روزانه را انجام می‌دهید این ساده‌ترین راه برای کسب نمودن کاریزماست. زمانی یک محل ملاقات را انتخاب می‌کنید راحتی را در نظر بگیرید. از خودتان بپرسید دما، میزان سروصدا مناسب است یا خیر؟
اطمینان حاصل کنید که تغذیه‌تان مناسب است. به خودتان (یا میهمانان‌تان اگر میزبان هستید) اجازه ندهید مدت زیادی گرسنه بمانید.
در مورد سطح انرژی خود و افرادی که با آن‌ها تعامل دارید فکر کنید. آیا جلسه زود تشکیل می‌شود یا دیر؟ علائم خستگی می‌تواند به راحتی در زبان ب*دن نشان دهنده عدم شور و شوق باشد.
اطمینان حاصل کنید که لباس‌هایی که انتخاب می‌کنید بیش از حد گرم یا سرد نباشد. از پوشیدن لباس‌هایی که بدنتان را آزار می‌دهد اجتناب کنید. گرچه ممکن است تشخیص ندهید که حتی هر مشکل کوچک فیزیکی بخشی از تمرکز ذهنی شما را کاهش می‌دهد و عملکرد شما را مختل می‌کند. به ویژه مهم است اطمینان حاصل کنید لباس‌هایتان به اندازه کافی تمیز و مناسب باشد. تنفس مناسب در میزان اکسیژنی که به مغزتان می‌رسد تأثیر می‌گذارد. به همین دلیل فعالیت ذهنی شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
برخی افراد با احساس این که تأثیرگذار هستند، اعتماد به نفس زیادی دارند و در نتیجه کاریزما به دست می‌آورند، حتی اگر لباس راحتی نداشته باشند.
این واقعاً مربوط به شماست: که آیا بدترین مشکل بدست آوردن اعتماد به نفس است؟
در حالت ایده‌آل شما باید لباس‌هایی بپوشید که باعث می‌شود احساس زیبایی در ظاهر و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید.
اطمینان حاصل کنید راحتی‌تان را بخاطر چیزهای کوچک که ممکن است به ضررتان باشد قربانی نکنید. شما دارید سعی می‌کنید هر مزایایی را که می‌خواهید به دست بیاورید. یک مرد جوان به من گفت که چشمانش به شدت به نور حساس هستند، حتی زمانی که داشت علت واقعی آن را توضیح می‌دهد این تنش در صورتش مشاهده می‌شود، افرادی که همراهش هستند به توضیحش شک می‌کنند. به طور غریزی آن‌ها حس می‌کنند که هنوز بین‌شان یک مشکلی هست. راه حل آن مرد جوان این است که اتاق را قبل از ورود بررسی کند تا مطمئن شود به سمت خورشید نیست یا به محض این‌ که نور، مشکل ساز می‌شود درخواست می‌کند جاهایشان را عوض کنند.
از آن‌جا که او از این مشکل آگاه است، می‌تواند قبل از آن که دیگران متوجه‌ی آن شوند، اقدام کند.
آگاهی، مرحله دوم برخورد با ناراحتی‌های فیزیکی است.
لحظه به لحظه صورتتان را چک کنید تا اگر تنش دارید متوجه شوید. این‌جا جایی است که قابلیت حضور، به شما کمک می‌کند.
هرچقدر بیشتر حضور ذهن داشته باشید شانس‌تان در متوجه شدن این که زبان بدنتان، تنش را نشان می‌دهد بیشتر است.
مرحله سوم اقدام است. اگر متوجه شوید چیزی باعث ایجاد تنش در چهره‌تان می‌شود، قبل از این که دیگران تفسیر اشتباهی از آن داشته باشند، کاری در مورد آن انجام دهید. سعی کنید هم ناراحتی و هم سوء‌تفاهم را اصلاح کنید.
بیایید به مکالمه روی تراس برگردیم. زمانی که نور خورشید در چشم تام افتاده بود. اکنون شما می‌دانید که نباید سعی در نادیده گرفتن ناراحتی خود کنید. او می‌توانست برای توضیح و اصلاح وضعیت اقدام کند. زمانی که نوبت به صحبت کردن او می‌رسید، می‌توانست برای یک ثانیه مکث کند، یا دستش را بالا ببرد (نشانه بصری کمک می‌کند) و چیزی شبیه این بگوید: مشکلی ندارید کمی جابه‌جا شویم، چشمان من با نور آفتاب مشکل دارد.
هنگامی که نمی‌توان ناراحتی‌های فیزیکی را کاهش داد، مسئله مهم‌تر این است که از شخصی گرفتن نقش شما و از این که مردم تنش شما را جدی بگیرند، جلوگیری کنید. یک لحظه وقت بگذارید تا موضوع خاصی را که ناراحت‌تان کرده است توضیح دهید. به عنوان مثال اگر در مجاورت سر و صدای زیادی هستید و شما را ناراحت می‌کند، این مشکل را توضیح دهید.
کد:
به وضوح اضطراب را در چشم‌ها و چهره تام دید، اما این تنش هیچ ارتباطی به موضع کسب و کار نداشت. پوشیدن کت و شلوار پشمی مشکی در یک روز گرم آفتابی مسلماً باعث می‌شد که تام احساس بد و ناراحتی داشته باشد. اگر شما جای تام بودید چه می‌کردید؟ حتی بدون کت نامناسب.
تصور کنید که در میان یک گفتگوی مهم روی یک تراس آفتاب‌گیر هستید و خورشید مستقیماً در چشم شما می‌تابد. در نتیجه چشمان شما به طور خودکار واکنش شدیدی نشان می‌دهد. عضلات چشم‌ها به همان شیوه به این نوع محرک‌های خارجی واکنش نشان می‌دهند که محرک‌های داخلی عمل می‌کنند. برای دنیای واقعی بیرون واکنش صورت شما به خورشید دقیقاً اثرات احساسات خشم یا بی‌میلی را دارد.
این واکنش توسط فردی که در مقابل شماست دیده می‌شود و ممکن است آن فرد از مشکل فیزیکی شما اطلاعی نداشته باشد. تنها چیزی که می‌دانند این است که در حال صحبت با شما بوده‌اند. طبیعی است که تنش شما را به عنوان واکنش در مقابل صحبت‌های رد و بدل شده تعبیر می‌کنند.
در واقع این دقیقاً همان اتفاقی است که می‌افتد چون اکثر ما معمولاً وقایع را چه شخصی و چه غیر شخصی، طوری تعبیر می‌کنیم که انگار مستقیماً به ما ربط دارد. ترافیک سر راه یک ملاقات مهم باعث می‌شود ما فکر کنیم چرا باید این اتفاق امروز برای ما بیفتد؟
«هنگامی که در تعامل با کسی هستید هر مشکل فیزیکی می‌تواند روی حالت شما تأثیر ناخوشایندی داشته باشد حتماً روی زبان ب*دن شما و یا رفتار شما تأثیر نامناسبی می‌گذارد.»
تصور کنید که او احساس کند (حداقل در سطح ناخودآگاه) آن‌چه شما انجام می‌دهید به او مربوط است. مشکلات فیزیکی فقط روی حالت بیرونی و خارجی شما تأثیر نمی‌گذارد بلکه روی حالت درونی شما نیز تأثیر گذار است. برخی از اشکال آن مثل گرسنگی، می‌توانند عملکرد شما را به طرق مختلف از بین ببرند. ممکن است متوجه شده باشید که وقتی گرسنه هستید نمی‌توانید به وضوح فکر کنید یا حداقل نمی‌توانید به چیزهایی غیر از مسائل مربوط به غذا فکر کنید.
مطالعات متعدد نشان می‌دهند که سطح گلوکز خون پایین منجر به نقص توجه و هم‌چنین مشکلات تنظیم احساسات و رفتار می‌شود.
این به آن مفهوم است که برای شما سخت باشد که به حالت‌های فکری لازم برای بدست آوردن رفتارهای کاریزماتیک که می‌خواهید نشان دهید دسترسی پیدا کنید.
مقابله با مشکلات فیزیکی ناشی از کاریزما ساده است:
1-ممانعت.
 2- تشخیص.
3- درمان یا توضیح.
مرحله اول و بهینه سازی، مرحله‌ای است که برنامه ریزی پیش‌رو برای جلوگیری و ممانعت از ناراحتی رخ می‌دهد. ضرب المثل "یک اونس پیشی‌گیری معادل یک پوند درمان است" در این‌جا صدق می‌کند. هرچقدر می‌توانید برنامه ریزی کنید تا مطمئن باشید که به صورت فیزیکی راحت باشید. این را در ذهن داشته باشید در حالی که هر روز انتخاب‌هایی روزانه را انجام می‌دهید این ساده‌ترین راه برای کسب نمودن کاریزماست. زمانی یک محل ملاقات را انتخاب می‌کنید راحتی را در نظر بگیرید. از خودتان بپرسید دما، میزان سروصدا مناسب است یا خیر؟
اطمینان حاصل کنید که تغذیه‌تان مناسب است. به خودتان (یا میهمانان‌تان اگر میزبان هستید) اجازه ندهید مدت زیادی گرسنه بمانید.
در مورد سطح انرژی خود و افرادی که با آن‌ها تعامل دارید فکر کنید. آیا جلسه زود تشکیل می‌شود یا دیر؟ علائم خستگی می‌تواند به راحتی در زبان ب*دن نشان دهنده عدم شور و شوق باشد.
اطمینان حاصل کنید که لباس‌هایی که انتخاب می‌کنید بیش از حد گرم یا سرد نباشد. از پوشیدن لباس‌هایی که بدنتان را آزار می‌دهد اجتناب کنید. گرچه ممکن است تشخیص ندهید که حتی هر مشکل کوچک فیزیکی بخشی از تمرکز ذهنی شما را کاهش می‌دهد و عملکرد شما را مختل می‌کند. به ویژه مهم است اطمینان حاصل کنید لباس‌هایتان به اندازه کافی تمیز و مناسب باشد. تنفس مناسب در میزان اکسیژنی که به مغزتان می‌رسد تأثیر می‌گذارد. به همین دلیل فعالیت ذهنی شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
برخی افراد با احساس این که تأثیرگذار هستند، اعتماد به نفس زیادی دارند و در نتیجه کاریزما به دست می‌آورند، حتی اگر لباس راحتی نداشته باشند.
این واقعاً مربوط به شماست: که آیا بدترین مشکل بدست آوردن اعتماد به نفس است؟
در حالت ایده‌آل شما باید لباس‌هایی بپوشید که باعث می‌شود احساس زیبایی در ظاهر و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید.
اطمینان حاصل کنید راحتی‌تان را بخاطر چیزهای کوچک که ممکن است به ضررتان باشد قربانی نکنید. شما دارید سعی می‌کنید هر مزایایی را که می‌خواهید به دست بیاورید. یک مرد جوان به من گفت که چشمانش به شدت به نور حساس هستند، حتی زمانی که داشت علت واقعی آن را توضیح می‌دهد این تنش در صورتش مشاهده می‌شود، افرادی که همراهش هستند به توضیحش شک می‌کنند. به طور غریزی آن‌ها حس می‌کنند که هنوز بین‌شان یک مشکلی هست. راه حل آن مرد جوان این است که اتاق را قبل از ورود بررسی کند تا مطمئن شود به سمت خورشید نیست یا به محض این‌ که نور، مشکل ساز می‌شود درخواست می‌کند جاهایشان را عوض کنند.
از آن‌جا که او از این مشکل آگاه است، می‌تواند قبل از آن که دیگران متوجه‌ی آن شوند، اقدام کند.
آگاهی، مرحله دوم برخورد با ناراحتی‌های فیزیکی است.
لحظه به لحظه صورتتان را چک کنید تا اگر تنش دارید متوجه شوید. این‌جا جایی است که قابلیت حضور، به شما کمک می‌کند.
هرچقدر بیشتر حضور ذهن داشته باشید شانس‌تان در متوجه شدن این که زبان بدنتان، تنش را نشان می‌دهد بیشتر است.
مرحله سوم اقدام است. اگر متوجه شوید چیزی باعث ایجاد تنش در چهره‌تان می‌شود، قبل از این که دیگران تفسیر اشتباهی از آن داشته باشند، کاری در مورد آن انجام دهید. سعی کنید هم ناراحتی و هم سوء‌تفاهم را اصلاح کنید.
بیایید به مکالمه روی تراس برگردیم. زمانی که نور خورشید در چشم تام افتاده بود. اکنون شما می‌دانید که نباید سعی در نادیده گرفتن ناراحتی خود کنید. او می‌توانست برای توضیح و اصلاح وضعیت اقدام کند. زمانی که نوبت به صحبت کردن او می‌رسید، می‌توانست برای یک ثانیه مکث کند، یا دستش را بالا ببرد (نشانه بصری کمک می‌کند) و چیزی شبیه این بگوید: مشکلی ندارید کمی جابه‌جا شویم، چشمان من با نور آفتاب مشکل دارد.
هنگامی که نمی‌توان ناراحتی‌های فیزیکی را کاهش داد، مسئله مهم‌تر این است که از شخصی گرفتن نقش شما و از این که مردم تنش شما را جدی بگیرند، جلوگیری کنید. یک لحظه وقت بگذارید تا موضوع خاصی را که ناراحت‌تان کرده است توضیح دهید. به عنوان مثال اگر در مجاورت سر و صدای زیادی هستید و شما را ناراحت می‌کند، این مشکل را توضیح دهید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,958
لایک‌ها
11,736
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
305,190
Points
70,000,279
سطح
  1. حرفه‌ای
ناراحتی ذهنی | Mental Discomfort

ناراحتی ذهنی می‌تواند روی ب*دن ما به همان اندازه‌ای که روی ذهن‌مان تأثیرگذار است، تأثیر می‌گذارد.
این بر روی هر احساسی که ما داریم و هم این که چگونه دیده می‌شویم تأثیرگذار است. ناراحتی روحی می‌تواند نتیجه نگرانی، نارضایتی، سرزنش یا شک به خود سرچشمه بگیرد که همه‌شان فرم‌هایی از منفی‌گرایی درونی است و هرکدام‌شان می‌تواند پتانسیل کاریزمای شخصی ما را تضعیف کند. این که بدانید چگونه ناراحتی روحی را با مهارت کنترل کنید، حتی از این که بدانید چگونه ناراحتی فیزیکی‌تان را کنترل کنید، مهم‌تر است.
هر دو این موارد بخش‌های مهم و چالش برانگیز مهم و پر بار این کتاب و همچنین یکی از مهم‌ترین موارد زندگی ما هستند. ممکن است پردازش آن دشوار باشد؛ اما من به شما قول می‌دهم که در پایان به نفع شما باشد، در حقیقت شما بسیار قوی‌تر خواهید شد. شما یک سری بینش به دست خواهید آورد که شما را در بازی جلو می‌برد و به شما اجازه می‌دهد که بنیانی از ادراک به دست آورید که بر اساس بخش‌های بعدی ساخته خواهد شد. پس خودتان را آماده کنید یک نفس عمیق بکشید و به خواندن ادامه دهید.
کد:
ناراحتی ذهنی | Mental Discomfort

ناراحتی ذهنی می‌تواند روی ب*دن ما به همان اندازه‌ای که روی ذهن‌مان تأثیرگذار است، تأثیر می‌گذارد.
این بر روی هر احساسی که ما داریم و هم این که چگونه دیده می‌شویم تأثیرگذار است. ناراحتی روحی می‌تواند نتیجه نگرانی، نارضایتی، سرزنش یا شک به خود سرچشمه بگیرد که همه‌شان فرم‌هایی از منفی‌گرایی درونی است و هرکدام‌شان می‌تواند پتانسیل کاریزمای شخصی ما را تضعیف کند. این که بدانید چگونه ناراحتی روحی را با مهارت کنترل کنید، حتی از این که بدانید چگونه ناراحتی فیزیکی‌تان را کنترل کنید، مهم‌تر است.
هر دو این موارد بخش‌های مهم و چالش برانگیز مهم و پر بار این کتاب و همچنین یکی از مهم‌ترین موارد زندگی ما هستند. ممکن است پردازش آن دشوار باشد؛ اما من به شما قول می‌دهم که در پایان به نفع شما باشد، در حقیقت شما بسیار قوی‌تر خواهید شد. شما یک سری بینش به دست خواهید آورد که شما را در بازی جلو می‌برد و به شما اجازه می‌دهد که بنیانی از ادراک به دست آورید که بر اساس بخش‌های بعدی ساخته خواهد شد. پس خودتان را آماده کنید یک نفس عمیق بکشید و به خواندن ادامه دهید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,958
لایک‌ها
11,736
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
305,190
Points
70,000,279
سطح
  1. حرفه‌ای
اضطراب ناشی از عدم اطمینان

آیا تا به حال این احساس بد داشته‌اید که بدبختی در راه است؟ و این که گاه‌گداری ترجیح می‌دهید خبر بد را بشنوید تا این که منتظرش بمانید؟ فرض کنیم شما به تازگی با کسی در ر*اب*طه‌ای رمانتیک درگیر شده‌اید و ناگهان طرف مقابل تماس با شما را قطع کرده باشد؟
توصیف‌های متفاوتی به مغزتان خطور می‌کند. فکر می‌کنید که چرا او ساکت شده، تاکنون این احساس را نداشته‌اید که ترجیح بدهید رک و صادقانه بشنوید که "تمام شد"، تا این که هیچ‌وقت دلیل سکوت طرف را نفهمید. با این که جواب حتماً "نه " است.
مغز شما به همه جا می‌رود و تمام توضیحات احتمالی را بررسی می‌کند. آیا درباره این که چرا او سکوت کرده است، وسواس پیدا می‌کنید؟ آیا تا به حال احساس کرد‌ه‌اید حداقل دیگر می‌دانید موضوع چه بوده است؟ برای تعداد زیادی از ما حالت شک و عدم اطمینان حالت ناراحت و بدی است.
رابرت‌اِل لیهی، مدیر موسسه امریکایی شناخت درمانی، می‌گوید بیماران او اغلب گزارش می‌دهند که ترجیح می‌دهند یک تشخیص منفی را دریافت کنند تا این که در حالت تعلیق باقی بمانند، حتی با این که عدم اطمینان، باز هم اجازه امید به یک نتیجه مثبت را می‌دهد.
ناتوانی ما در تحمل عدم اطمینان، هزینه‌های بسیاری به همراه دارد. می‌تواند باعث شود تصمیمات سریع بگیریم. این می‌تواند ما را در مذاکره تضعیف کند چرا که باعث می‌شود ما برای این که سکوت را پر کنیم، بیشتر از آن چیزی که لازم است توضیح دهیم. چون نمی‌توانیم عدم اطمینان از آن چه که در ذهن طرف مقابل می‌گذرد را، تحمل کنیم و باعث می‌شود که احساس نگرانی کنیم.
«اضطراب نقش مهمی در کاریزما دارد. در ابتدا روی حالت درونی ما تأثیر می‌گذارد. کاملاً واضح است که زمانی که اضطراب دارید بسیار دشوار است که حضور کامل داشته باشید. هم‌چنین اضطراب باعث کاهش اعتماد به نفس می‌شود. اضطراب، حضور کم، و اعتماد به نفس مستقیماً در زبان ب*دن ما نشان داده می‌شود و توانایی ما را جهت ایجاد گرما کاهش می‌دهد. با این حال مسلم است که عدم اطمینان از بین نخواهد رفت.»
با توجه به افزایش سریع تجارت و پیشرفت‌های تکنولوژیکی و هم چنین رخدادهای اقتصادی غیرقابل پیش‌بینی، عدم قطعیت و ابهام عامل فزاینده‌ای در زندگی روزانه ماست.
کسانی که بهتر این امر را کنترل می‌کنند یک مزیت قابل توجه بر دیگران خواهند داشت. تصور کنید در موقعیت دشواری قرار گرفته‌اید که نتیجه آن نامعلوم است. شما می‌توانید راه حل‌های مختلفی را تصور کنید برای هر یک از آن راهکارها، استراتژی خاصی را پیش‌بینی کنید. تا این جا که خوب بود.
هر سناریویی که در ذهن دارید: گویا، مستدل، منطقی است؛ اما چطور می‌شود که بسیاری از ما دوباره و دوباره به عقب باز می‌گردیم، نقشه‌هایی را که قبلاً داشتیم بازسازی می‌کنیم و سناریوهای احتمالی را دوباره بازی می‌کنیم.
تام در هفته‌های پیش از ملاقات با پل، در ذهن تمام امکانات مختلف را بررسی می‌کرد. در ابتدا، نتیجه مثبت را تصور کرد و تمام تأثیراتش را بررسی کرد. او با افراد مورد نظر خود تماس می‌گیرد و این که با چه شرایطی آن‌ها را برای شرکت در این پروژه دعوت کند، فکر می‌کند. اما اگر جواب آن‌ها منفی باشد چه؟ ذهن او شروع کرد به تشریح و توصیف دنباله‌ای از اقداماتی که باید دنبال کند. چگونه می‌تواند این ایده را برای رئیس توضیح دهد یا چطور آن را برای تیمش توجیه کند؟ و... .
طی سه روز بعد، تام هر دو سناریو را در ذهنش مرور می‌کرد، ذهن او مدام در حال بازسازی استراتژی‌هایی بود که برنامه‌ریزی کرده بود. همان‌طور که او به کار خود ادامه می‌داد، مرتباً با خود، توضیحات لازم، در صورت مواجهه با عدم موافقت احتمالی رئیسش را تکرار می‌کرد.
در حین کار، ناگهان متوجه شد او به نظر بی‌هدف است. از پنجره به بیرون خیره شده بود، افکار پوچی در مورد چگونگی اعلام پیروزی به تیم خود فکر می‌کرد. تام می‌دانست که موارد مهمی را نادیده می‌گیرد. او سعی کرد افکارش را متوقف کند اما ذهنش دوباره و دوباره به همان احتمالات باز می‌گشت.
دلیل این که تام نمی‌توانست افکارش را آرام کند این است که ذهن ما اساساً با عدم اطمینان، دچار پریشانی می‌شود. لحظه‌ای که مغز ما دچار ابهام می‌شود، سیگنال خطایی شروع به چشمک زدن می‌کند. عدم اطمینان به عنوان یک تنش ثبت می‌شود: این همان چیزی است که باید برای رسیدن به آرامش آن را اصلاح کنیم.
ناراحتی طبیعی ما در اثر تردید، میراث غریزی بقاست.
ما با هرچه که به نظرمان آشناست راحت‌تر هستیم، چیزهایی که مسلماً ما را نابود نمی‌کند و از آن‌چه ناشناخته یا نامطمئن است دوری می‌کنیم زیرا ممکن است خطرناک باشد. خیلی با ارزش است که یاد بگیریم تردید را کنترل کنیم. نه فقط به این دلیل که باعث افزایش کاریزما می‌شود بلکه هم‌چنین به دلیل توانایی راحت بودن با تردید و اوهام و به نتیجه مطلوب رسیدن یکی از پر قدرت‌ترین پیش‌بینی‌ها در رسیدن به موفقیت در کسب و کار است.
این مسئله آن چیزی است که Adam Berman مدیر اجرایی مرکز مدرسه کسب و کار دانشگاه برکلی به عنوان یک نوآوری و پس از تحقیق درباره دانشجویان MBA خود در زمینه پیشرفت شغلی کشف کرد. فقط چند کالج کسب و کار هستند که چگونگی کنترل شک و تردید را به دانشجویان خود می‌آموزند. از سوی دیگر چند دهه است که روانشناسان به مردم در جهت افزایش مهارت‌های خود در این عرصه کمک کرده‌اند.
هنگامی که Berman از من درخواست کمک به مدیران اجرایی جهت هدایت بهتر و پذیرفتن تردید نمود، پیشنهاد کردم از ابزارهایی استفاده کنیم که روانشناسان از آن بهره می‌برند، و بررسی کنیم که کدام یک از آن‌ها در این زمینه قابل اجراست. من از این مجموعه ابزار برای بسیاری از شرکت‌هایی که در صنایع مختلف فعالیت دارند، استفاده کرده‌ام و نتایج اثر بخشی به دست آورده‌ام.
موثرترین تکنیکی که برای کاهش مشکل تردید یافتم، انتقال مسئولیت است. در شرایط نامطمئن، آن چه ما واقعاً می‌خواهیم بدانیم این است که آیا همه چیز به خوبی کار می‌کند. اگر مطمئن باشیم که همه چیز به خوبی کار می‌کند، مراقب همه چیز باشیم، تردید می‌تواند باعث کاهش اضطراب شود.
تمرین زیر را انجام دهید. .اگر مایلید راهنمای صوتی من را از ابتدا تا انتها دنبال کنید به وب سایت کاریزما مراجعه کنید:
کد:
اضطراب ناشی از عدم اطمینان

آیا تا به حال این احساس بد داشته‌اید که بدبختی در راه است؟ و این که گاه‌گداری ترجیح می‌دهید خبر بد را بشنوید تا این که منتظرش بمانید؟ فرض کنیم شما به تازگی با کسی در ر*اب*طه‌ای رمانتیک درگیر شده‌اید و ناگهان طرف مقابل تماس با شما را قطع کرده باشد؟
توصیف‌های متفاوتی به مغزتان خطور می‌کند. فکر می‌کنید که چرا او ساکت شده، تاکنون این احساس را نداشته‌اید که ترجیح بدهید رک و صادقانه بشنوید که "تمام شد"، تا این که هیچ‌وقت دلیل سکوت طرف را نفهمید. با این که جواب حتماً "نه " است.
مغز شما به همه جا می‌رود و تمام توضیحات احتمالی را بررسی می‌کند. آیا درباره این که چرا او سکوت کرده است، وسواس پیدا می‌کنید؟ آیا تا به حال احساس کرد‌ه‌اید حداقل دیگر می‌دانید موضوع چه بوده است؟ برای تعداد زیادی از ما حالت شک و عدم اطمینان حالت ناراحت و بدی است.
رابرت‌اِل لیهی، مدیر موسسه امریکایی شناخت درمانی، می‌گوید بیماران او اغلب گزارش می‌دهند که ترجیح می‌دهند یک تشخیص منفی را دریافت کنند تا این که در حالت تعلیق باقی بمانند، حتی با این که عدم اطمینان، باز هم اجازه امید به یک نتیجه مثبت را می‌دهد.
ناتوانی ما در تحمل عدم اطمینان، هزینه‌های بسیاری به همراه دارد. می‌تواند باعث شود تصمیمات سریع بگیریم. این می‌تواند ما را در مذاکره تضعیف کند چرا که باعث می‌شود ما برای این که سکوت را پر کنیم، بیشتر از آن چیزی که لازم است توضیح دهیم. چون نمی‌توانیم عدم اطمینان از آن چه که در ذهن طرف مقابل می‌گذرد را، تحمل کنیم و باعث می‌شود که احساس نگرانی کنیم.
«اضطراب نقش مهمی در کاریزما دارد. در ابتدا روی حالت درونی ما تأثیر می‌گذارد. کاملاً واضح است که زمانی که اضطراب دارید بسیار دشوار است که حضور کامل داشته باشید. هم‌چنین اضطراب باعث کاهش اعتماد به نفس می‌شود. اضطراب، حضور کم، و اعتماد به نفس مستقیماً در زبان ب*دن ما نشان داده می‌شود و توانایی ما را جهت ایجاد گرما کاهش می‌دهد. با این حال مسلم است که عدم اطمینان از بین نخواهد رفت.»
با توجه به افزایش سریع تجارت و پیشرفت‌های تکنولوژیکی و هم چنین رخدادهای اقتصادی غیرقابل پیش‌بینی، عدم قطعیت و ابهام عامل فزاینده‌ای در زندگی روزانه ماست.
کسانی که بهتر این امر را کنترل می‌کنند یک مزیت قابل توجه بر دیگران خواهند داشت. تصور کنید در موقعیت دشواری قرار گرفته‌اید که نتیجه آن نامعلوم است. شما می‌توانید راه حل‌های مختلفی را تصور کنید برای هر یک از آن راهکارها، استراتژی خاصی را پیش‌بینی کنید. تا این جا که خوب بود.
هر سناریویی که در ذهن دارید: گویا، مستدل، منطقی است؛ اما چطور می‌شود که بسیاری از ما دوباره و دوباره به عقب باز می‌گردیم، نقشه‌هایی را که قبلاً داشتیم بازسازی می‌کنیم و سناریوهای احتمالی را دوباره بازی می‌کنیم.
تام در هفته‌های پیش از ملاقات با پل، در ذهن تمام امکانات مختلف را بررسی می‌کرد. در ابتدا، نتیجه مثبت را تصور کرد و تمام تأثیراتش را بررسی کرد. او با افراد مورد نظر خود تماس می‌گیرد و این که با چه شرایطی آن‌ها را برای شرکت در این پروژه دعوت کند، فکر می‌کند. اما اگر جواب آن‌ها منفی باشد چه؟ ذهن او شروع کرد به تشریح و توصیف دنباله‌ای از اقداماتی که باید دنبال کند. چگونه می‌تواند این ایده را برای رئیس توضیح دهد یا چطور آن را برای تیمش توجیه کند؟ و... .
طی سه روز بعد، تام هر دو سناریو را در ذهنش مرور می‌کرد، ذهن او مدام در حال بازسازی استراتژی‌هایی بود که برنامه‌ریزی کرده بود. همان‌طور که او به کار خود ادامه می‌داد، مرتباً با خود، توضیحات لازم، در صورت مواجهه با عدم موافقت احتمالی رئیسش را تکرار می‌کرد.
در حین کار، ناگهان متوجه شد او به نظر بی‌هدف است. از پنجره به بیرون خیره شده بود، افکار پوچی در مورد چگونگی اعلام پیروزی به تیم خود فکر می‌کرد. تام می‌دانست که موارد مهمی را نادیده می‌گیرد. او سعی کرد افکارش را متوقف کند اما ذهنش دوباره و دوباره به همان احتمالات باز می‌گشت.
دلیل این که تام نمی‌توانست افکارش را آرام کند این است که ذهن ما اساساً با عدم اطمینان، دچار پریشانی می‌شود. لحظه‌ای که مغز ما دچار ابهام می‌شود، سیگنال خطایی شروع به چشمک زدن می‌کند. عدم اطمینان به عنوان یک تنش ثبت می‌شود: این همان چیزی است که باید برای رسیدن به آرامش آن را اصلاح کنیم.
ناراحتی طبیعی ما در اثر تردید، میراث غریزی بقاست.
ما با هرچه که به نظرمان آشناست راحت‌تر هستیم، چیزهایی که مسلماً ما را نابود نمی‌کند و از آن‌چه ناشناخته یا نامطمئن است دوری می‌کنیم زیرا ممکن است خطرناک باشد. خیلی با ارزش است که یاد بگیریم تردید را کنترل کنیم. نه فقط به این دلیل که باعث افزایش کاریزما می‌شود بلکه هم‌چنین به دلیل توانایی راحت بودن با تردید و اوهام و به نتیجه مطلوب رسیدن یکی از پر قدرت‌ترین پیش‌بینی‌ها در رسیدن به موفقیت در کسب و کار است.
این مسئله آن چیزی است که Adam Berman مدیر اجرایی مرکز مدرسه کسب و کار دانشگاه برکلی به عنوان یک نوآوری و پس از تحقیق درباره دانشجویان MBA خود در زمینه پیشرفت شغلی کشف کرد. فقط چند کالج کسب و کار هستند که چگونگی کنترل شک و تردید را به دانشجویان خود می‌آموزند. از سوی دیگر چند دهه است که روانشناسان به مردم در جهت افزایش مهارت‌های خود در این عرصه کمک کرده‌اند.
هنگامی که Berman از من درخواست کمک به مدیران اجرایی جهت هدایت بهتر و پذیرفتن تردید نمود، پیشنهاد کردم از ابزارهایی استفاده کنیم که روانشناسان از آن بهره می‌برند، و بررسی کنیم که کدام یک از آن‌ها در این زمینه قابل اجراست. من از این مجموعه ابزار برای بسیاری از شرکت‌هایی که در صنایع مختلف فعالیت دارند، استفاده کرده‌ام و نتایج اثر بخشی به دست آورده‌ام.
موثرترین تکنیکی که برای کاهش مشکل تردید یافتم، انتقال مسئولیت است. در شرایط نامطمئن، آن چه ما واقعاً می‌خواهیم بدانیم این است که آیا همه چیز به خوبی کار می‌کند. اگر مطمئن باشیم که همه چیز به خوبی کار می‌کند، مراقب همه چیز باشیم، تردید می‌تواند باعث کاهش اضطراب شود.
تمرین زیر را انجام دهید. .اگر مایلید راهنمای صوتی من را از ابتدا تا انتها دنبال کنید به وب سایت کاریزما مراجعه کنید:
http://www.charismaMyth.com/Transfer
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,958
لایک‌ها
11,736
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
305,190
Points
70,000,279
سطح
  1. حرفه‌ای
این تمرین را انجام دهید:
انتقال مسئولیت:
۱- در یک مکان راحت بنشینید یا دراز بکشید، با آرامش، چشمان خود را ببندید.
۲- دو یا سه نفس عمیق بکشید در حالت دم تصور کنید که هوای تمیز به سمت سرتان کشیده می‌شود. در حالی که بازدم می‌کنید اجازه دهید که هوا در بدنتان جاری شود و همه نگرانی‌ها و ناراحتی‌هایتان را با خودش ببرد.
۳- وجودی را که به آن اعتقاد دارید انتخاب کنید، خدا ، تقدیر، جهان یا هر آن‌چه که به بهترین وجه با باورهای شما منطبق باشد، می‌توانید آن را به عنوان نیروی خیر تصور کنید.
۴- تصور کنید که وزن همه چیزهایی را که نگرانش هستید یا این اتفاق، این روز، این محاوره، از روی شانه‌هایتان برداشته شده و بر روی شانه‌های هر وجودی که انتخاب کرده‌اید بگذارید، حالا دیگر آن‌ها مسئول هستند.
۵- هر مسئولیتی را از روی شانه‌های خود بردارید و تفاوتش را احساس کنید. با فرق این که دیگر مسئولیت عواقب هیچ چیزی را ندارید. همه چیز تحت کنترل است و شما می‌توانید به نشستن، استراحت و ل*ذت بردن از هر چیزی در مسیرتان بپردازید. دفعه بعد احساس می‌کنید خودتان به نتیجه دیگری در موقعیت دشوار می‌رسید. به خودتان دقیقاً توجه کنید. اگر ذهن شما در حلقه‌ها می‌چرخد یا در مورد نتایج احتمالی وسواس دارید، انتقال مسئولیت را برای رفع برخی از اضطراب‌ها امتحان کنید.
توجه داشته باشید که می‌توانید تمامی نگرانی‌های ذهنیتان را به موجودیت‌های قدرتمند، جهان، خدا، سرنوشت و... واگذار کنید:
خب این چطور کار کرد؟ پس از انجام انتقال مسئولیت، بسیاری از مراجعین من احساس سبک‌تر بودن می‌کنند یا س*ی*نه خود را باز و منبسط می‌بینند. اگر شما هیچ واکنش فیزیکی یا تسکین احساس نکردید، ممکن است به سادگی به این مفهوم باشد که تردید، موجب به وجود آوردن اضطراب در شما نیست. اگر احساس کردید چیزی اتفاق می‌افتد، فوق‌العاده است. شما فقط انتقال مسئولیت را انجام داده‌اید.
با گذشت زمان، بسیاری از مراجعین من مرتباً این تکنیک را تکرار می‌کنند، آن را در وجودشان نهادینه کرده‌اند.
دلیل این که این روش کار می‌کند این است که زمانی که یک سناریو ارائه می‌شود، اولین واکنش ذهن ما این است که آیا آن سناریو امکان پذیر است؟
ویلیام بوسل (William Bosl) دانشمند پژوهشگر در برنامه علوم و تکنولوژی بهداشت و سلامت دانشگاه هاروارد و ام آی تی است و پیامدهای مطالعه اخیر در MIT در مورد اعتقاد به خداوند، کفر و عدم اطمینان به شرح زیر بیان می‌کند:
"ذهن ما طوری طراحی شده است که ابتدا درک می‌کند، سپس ایمان می‌آورد و در آخر کافر می‌شود. از آن‌جا که بی‌اعتقادی نیاز به تلاش شناختی بیشتری دارد، ابتدا اثرات فیزیولوژیکی را بررسی می‌کنیم. و اگر چه این اعتقاد ممکن است فقط به اندازه یک لحظه کوتاه باشد، کافی است تا بتواند الگوهای تفکر ما را در ایجاد حس اطمینان و اطمنیان فیزیکی تغییر دهد و هم‌چنین به کاهش احساس ناراحتی کمک نماید. فیزیولوژی ما به خوبی به تصاویر پاسخ می‌دهد قبل از این که باور نادرستی در ذهن ما نقش ببندد"
انتقال مسئولیت باعث از بین رفتن تردید نمی‌شود و نتیجه نامشخص می‌ماند؛ در عوض باعث می‌شود تردید، کمتر باعث ناراحتی شود.
این تمایز مهم است. مردم تلاش زیادی برای رهایی از اضطراب ناشی از عدم اطمینان انجام می‌دهند. از تصمیم گیری‌های سریع و ناپخته که به نتایج ناخوشایند منتهی می‌شود گرفته، تسکین اضطرابشان با انواع مواد روان گردان.
با این حال انتقال مسئولیت، بدون تلاش برای نفی عدم اطمینان هم کار می‌کند. در عوض به شما کمک می‌کند کمتر تحت تأثیر آن قرار بگیرید. شما را از حالت منفی روحی و جسمی که غالباً با وضعیت عدم آگاهی و ناشناختگی همراه است، دور می‌کند. ممکن است نتیجه وضعیت شما هم‌چنان نامشخص باشد، اما شما دیگر چندان مضطرب نیستید.
با انجام انتقال مسئولیت به ذهنتان می‌توانید به خوبی تأثیر پالسیبو را به ذهنتان منتقل کنید چرا که مغز نمی‌تواند تفاوت بین واقعیت و تخیل را تشخیص دهد.
در بخش‌های بعدی مشاهده خواهید کرد اثر پالسیبو حتی زمانی که می‌دانیم در حال خود فریبی هستیم نیز کار می‌کند، شاید باید از این تأخیر طبیعی شناختی در تردید تشکر کرد.
یکی از مراجعین من این تکنیک را قبل از رفتن روی صح*نه برای اجرای مهم و کلیدی استفاده کرد. آن ارائه می‌توانست نقطه عطف بالقوه‌ای در ارتقاء حرفه او باشد و از یک هفته پیش از ارائه، احساس تنش می‌کرد. در آخرین لحظات منتهی به این لحظه بزرگ، اضطرابش به شدت زیاد شده بود. زمانی که مدیرعامل به سمت او آمد و گفت:" بسیار خوب، پاتریک نوبت توست"، احساس کرد استرسش مثل موشک در حال انفجار است. او می‌توانست تنش را در شانه‌ها، صورت و چشم‌هایش احساس کند. بنابراین او از اتاق خارج شد، یک گوشه آرام پیدا کرد، چشم‌هایش را بست و فقط 3 دقیقه تکنیک انتقال مسئولیت را انجام داد و مسئولیت کارآیی و چگونگی ارائه خود را بر روی شانه‌های وجود خیرخواهی انتقال داد. او به من گفت که فوراً احساس آرامش از سر تا انگشتان پایش کرده است. اجرای او یک پیروزی کامل بود.
«شخصاً تصمیم گرفتم به جهانی خیرخواه اعتقاد داشته باشم، جهانی که برنامه‌ای بزرگ برای من (و هرچیز دیگری) دارد. باور دارم که هر چیزی که برای من مناسب است به من اعطا می‌کند. آن به من کمک می‌کند هر آن‌چه که اتفاق می‌افتد را به عنوان قسمتی از این برنامه ببینم.»
وقتی متوجه می‌شوم سطح اضطرابم در حال افزایش است به سرعت تجسم بصری انتقال مسئولیت را انجام می‌دهم. تمام بدنم یک باره آرامش پیدا می‌کند و گویی تمام وجودم شروع به درخشش می‌کند.
کد:
این تمرین را انجام دهید:
انتقال مسئولیت:
۱- در یک مکان راحت بنشینید یا دراز بکشید، با آرامش، چشمان خود را ببندید.
۲- دو یا سه نفس عمیق بکشید در حالت دم تصور کنید که هوای تمیز به سمت سرتان کشیده می‌شود. در حالی که بازدم می‌کنید اجازه دهید که هوا در بدنتان جاری شود و همه نگرانی‌ها و ناراحتی‌هایتان را با خودش ببرد.
۳- وجودی را که به آن اعتقاد دارید انتخاب کنید، خدا ، تقدیر، جهان یا هر آن‌چه که به بهترین وجه با باورهای شما منطبق باشد، می‌توانید آن را به عنوان نیروی خیر تصور کنید.
۴- تصور کنید که وزن همه چیزهایی را که نگرانش هستید یا این اتفاق، این روز، این محاوره، از روی شانه‌هایتان برداشته شده و بر روی شانه‌های هر وجودی که انتخاب کرده‌اید بگذارید، حالا دیگر آن‌ها مسئول هستند.
۵- هر مسئولیتی را از روی شانه‌های خود بردارید و تفاوتش را احساس کنید. با فرق این که دیگر مسئولیت عواقب هیچ چیزی را ندارید. همه چیز تحت کنترل است و شما می‌توانید به نشستن، استراحت و ل*ذت بردن از هر چیزی در مسیرتان بپردازید. دفعه بعد احساس می‌کنید خودتان به نتیجه دیگری در موقعیت دشوار می‌رسید. به خودتان دقیقاً توجه کنید. اگر ذهن شما در حلقه‌ها می‌چرخد یا در مورد نتایج احتمالی وسواس دارید، انتقال مسئولیت را برای رفع برخی از اضطراب‌ها امتحان کنید.
توجه داشته باشید که می‌توانید تمامی نگرانی‌های ذهنیتان را به موجودیت‌های قدرتمند، جهان، خدا، سرنوشت و... واگذار کنید:
خب این چطور کار کرد؟ پس از انجام انتقال مسئولیت، بسیاری از مراجعین من احساس سبک‌تر بودن می‌کنند یا س*ی*نه خود را باز و منبسط می‌بینند. اگر شما هیچ واکنش فیزیکی یا تسکین احساس نکردید، ممکن است به سادگی به این مفهوم باشد که تردید، موجب به وجود آوردن اضطراب در شما نیست. اگر احساس کردید چیزی اتفاق می‌افتد، فوق‌العاده است. شما فقط انتقال مسئولیت را انجام داده‌اید.
با گذشت زمان، بسیاری از مراجعین من مرتباً این تکنیک را تکرار می‌کنند، آن را در وجودشان نهادینه کرده‌اند.
دلیل این که این روش کار می‌کند این است که زمانی که یک سناریو ارائه می‌شود، اولین واکنش ذهن ما این است که آیا آن سناریو امکان پذیر است؟
ویلیام بوسل (William Bosl) دانشمند پژوهشگر در برنامه علوم و تکنولوژی بهداشت و سلامت دانشگاه هاروارد و ام آی تی است و پیامدهای مطالعه اخیر در MIT در مورد اعتقاد به خداوند، کفر و عدم اطمینان به شرح زیر بیان می‌کند:
"ذهن ما طوری طراحی شده است که ابتدا درک می‌کند، سپس ایمان می‌آورد و در آخر کافر می‌شود. از آن‌جا که بی‌اعتقادی نیاز به تلاش شناختی بیشتری دارد، ابتدا اثرات فیزیولوژیکی را بررسی می‌کنیم. و اگر چه این اعتقاد ممکن است فقط به اندازه یک لحظه کوتاه باشد، کافی است تا بتواند الگوهای تفکر ما را در ایجاد حس اطمینان و اطمنیان فیزیکی تغییر دهد و هم‌چنین به کاهش احساس ناراحتی کمک نماید. فیزیولوژی ما به خوبی به تصاویر پاسخ می‌دهد قبل از این که باور نادرستی در ذهن ما نقش ببندد"
انتقال مسئولیت باعث از بین رفتن تردید نمی‌شود و نتیجه نامشخص می‌ماند؛ در عوض باعث می‌شود تردید، کمتر باعث ناراحتی شود.
این تمایز مهم است. مردم تلاش زیادی برای رهایی از اضطراب ناشی از عدم اطمینان انجام می‌دهند. از تصمیم گیری‌های سریع و ناپخته که به نتایج ناخوشایند منتهی می‌شود گرفته، تسکین اضطرابشان با انواع مواد روان گردان.
با این حال انتقال مسئولیت، بدون تلاش برای نفی عدم اطمینان هم کار می‌کند. در عوض به شما کمک می‌کند کمتر تحت تأثیر آن قرار بگیرید. شما را از حالت منفی روحی و جسمی که غالباً با وضعیت عدم آگاهی و ناشناختگی همراه است، دور می‌کند. ممکن است نتیجه وضعیت شما هم‌چنان نامشخص باشد، اما شما دیگر چندان مضطرب نیستید.
با انجام انتقال مسئولیت به ذهنتان می‌توانید به خوبی تأثیر پالسیبو را به ذهنتان منتقل کنید چرا که مغز نمی‌تواند تفاوت بین واقعیت و تخیل را تشخیص دهد.
در بخش‌های بعدی مشاهده خواهید کرد اثر پالسیبو حتی زمانی که می‌دانیم در حال خود فریبی هستیم نیز کار می‌کند، شاید باید از این تأخیر طبیعی شناختی در تردید تشکر کرد.
یکی از مراجعین من این تکنیک را قبل از رفتن روی صح*نه برای اجرای مهم و کلیدی استفاده کرد. آن ارائه می‌توانست نقطه عطف بالقوه‌ای در ارتقاء حرفه او باشد و از یک هفته پیش از ارائه، احساس تنش می‌کرد. در آخرین لحظات منتهی به این لحظه بزرگ، اضطرابش به شدت زیاد شده بود. زمانی که مدیرعامل به سمت او آمد و گفت:" بسیار خوب، پاتریک نوبت توست"، احساس کرد استرسش مثل موشک در حال انفجار است. او می‌توانست تنش را در شانه‌ها، صورت و چشم‌هایش احساس کند. بنابراین او از اتاق خارج شد، یک گوشه آرام پیدا کرد، چشم‌هایش را بست و فقط 3 دقیقه تکنیک انتقال مسئولیت را انجام داد و مسئولیت کارآیی و چگونگی ارائه خود را بر روی شانه‌های وجود خیرخواهی انتقال داد. او به من گفت که فوراً احساس آرامش از سر تا انگشتان پایش کرده است. اجرای او یک پیروزی کامل بود.
«شخصاً تصمیم گرفتم به جهانی خیرخواه اعتقاد داشته باشم، جهانی که برنامه‌ای بزرگ برای من (و هرچیز دیگری) دارد. باور دارم که هر چیزی که برای من مناسب است به من اعطا می‌کند. آن به من کمک می‌کند هر آن‌چه که اتفاق می‌افتد را به عنوان قسمتی از این برنامه ببینم.»
وقتی متوجه می‌شوم سطح اضطرابم در حال افزایش است به سرعت تجسم بصری انتقال مسئولیت را انجام می‌دهم. تمام بدنم یک باره آرامش پیدا می‌کند و گویی تمام وجودم شروع به درخشش می‌کند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,958
لایک‌ها
11,736
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
305,190
Points
70,000,279
سطح
  1. حرفه‌ای
نارضایتی ناشی از مقایسه

تصور کنید جمعه شب است و شما در یک میهمانی بزرگ در کنار افرادی دور میز نشسته‌اید. گفتگوی کسانی که دور میز شما هستند در مقایسه با آخرین مهمانی سرگرم کننده‌ای که در آن حضور داشته‌اید بسیار ملال‌آور است. بدتر از آن این که افرادی که در میز کناری شما هستند در حال خنده و صحبت‌های سرگرم کننده هستند. آیا طبیعی نیست آرزو کنید که ای کاش من نیز دور آن میز بودم. آن‌ها وقت‌شان را بهتر می‌گذراندند؟
انسان‌ها به واسطه طبیعت‌شان به مقایسه می‌پردازند، هر تجربه‌ای که داشته باشیم تمایل داریم آن را با آن‌چه که در گذشته داشته‌ایم یا با تجربیات دیگران و یا با تصویری که ایده‌ال خودمان است مقایسه کنیم.
این گرایش با اضافه شدن گزینه‌های مختلف حادتر می‌شود و می‌خواهیم بهترین گزینه را جهت بهبود انتخاب ممکن را داشته باشیم تا به بهترین نتیجه دست یابیم.
هر مرحله، این چرخه کاریزمای ما را مختل می‌کند. بسیاری از مقایسه‌ها و ارزیابی‌ها مانع از حضور کامل ما می‌شود.
سعی کنید بهینه سازی کنید هر دو مورد ضعف حضور و ایجاد اضطراب که ناشی از استرس یافتن بهترین انتخاب است.
«یک مقایسه به راحتی ما را در حالت ذهنی منفی مانند نارضایتی، حسادت یا خشم قرار می‌دهد از آن‌جا که این تمایل در ذهن ما وجود دارد و بسیار عمیق نیز هست، برای مبارزه با آن بایستی تلاش بسیاری داشته باشید.»

کد:
نارضایتی ناشی از مقایسه

تصور کنید جمعه شب است و شما در یک میهمانی بزرگ در کنار افرادی دور میز نشسته‌اید. گفتگوی کسانی که دور میز شما هستند در مقایسه با آخرین مهمانی سرگرم کننده‌ای که در آن حضور داشته‌اید بسیار ملال‌آور است. بدتر از آن این که افرادی که در میز کناری شما هستند در حال خنده و صحبت‌های سرگرم کننده هستند. آیا طبیعی نیست آرزو کنید که ای کاش من نیز دور آن میز بودم. آن‌ها وقت‌شان را بهتر می‌گذراندند؟
انسان‌ها به واسطه طبیعت‌شان به مقایسه می‌پردازند، هر تجربه‌ای که داشته باشیم تمایل داریم آن را با آن‌چه که در گذشته داشته‌ایم یا با تجربیات دیگران و یا با تصویری که ایده‌ال خودمان است مقایسه کنیم.
این گرایش با اضافه شدن گزینه‌های مختلف حادتر می‌شود و می‌خواهیم بهترین گزینه را جهت بهبود انتخاب ممکن را داشته باشیم تا به بهترین نتیجه دست یابیم.
هر مرحله، این چرخه کاریزمای ما را مختل می‌کند. بسیاری از مقایسه‌ها و ارزیابی‌ها مانع از حضور کامل ما می‌شود.
سعی کنید بهینه سازی کنید هر دو مورد ضعف حضور و ایجاد اضطراب که ناشی از استرس یافتن بهترین انتخاب است.
«یک مقایسه به راحتی ما را در حالت ذهنی منفی مانند نارضایتی، حسادت یا خشم قرار می‌دهد از آن‌جا که این تمایل در ذهن ما وجود دارد و بسیار عمیق نیز هست، برای مبارزه با آن بایستی تلاش بسیاری داشته باشید.»
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,958
لایک‌ها
11,736
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
305,190
Points
70,000,279
سطح
  1. حرفه‌ای
انتقاد از خود

تصور کنید که در یک مصاحبه شغلی مهم هستید. زمان مصاحبه نزدیک است، ندایی در درون شما با مرور خاطراتی از شکست‌ها، تحقیرها و ناکامی‌هایی از گذشته را در ذهن شما را یادآوری می‌کند. اضطراب و استرس در شما افزایش می‌یابد و اگر شما ندانید که چگونه تأثیرات فیزیکی ناشی از حملات بحرانی درونی خود را کنترل کنید، دچار رنج و عذاب خواهید شد.
(نگران نباشید، تمامی ابزاری را که نیاز دارد در فصل 4 خواهید آموخت)
آن‌چه که درباره خودمان می‌اندیشیم بیش از هر چیز دیگری روی عملکردمان تأثیر می‌گذارد. ورزشکاران به شما خواهند گفت که تا چه حد وضعیت ذهنی آشفته، علیرغم آمادگی کامل جسمی آنان بر روی عملکرد آنان تأثیرگذار است. منفی گرایی ذهنی می‌تواند کاملاً عواقب فیزیکی واقعی ایجاد کند.
«هنگامی که ندای درونی ما شروع به انتقاد از ما می‌کند، احساس می‌کنیم که مورد حمله قرار گرفته‌ایم. زیرا مغز ما نمی‌تواند تفاوت بین واقعیت و تصور را تشخیص دهد، این حملات درونی درک شده توسط ذهن، فقط به عنوان یک حمله فیزیکی درک می‌شود و آن‌چه که تولید می‌شود یک واکنش فیزیکی اتوماتیک است که در ذهن ما به عنوان تهدید یا پاسخ به جنگ یا واکنش جنگ تلقی می‌شود.»
اثرات این فعال سازی کاملاً شناخته شده است. درست ماند یک گورخر که در هنگام شکار شدن و استرس تعقیب توسط یک شیر، از خود واکنش نشان می‌دهد، ب*دن انسان نیز آدرنالین و کورتیزول (هورمون‌های استرس) را از طریق رگ‌ها به ب*دن ارسال می‌کند و تمام این منابع را به سمت عملکردهای حیاتی هدایت می‌کند: مانند افزایش ضربان قلب و تنفس، واکنش عضلانی، بینایی و غیره. ب*دن انسان نگران زندگی 10 سال آینده نیست، اما نگران بقا در 10 دقیقه آتی است، عملکردهای غیرضروری مانند ترمیم عضلات، هضم غذا و سیستم ایمنی را خاموش می‌کند، هم‌چنین عملکردهای "اضافی و یا تجملاتی" مانند پروسه تصمیم‌گیری را هم خاموش می‌کند. به عبارتی دیگر، تفکر هوشمندانه، عملکردهایی را که برای زنده ماندن و حفظ بقاء لازم نیست، خاموش می‌کند.
واوید راک بنیانگذار موسسه Neuroleadership توضیح می‌دهد که واکنش تهدید، تفکر تحلیلی و بینش خلاقانه و قدرت حل مسئله را مختل می‌کند. این نوع منفی‌گرایی تنها بر روی عملکرد واقعی شما تأثیر نمی‌گذارد بلکه بر روی دیگان نیز تأثیر می‌گذارد.
بیایید تصور کنیم شما در یک مکالمه هستید و چیزی می‌گویید و بلافاصله فکر می‌کنید "اوه فقط یک احمق می‌توانست چنین چیزی بگوید" چه اتفاقی در چهره شما می‌افتد؟ ممکن است شما در فکر فرو روید و در ادای کلمات تأخیر داشته باشید. همان‌طور که قبلاً گفته شد به دلیل این که نمی‌توانیم زبان ب*دن‌مان را کنترل کنیم، هرگونه نگرانی در ذهن ما در نهایت در چهره ما ظاهر خواهد شد. مهم نیست که چقدر خلاصه یک گفتگوی منفی داشته باشید، افرادی که مقابل شما هستند متوجه آن خواهند شد. و آن‌ها می‌دانند، در حالی که شما به آن‌ها نگاه می‌کنید و به آن‌ها گوش می‌دهید، حالت منفی بودن در چهره شما وجود دارد.
طبیعتاً آن‌ها فرض می‌کنند که این حالت، واکنشی به آن چیزی است که آن‌ها گفته‌اند یا انجام داده‌اند یا نوع تفکر شما نسبت به آن‌هاست. این به آن معنی است که حالت منفی درونی بر زبان ب*دن شما تأثیر می‌گذارد و بنابراین کاریزمای شما بر روی عملکردتان تأثیر می‌گذارد.
خود انتقادی یکی از رایج‌ترین موانع در مقابل عملکرد عالی در هر زمینه‌ای ست. اغلب با نام "قاتل خاموش کسب و کار" شناخته می‌شود چرا که بسیار از مدیران از آن رنج می‌برند. اما چندان جرأت صحبت درمورد آن را ندارند. بسیاری از افراد مختلف از مربیان جوان تا مدیران اجرایی ارشد، برای من اعتراف کرده‌اند در بیشتر روزهای کاری، آن‌ها دارای حالت منفی‌گرایی بوده‌اند.
منتقدان درونی آن‌ها، مستمراً شکست داده و نقائص را به آن‌ها یادآوری می‌کند و یا پیش‌بینی ناامید کننده‌ای درباره پروژه‌ها و ابتکارات‌شان تصور می‌کنند. در برخی موارد، آن‌ها و من از هرچیزی که انجام می‌دهند شگفت زده می‌شویم، با توجه به این که به عنوان یک مدیر اجرایی، هشتاد درصد روز را صرف مبارزه با انتقاد درونی می‌کنند.
کد:
انتقاد از خود

تصور کنید که در یک مصاحبه شغلی مهم هستید. زمان مصاحبه نزدیک است، ندایی در درون شما با مرور خاطراتی از شکست‌ها، تحقیرها و ناکامی‌هایی از گذشته را در ذهن شما را یادآوری می‌کند. اضطراب و استرس در شما افزایش می‌یابد و اگر شما ندانید که چگونه تأثیرات فیزیکی ناشی از حملات بحرانی درونی خود را کنترل کنید، دچار رنج و عذاب خواهید شد.
(نگران نباشید، تمامی ابزاری را که نیاز دارد در فصل 4 خواهید آموخت)
آن‌چه که درباره خودمان می‌اندیشیم بیش از هر چیز دیگری روی عملکردمان تأثیر می‌گذارد. ورزشکاران به شما خواهند گفت که تا چه حد وضعیت ذهنی آشفته، علیرغم آمادگی کامل جسمی آنان بر روی عملکرد آنان تأثیرگذار است. منفی گرایی ذهنی می‌تواند کاملاً عواقب فیزیکی واقعی ایجاد کند.
«هنگامی که ندای درونی ما شروع به انتقاد از ما می‌کند، احساس می‌کنیم که مورد حمله قرار گرفته‌ایم. زیرا مغز ما نمی‌تواند تفاوت بین واقعیت و تصور را تشخیص دهد، این حملات درونی درک شده توسط ذهن، فقط به عنوان یک حمله فیزیکی درک می‌شود و آن‌چه که تولید می‌شود یک واکنش فیزیکی اتوماتیک است که در ذهن ما به عنوان تهدید یا پاسخ به جنگ یا واکنش جنگ تلقی می‌شود.»
اثرات این فعال سازی کاملاً شناخته شده است. درست ماند یک گورخر که در هنگام شکار شدن و استرس تعقیب توسط یک شیر، از خود واکنش نشان می‌دهد، ب*دن انسان نیز آدرنالین و کورتیزول (هورمون‌های استرس) را از طریق رگ‌ها به ب*دن ارسال می‌کند و تمام این منابع را به سمت عملکردهای حیاتی هدایت می‌کند: مانند افزایش ضربان قلب و تنفس، واکنش عضلانی، بینایی و غیره. ب*دن انسان نگران زندگی 10 سال آینده نیست، اما نگران بقا در 10 دقیقه آتی است، عملکردهای غیرضروری مانند ترمیم عضلات، هضم غذا و سیستم ایمنی را خاموش می‌کند، هم‌چنین عملکردهای "اضافی و یا تجملاتی" مانند پروسه تصمیم‌گیری را هم خاموش می‌کند. به عبارتی دیگر، تفکر هوشمندانه، عملکردهایی را که برای زنده ماندن و حفظ بقاء لازم نیست، خاموش می‌کند.
واوید راک بنیانگذار موسسه Neuroleadership توضیح می‌دهد که واکنش تهدید، تفکر تحلیلی و بینش خلاقانه و قدرت حل مسئله را مختل می‌کند. این نوع منفی‌گرایی تنها بر روی عملکرد واقعی شما تأثیر نمی‌گذارد بلکه بر روی دیگان نیز تأثیر می‌گذارد.
بیایید تصور کنیم شما در یک مکالمه هستید و چیزی می‌گویید و بلافاصله فکر می‌کنید "اوه فقط یک احمق می‌توانست چنین چیزی بگوید" چه اتفاقی در چهره شما می‌افتد؟ ممکن است شما در فکر فرو روید و در ادای کلمات تأخیر داشته باشید. همان‌طور که قبلاً گفته شد به دلیل این که نمی‌توانیم زبان ب*دن‌مان را کنترل کنیم، هرگونه نگرانی در ذهن ما در نهایت در چهره ما ظاهر خواهد شد. مهم نیست که چقدر خلاصه یک گفتگوی منفی داشته باشید، افرادی که مقابل شما هستند متوجه آن خواهند شد. و آن‌ها می‌دانند، در حالی که شما به آن‌ها نگاه می‌کنید و به آن‌ها گوش می‌دهید، حالت منفی بودن در چهره شما وجود دارد.
طبیعتاً آن‌ها فرض می‌کنند که این حالت، واکنشی به آن چیزی است که آن‌ها گفته‌اند یا انجام داده‌اند یا نوع تفکر شما نسبت به آن‌هاست. این به آن معنی است که حالت منفی درونی بر زبان ب*دن شما تأثیر می‌گذارد و بنابراین کاریزمای شما بر روی عملکردتان تأثیر می‌گذارد.
خود انتقادی یکی از رایج‌ترین موانع در مقابل عملکرد عالی در هر زمینه‌ای ست. اغلب با نام "قاتل خاموش کسب و کار" شناخته می‌شود چرا که بسیار از مدیران از آن رنج می‌برند. اما چندان جرأت صحبت درمورد آن را ندارند. بسیاری از افراد مختلف از مربیان جوان تا مدیران اجرایی ارشد، برای من اعتراف کرده‌اند در بیشتر روزهای کاری، آن‌ها دارای حالت منفی‌گرایی بوده‌اند.
منتقدان درونی آن‌ها، مستمراً شکست داده و نقائص را به آن‌ها یادآوری می‌کند و یا پیش‌بینی ناامید کننده‌ای درباره پروژه‌ها و ابتکارات‌شان تصور می‌کنند. در برخی موارد، آن‌ها و من از هرچیزی که انجام می‌دهند شگفت زده می‌شویم، با توجه به این که به عنوان یک مدیر اجرایی، هشتاد درصد روز را صرف مبارزه با انتقاد درونی می‌کنند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧

Lunika✧

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
3,958
لایک‌ها
11,736
امتیازها
113
محل سکونت
"درون پورتال آتش"
کیف پول من
305,190
Points
70,000,279
سطح
  1. حرفه‌ای
عدم اعتماد به نفس

عدم اعتماد به نفس، به سادگی یعنی عدم اعتماد به توانایی‌های خود برای دستیابی به چیزی است: ما به ظرفیت خود برای انجام کار یا توانایی برای یادگیری نحوه انجام آن تردید می‌کنیم. بدتر این که، ترس از آن داریم که فاقد موارد (چیزهای) ضروری هستیم، بعضی چیزها رانیاز داریم اما آن‌ها را غیرقابل دستیابی می‌دانیم و این که ما به اندازه کافی خوب نیستیم.
یکی از نشانه‌های بارز عدم اعتماد به نفس، به عنوان سندرم متقلب(Impostor Syndrom) شناخته می‌شود، افراد توانا احساس می‌کنند که واقعاً نمی‌دانند چکار کنند و فقط منتظر هستند که شخصی آن‌ها را به عنوان متقلب معرفی کند. سندرم متقلب از ابتدا توسط اساتید دانشگاه ایالت جرجیا در سال 1978 شناسایی شد، ما متوجه شدیم که بیش از 70% از مردم این احساس را در یک زمانی تجربه کرده‌اند.
امروزه ما نهایتاً ابزار موثری برای کنترل سندرم داریم (فصل4). اما درحال حاضر فقط داستان جهانی بودن چنین احساسی می‌تواند به ما در خنثی کردن تأثیر و کاهش قدرت آن کمک کند. جالب است بدانید این سندرم بدترین چیز در میان بازیگران مشهور است.
وقتی که من درباره آن در دانشگاره هاروارد، Yale، استانورد و MIT صحبت می‌کنم، سالن در سکوت فرو می‌رود و شما می‌توانید صدای افتادن حتی یک سوزن را بشنوید. من می‌بینم وقتی دانشجویان متوجه می‌شوند که این احساسات اسمی دارد و در این احساسات تنها نیستند نفس راحتی می‌کشند.
ابتدای هر سال تحصیلی از ورودی‌های جدید دپارتمان بازرگانی استانفورد پرسیده می‌شود. "چند نفر از شما احساس می‌کنند که کمیته پذیرش در انتخاب آن‌ها مرتکب اشتباه شده است؟ " هر ساله دوسوم دانشجویان کلاس بلافاصله دست خود را بالا می‌برند. وقتی من در سخنرانی‌هایم به این نکته اشاره می‌کنم، همه تعجب می‌کنند چطور می‌شود که دانشجویان استانفورد، بعضی از بهترین و باهوش‌ترین افراد کشور که ورودی بهترین دانشگاه‌ها را به دست می‌آوردند و دستاوردهای خیلی خوبی در سابقه خود دارند احساس می‌کنند که به این‌جا تعلق ندارند؟
با این حال این احساسی است که در هر مرحله موفقیت طنین انداز است. Michael Uslan تهیه کننده فیلم‌های بتمن معمولاً وقتی به استودیو می‌رود همین حس را دارد و او می‌گوید: هنوز حسی در ناخودآگاهم به من می‌گوید الان یک مأمور امنیتی من را بیرون می‌اندازد.
با مسئولیت بیشتر و شانس بالا و بالاتر شکست شک درونی هم افزایش پیدا می‌کند باب الری مدیر گروه مانیتور به من گفت که او همین حس را تجربه کرده است. طی شش، هفت سال گذشته شغلم به خاطر سندروم متقلب معروف بوده است و باور داشتم که اگر با مدیران ارشد در یک اتاق حضور داشته باشم آن‌ها فوراً می‌فهمند که من یک متقلب هستم. ما شاهد اثرات نگرانی نارضایتی نقد خود و شک به خود بوده‌ایم، این احساسات منفی از کجا می‌آیند؟
احساسی که تجربه می‌کنیم محصولات فرعی طبیعی یکی از مکانیسم‌های بقای بسیار کاربردی ما هستند. احساسات منفی وجود دارند تا ما را به عمل وادارند تا بدین وسیله مشکل را حل کنیم و از موقعیت مشکل فرار کنیم. احساساتی مانند ترس، نگرانی که به گونه‌ای طراحی شده‌اند تا شما را وادار به انجام کاری کنند.
این احساسات ناراحت کننده هستند اما به این صورت طراحی شده‌اند. موقعیت‌هایی وجود دارد که ترس کاملاً ضروری است اگر در معرض خطر فیزیکی که جان‌مان را به خطر بیندازد باشیم از این که ب*دن‌مان کل منابع خود را صرف کند، شکرگزار خواهیم بود هرچند در دنیای امروز موارد نادری از موفقیت‌ها مستلزم عکس‌العمل مقابله یا فرار است. در مواردی واکنش‌های غریزی ما بر علیه ما کار می‌کنند. آیا تا امروز در طول یک امتحان احساس فلج بودن به شما دست داده یا ترس از صح*نه را تجربه کرده‌اید؟
مثل گوزنی که جلوی چراغ ماشین مانده باشد، منجمد می‌شوید؟ میخ‌کوب می‌شوید؟ قلبتان با سرعت بیشتری می‌تپد و کف دستتان عرق می‌کند؟ خیلی تلاش می‌کنید تا به یاد بیاورید می‌خواستید چه بگویید یا کاری انجام دهید اما مغزتان خالی شده است. عملکردهای بالای مغزتان از کار افتاده.
بعضی اوقات بر اثر ترس مغز فکر می‌کند که ما در وضعیت مقابله یا فرار هستیم، بنابراین وضعیت اضطراری اعلام می‌کند و عملکردهایی را که به نظر خود جزئی یا غیر ضروری هستند را خاموش می‌کند متأسفانه این به این معنی است که ب*دن ما تا وقتی به آن‌ها نیاز داریم عملکردهای فکری را کاهش می‌دهد گرچه به یاد آوردن این نکته در حمله عصبی خیلی مشکل است اما مطمئن باشید این واکنش کاملاً طبیعی است. عملکردی است که برای سلامتی ما طراحی شده است.
البته درجه‌ای از عدم اعتماد به نفس برای واداشتن خودمان به اقدام می‌تواند سودمند باشد برای مثال سندروم متقلب می‌تواند وسیله خوبی برای انگیزش باشد تا ما را وادار کند از هر شخص دیگری سخت‌تر تلاش کنیم اما به چه بهایی؟ با توجه به این که این حس منفی درونی زبان ب*دن ما را تضعیف می‌کند و در نتیجه این فعل و انفعالات ما و بدون توجه به روی قابلیت زندگی ل*ذت بردن ما اثر می‌گذارد بهتر نیست یاد بگیریم چطور سندروم متقلب را کنترل کنیم و انگیزه خود را افزایش دهیم؟ و این کار را به وسیله اعتماد به نفس در قابلیت‌های خود و ل*ذت از موفقیت می‌توانیم انجام دهیم. آگاهی به چگونگی مدیریت سندرم متقلب و منتقد درونی برای آزادسازی پتانسیل کاریزمای شما حیاتی است.
با تمرین توسط استفاده از تکنیک‌هایی که در فصل آینده یاد خواهید گرفت می‌توانید از احساسات منفی درونی فاصله بگیرید و حتی بجایی برسید که صدای منتقد درونی باعث شود لبخند بزنید. قول می‌دهم تا این‌جا درک کلیدی درباره احساسات منفی درونی پیدا کرده‌اید "چطور آن را بشناسید، چطور مراحل آن را در فکر خود بازی کنید، در بدنتان حس منفی را پیدا کنید. ابزاری به دست خواهید آورد تا از این درک کلیدی استفاده عملی داشته باشید. "

نکته‌های کلیدی
  • هرگونه ناراحتی درونی، روحی یا فیزیکی می‌تواند موجب آسیب رساندن به احساس، نحوه عملکرد شما و چگونگی درک دیگران از شما دارد.
  • تنش فیزیکی ناشی از هر چیز ساده‌ای حتی به سادگی تابش نورخوشید به چشم شما می‌توانند تغییراتی جدی در زبان ب*دن شما ایجاد کند و آشکارا نشان داده می‌شود، تنش‌هایی مانند اضطراب یا نگرانی.
  • پیشگیری بهتر است: از قبل برنامه ریزی داشته باشید. از پوشیدن لباس راحت تا زمان بندی.
  • هدف از این امر حفظ آگاهی از هرگونه احساس ناراحتی است. اگر ناراحتی فیزیکی یا جسمانی در طول یک تعامل رخ دهد به سرعت آن را رفع نموده و یا درباره آن توضیح دهید.
  • از تکنیک‌هایی مانند انتقال مسئولیت برای کاهش احساس اضطراب، عدم اطمینان استفاده کنید چرا که این موارد روی زبان ب*دن و نهایتاً کاهش کاریزمای شما تأثیر مستقیم دارد.

!!آگاه باشید که ذهنیت منفی مانند اضطراب، نارضایتی، خود انتقادی و عدم اعتماد به نفس طبیعی است. و این چیزی است که هر کسی ممکن است تجربه کرده باشد. !!

کد:
عدم اعتماد به نفس

عدم اعتماد به نفس، به سادگی یعنی عدم اعتماد به توانایی‌های خود برای دستیابی به چیزی است: ما به ظرفیت خود برای انجام کار یا توانایی برای یادگیری نحوه انجام آن تردید می‌کنیم. بدتر این که، ترس از آن داریم که فاقد موارد (چیزهای) ضروری هستیم، بعضی چیزها رانیاز داریم اما آن‌ها را غیرقابل دستیابی می‌دانیم و این که ما به اندازه کافی خوب نیستیم.
یکی از نشانه‌های بارز عدم اعتماد به نفس، به عنوان سندرم متقلب(Impostor Syndrom) شناخته می‌شود ، افراد توانا احساس می‌کنند که واقعاً نمی‌دانند چکار کنند و فقط منتظر هستند که شخصی آن‌ها را به عنوان متقلب معرفی کند. سندرم متقلب از ابتدا توسط اساتید دانشگاه ایالت جرجیا در سال 1978 شناسایی شد، ما متوجه شدیم که بیش از 70% از مردم این احساس را در یک زمانی تجربه کرده‌اند.
امروزه ما نهایتاً ابزار موثری برای کنترل سندرم داریم (فصل4). اما درحال حاضر فقط داستان جهانی بودن چنین احساسی می‌تواند به ما در خنثی کردن تأثیر و کاهش قدرت آن کمک کند. جالب است بدانید این سندرم بدترین چیز در میان بازیگران مشهور است.
وقتی که من درباره آن در دانشگاره هاروارد، Yale، استانورد و MIT صحبت می‌کنم، سالن در سکوت فرو می‌رود و شما می‌توانید صدای افتادن حتی یک سوزن را بشنوید. من می‌بینم وقتی دانشجویان متوجه می‌شوند که این احساسات اسمی دارد و در این احساسات تنها نیستند نفس راحتی می‌کشند.
ابتدای هر سال تحصیلی از ورودی‌های جدید دپارتمان بازرگانی استانفورد پرسیده می‌شود. "چند نفر از شما احساس می‌کنند که کمیته پذیرش در انتخاب آن‌ها مرتکب اشتباه شده است؟ " هر ساله دوسوم دانشجویان کلاس بلافاصله دست خود را بالا می‌برند. وقتی من در سخنرانی‌هایم به این نکته اشاره می‌کنم، همه تعجب می‌کنند چطور می‌شود که دانشجویان استانفورد، بعضی از بهترین و باهوش‌ترین افراد کشور که ورودی بهترین دانشگاه‌ها را به دست می‌آوردند و دستاوردهای خیلی خوبی در سابقه خود دارند احساس می‌کنند که به این‌جا تعلق ندارند؟
با این حال این احساسی است که در هر مرحله موفقیت طنین انداز است. Michael Uslan تهیه کننده فیلم‌های بتمن معمولاً وقتی به استودیو می‌رود همین حس را دارد و او می‌گوید: هنوز حسی در ناخودآگاهم به من می‌گوید الان یک مأمور امنیتی من را بیرون می‌اندازد.
با مسئولیت بیشتر و شانس بالا و بالاتر شکست شک درونی هم افزایش پیدا می‌کند باب الری مدیر گروه مانیتور به من گفت که او همین حس را تجربه کرده است. طی شش، هفت سال گذشته شغلم به خاطر سندروم متقلب معروف بوده است و باور داشتم که اگر با مدیران ارشد در یک اتاق حضور داشته باشم آن‌ها فوراً می‌فهمند که من یک متقلب هستم. ما شاهد اثرات نگرانی نارضایتی نقد خود و شک به خود بوده‌ایم، این احساسات منفی از کجا می‌آیند؟
احساسی که تجربه می‌کنیم محصولات فرعی طبیعی یکی از مکانیسم‌های بقای بسیار کاربردی ما هستند. احساسات منفی وجود دارند تا ما را به عمل وادارند تا بدین وسیله مشکل را حل کنیم و از موقعیت مشکل فرار کنیم. احساساتی مانند ترس، نگرانی که به گونه‌ای طراحی شده‌اند تا شما را وادار به انجام کاری کنند.
این احساسات ناراحت کننده هستند اما به این صورت طراحی شده‌اند. موقعیت‌هایی وجود دارد که ترس کاملاً ضروری است اگر در معرض خطر فیزیکی که جان‌مان را به خطر بیندازد باشیم از این که ب*دن‌مان کل منابع خود را صرف کند، شکرگزار خواهیم بود هرچند در دنیای امروز موارد نادری از موفقیت‌ها مستلزم عکس‌العمل مقابله یا فرار است. در مواردی واکنش‌های غریزی ما بر علیه ما کار می‌کنند. آیا تا امروز در طول یک امتحان احساس فلج بودن به شما دست داده یا ترس از صح*نه را تجربه کرده‌اید؟
مثل گوزنی که جلوی چراغ ماشین مانده باشد، منجمد می‌شوید؟ میخ‌کوب می‌شوید؟ قلبتان با سرعت بیشتری می‌تپد و کف دستتان عرق می‌کند؟ خیلی تلاش می‌کنید تا به یاد بیاورید می‌خواستید چه بگویید یا کاری انجام دهید اما مغزتان خالی شده است. عملکردهای بالای مغزتان از کار افتاده.
بعضی اوقات بر اثر ترس مغز فکر می‌کند که ما در وضعیت مقابله یا فرار هستیم، بنابراین وضعیت اضطراری اعلام می‌کند و عملکردهایی را که به نظر خود جزئی یا غیر ضروری هستند را خاموش می‌کند متأسفانه این به این معنی است که ب*دن ما تا وقتی به آن‌ها نیاز داریم عملکردهای فکری را کاهش می‌دهد گرچه به یاد آوردن این نکته در حمله عصبی خیلی مشکل است اما مطمئن باشید این واکنش کاملاً طبیعی است. عملکردی است که برای سلامتی ما طراحی شده است.
البته درجه‌ای از عدم اعتماد به نفس برای واداشتن خودمان به اقدام می‌تواند سودمند باشد برای مثال سندروم متقلب می‌تواند وسیله خوبی برای انگیزش باشد تا ما را وادار کند از هر شخص دیگری سخت‌تر تلاش کنیم اما به چه بهایی؟ با توجه به این که این حس منفی درونی زبان ب*دن ما را تضعیف می‌کند و در نتیجه این فعل و انفعالات ما و بدون توجه به روی قابلیت زندگی ل*ذت بردن ما اثر می‌گذارد بهتر نیست یاد بگیریم چطور سندروم متقلب را کنترل کنیم و انگیزه خود را افزایش دهیم؟ و این کار را به وسیله اعتماد به نفس در قابلیت‌های خود و ل*ذت از موفقیت می‌توانیم انجام دهیم. آگاهی به چگونگی مدیریت سندرم متقلب و منتقد درونی برای آزادسازی پتانسیل کاریزمای شما حیاتی است.
با تمرین توسط استفاده از تکنیک‌هایی که در فصل آینده یاد خواهید گرفت می‌توانید از احساسات منفی درونی فاصله بگیرید و حتی بجایی برسید که صدای منتقد درونی باعث شود لبخند بزنید. قول می‌دهم تا این‌جا درک کلیدی درباره احساسات منفی درونی پیدا کرده‌اید "چطور آن را بشناسید، چطور مراحل آن را در فکر خود بازی کنید، در بدنتان حس منفی را پیدا کنید. ابزاری به دست خواهید آورد تا از این درک کلیدی استفاده عملی داشته باشید. "

نکته‌های کلیدی
• هرگونه ناراحتی درونی، روحی یا فیزیکی می‌تواند موجب آسیب رساندن به احساس، نحوه عملکرد شما و چگونگی درک دیگران از شما دارد.
• تنش فیزیکی ناشی از هر چیز ساده‌ای حتی به سادگی تابش نورخوشید به چشم شما می‌توانند تغییراتی جدی در زبان ب*دن شما ایجاد کند و آشکارا نشان داده می‌شود، تنش‌هایی مانند اضطراب یا نگرانی.
• پیشگیری بهتر است: از قبل برنامه ریزی داشته باشید. از پوشیدن لباس راحت تا زمان بندی.
• هدف از این امر حفظ آگاهی از هرگونه احساس ناراحتی است. اگر ناراحتی فیزیکی یا جسمانی در طول یک تعامل رخ دهد به سرعت آن را رفع نموده و یا درباره آن توضیح دهید.
• از تکنیک‌هایی مانند انتقال مسئولیت برای کاهش احساس اضطراب، عدم اطمینان استفاده کنید چرا که این موارد روی زبان ب*دن و نهایتاً کاهش کاریزمای شما تأثیر مستقیم دارد.

!!آگاه باشید که ذهنیت منفی مانند اضطراب، نارضایتی، خود انتقادی و عدم اعتماد به نفس طبیعی است. و این چیزی است که هر کسی ممکن است تجربه کرده باشد. !!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Lunika✧
بالا