Halcyon
مدیر تالار تیزر
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
مترجم انجمن
داستاننویس
دلنویس انجمن
تیزریست انجمن
تایپیست انجمن
ادیتور انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
- تاریخ ثبتنام
- 2023-07-03
- نوشتهها
- 2,225
- لایکها
- 6,329
- امتیازها
- 113
- محل سکونت
- میلان
- وب سایت
- forums.taakroman.ir
- کیف پول من
- 160,302
- Points
- 3,562
داستان کوتاه ترسناک
پشت درختی پناه گرفتم و سعی کردم صدای نفس های هیجان زدم به گوش مرد قد بلندی
که جنازه ای رو پشت سرش میکشید نرسه .
مرد جنازه رو رها کرد و شروع به کندن گودال یا چیزی که شبیه اون بود .
قلبم به شدت میتپید .
گر*دن کشیدم تا بتونم جنازه رو شناسایی کنم ؛
نور کم رنگ ماه روی صورت خون آلودش افتاده بود ، اما همینقدر نور کافی بود تا از ترس به خودم بلرزم باورم نمیشد اون جنازه من بودم !!!
پشت درختی پناه گرفتم و سعی کردم صدای نفس های هیجان زدم به گوش مرد قد بلندی
که جنازه ای رو پشت سرش میکشید نرسه .
مرد جنازه رو رها کرد و شروع به کندن گودال یا چیزی که شبیه اون بود .
قلبم به شدت میتپید .
گر*دن کشیدم تا بتونم جنازه رو شناسایی کنم ؛
نور کم رنگ ماه روی صورت خون آلودش افتاده بود ، اما همینقدر نور کافی بود تا از ترس به خودم بلرزم باورم نمیشد اون جنازه من بودم !!!