.Melina.
مدرس ادبیات + تایپیست
مدرس انجمن
داستاننویس
دلنویس انجمن
تایپیست انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
داستان خانه خالی:
یک خانواده به یک خانه قدیمی و خالی نقل مکان میکنند. آنها متوجه میشوند که در شبها صدای عجیبی از طبقه بالا میآید. بچهها تصمیم میگیرند که به آنجا بروند و ببینند چه خبر است. وقتی به طبقه بالا میرسند، در یک اتاق قفل شده، یک عروسک قدیمی پیدا میکنند. وقتی عروسک را برمیدارند، ناگهان صدای خندهای در خانه میپیچد و درهای خانه به طور ناگهانی بسته میشوند. خانواده متوجه میشود که عروسک نفرین شده است و باید هر چه زودتر آن را به جای خود برگردانند.
یک خانواده به یک خانه قدیمی و خالی نقل مکان میکنند. آنها متوجه میشوند که در شبها صدای عجیبی از طبقه بالا میآید. بچهها تصمیم میگیرند که به آنجا بروند و ببینند چه خبر است. وقتی به طبقه بالا میرسند، در یک اتاق قفل شده، یک عروسک قدیمی پیدا میکنند. وقتی عروسک را برمیدارند، ناگهان صدای خندهای در خانه میپیچد و درهای خانه به طور ناگهانی بسته میشوند. خانواده متوجه میشود که عروسک نفرین شده است و باید هر چه زودتر آن را به جای خود برگردانند.