Monella
مدیر تالار کتابخانه+گوینده+ادمین مسابقات
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
دستیار مدیر
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
روزنامهنگار انجمن
خبرنگار انجمن
گوینده انجمن
تیزریست انجمن
ادیتور انجمن
کاربر ویژه انجمن
ادمین مسابقات
راهنمای انجمن
بهبه! سلام عرض میکنم خدمت شما دوستان و خوانندگان گرامی تک رمان! خیلی خوشاومدید به اولین قسمت از مصاحبه با اعضای انجمن!
خیلی زود میرم سر اصل مطلب چون قراره با یه مصاحبه خیلییییییییییییییی خفن و مشتی روبهرو بشیم با.... خانومه.... حدیثه شهبازی!!!!
(تشویق... تشویق... سوت... دست... بازم تشویق)
- خب خانم شهبازی عرض ادب! ممنون از حضورتون اگر میشه یک بیوگرافی از خودتون بگید تا خوانندهها بیشتر باهاتون آشنا بشن؟ (گفتن سن اجباریه)
+ سلام عزیزم. راستش زیاد روی سنم حساس نیستم
اسمم که حدیثه، ۲۲ سالمه و در حال حاضر ساکن تهرانم
- چیشد که به انجمن اومدید؟
+ من سالهای زیادی رو توی انجمنهای ادبی گذروندم و فعالیت کردم
زمستون گذشته به نظرم رسید که بهتره تک رمان رو هم امتحان کنم
و البته واقعا خوشحالم از تصمیمم
- چیشد که کاراکال رو خلق کردید؟
+ علاقه زیادی به ژانر جنایی دارم و مطالعهام فراتر از حد تصوره
در کنار این، سالهاست که برای خودم مینویسم و نوشتن رو دوست دارم
با خودم گفتم چرا دوتا کار مورد علاقهام رو باهم تلفیق نکنم؟
- چرا کاراکال؟ چطور این اسم بوجود اومد؟
+ به خاطر نمادگرایی؛ در هر حال کاراکال استعارههای خاص خودش رو در زمینهی ادبیات داره و البته، من عاشق گربههام!
- کدوم یک از شخصیت های رمانتون رو دوست دارید؟
+ نمیتونم بین میگل و دومینیکا فرقی قائل بشم
هردو رو بر اساس یه سری صفات شخصیتی از خودم نوشتم
فیالواقع هر کدوم، سمبل یه بخش از وجود من هستن و کیه که عاشق خودش نباشه؟!
- به نظرتون کدومشون شبیه به شخصیت واقعی شماست؟
+ دومینیکا در جایگاه نوع برخورد با اطرافیان، ثباتگرایی و مونولوگهایی ظاهری بیشترین شباهت رو به من داره و میگل، از نظر شیوهی استدلال مسائل، ریسکپذیری، پرانرژی و عملگرا بودنش، یه جورایی آینهی تمامنمای خودمه.
- از کدوم شخصیتتون بدتون میاد؟
+ من واقعاً همشون رو در جایگاه خودشون، دوست دارم؛ حتی کارکترهایی که نوشتنشون دردسر زیادی برام داره!
- آیا براساس سلیقه شخصیتون این شخصیتهارو انتخاب کردی یا سلیقه عامیانه باعث شده؟
+ باور کن اونقدری خودخواهم که سلیقه شخصیم رو اولویت کارهام قرار بدم
ولیکن کارکترهای کاراکال بر اساس اطلاعاتی که از روانشناسی دارم طراحی شدن.
- آیا رمانهاتون رو سعی میکنید براساس واقعیت و اتفاقات روزمره بنویسید یا همشون جز خیالات و ایدهپردازیه شماست؟
+ من خیلی به رئال بودن آثارم تاکید دارم. ایدهپردازی کاراکال به طور کامل از ذهن خودمه اما درمورد جزئیات کار مثل لوکیشنها، رخدادهای تاریخی، فرهنگ و... باید بگم که از اصول دنیای واقعی پیروی میکنم.
- نظرتون درباره ژانر عاشقانه و طنز چیه؟
+ زیاد اهل ژانر طنز نیستم و به ندرت سمتش میرم اما ژانر عاشقانه رو دوست دارم؛ خصوصاً اگر عاشقانه کلاسیک باشه.
- چطور میشه یه نویسنده با قلم عالی بره سمت کلیشه نویسی؟
+ به نظر من اغلب نویسندهها برای ایدهپردازی یا تکمیل اثرشون خیلی عجله به خرج میدن و همین باعث میشه که پای کلیشه بیاد وسط. شما وقتی برای بسط دادن گرههای اثرت مطالعه و فکر کافی نداشته باشی به ناچار، خواسته یا ناخواسته به کلیشه رو میاری تا بتونی داستانت رو توجیه کنی. شاید عجیب باشه اما سناریوی کاراکال هنوز هم که هنوزه با وجود داشتن بدنه اصلی، بارها و بارها تغییر کرده و باز هم میکنه! چون من دارم همزمان با نوشتن، مطالعات زیادی انجام میدم تا در زمینهی سناریوی خودم، مبتکر باشم. از طرفی نوشتن هر پارت به طور نرمال از من ۷ تا ۱۰ ساعت زمان میگیره که واقعا زیاده. من شکایت مخاطبهام رو درمورد پارتگذاری دیر به دیر، به جون میخرم اما واقعا ریسک عجله کردن رو نمیپذیرم. ریلکس باشید و برای داستانتون فکر کنید دوستان
- فرض کنید یه نویسنده بخواد از شما مشاوره بگیره برای نوشتن داستانی در قالب ژانر جنایی چه کمک یا پیشنهادی بهش میکنید؟
+ اولین توصیهی من به نویسندهای که میخواد جنایی بنویسه، مطالعهی خیلی خیلی زیاد در خصوص همین ژانره؛ نه فقط رمان بلکه هر چیزی که ممکنه از این سبک داستان پیروی کنه. لازمهی نوشتن یه داستان جنایی، داشتن یه گرهی اصلی یا همون چالش اساسی سناریو هستش که خوشبختانه این روزها با مطالعه پروندههای جنایی خیلی راحتتر میشه به انگیزههای جرائم از طرف افراد واقعی جامعه پی برد.
و دومین پیشنهادم، ارتقا سطح اطلاعاتی از دانش روانشناسی و جامعهشناسیه تا بتونه شخصیتهای اثرش رو در تراز با ریاکتهای واقعی خلق کنه؛ به طور مثال نوشتن از یه قاتل زنجیرهای واقعا کار راحتی نیست چون شما میبایست به انگیزهها، عقدهها، نقاط ضعف و قدرت و... این آدمها واقف باشی تا همنوعش رو خلق کنی.
- آیا کسی همراهیتون میکنه توی نوشتن؟ یا حمایت کردن؟
+ صد البته که با حمایت خیلی از مخاطبهای کاراکال، من انگیزه میگیرم تا ادامه بدم. همهی این دوستان به من لطف دارن و خوشحالم که به واسطهی این اثر، کنار خودم دارمشون. علاوه بر این، خواهرم و یکی از دوستان بسیار نزدیکم هم به عنوان مشاور برای ایدهپردازی تشویقم میکنن که ازشون خیلی خیلی ممنونم. فکر کنم الان وقتشه که از این تریبون اعلام کنم دوستتون دارم
- به نظرتون چطور میشه با خوندن یه کتاب یا رمان پا به دنیای جدیدی گذاشت؟
+ برای منی که هر جملهای رو که میخونم، تصور میکنم و اون صح*نهها جلوی چشمام ظاهر میشه، آوردن دلیل یه مقدار خندهداره چون واقعاً دست خودم نیست؛ هر چیزی که بخونم جدی جدی وارد دنیاش میشم! اما شاید بهتره بگم که این هنر قلم نویسندهست که مخاطبها بتونن با فضای اثر ارتباط بگیرن و درکش کنن.
- به نظرتون چطور میشه با کتاب به یک جامعه کمک کرد؟
+ کتاب راه خوبی برای انتقال افکار و احساسات به دیگرانه و در کنار این امر، موندگار هم هست. این دنیا حد و مرز نداره و شما میتونی درمورد هرچیزی بنویسی و بخونی. به نظر من وقتی یه سیل عظیم از اطلاعات و دانش در ظاهر کتاب وارد جامعه میشه، حیفه که توش سهیم نباشی.
- به نظرتون چه تفاوتی بین دیدگاه یک نویسنده و یک منتقد وجود داره؟
+ دیدگاه نویسنده نسبت به اثر خودش در اغلب مواقع یه دیدگاه مثبت، عاطفی و حمایتگرانهست؛ اصولاً هرکسی نسبت به چیزی که خودش خلق کرده چه بخواد چه نخواد تعلق خاطر داره اما یه منتقد، نگاه متفاوتتری نسبت به نویسنده داره، چرا؟ چون داره مواضع امر رو از بیرون گود میبینه و به اصطلاح نگاهش با نگاه نویسنده فرق داره. البته باید بگم که منتقد درسته که یه مخاطب محسوب میشه اما نمیتونه از سلیقه شخصی خودش به طور صد درصدی توی امر نقد استفاده کنه. برای مثال ممکنه من به عنوان یه منتقد از ژانر تخیلی بدم بیاد اما وقتی بخوام یه اثر فاخر در این ژانر رو نقد کنم، باید از علم، اطلاعات و منطقم استفاده کنم نه عواطفم!
- آیا براتون پیش اومده که عقاید اعتقاداتتون مانع خلق یه اثر بشه؟
+ امیدوارم که درست متوجه منظور سوالت شده باشم.
خب کاراکال توی خیلی از مباحث، از عقاید خودم پیروی میکنه. به طور مثال تاکید بر وطنپرستی، دیدگاه به مقوله جرایم سازمان یافته، اصرار بر انجام وظیفه و... .
- بیرون از فضای انجمن و مجازی، به چه کاری مشغول هستید؟
+ در حال حاضر دارم برای کنکور ارشد آماده میشم و در زمینهی رشتهی تخصصیم هم مشغول به کارم.
- نظرتون درباره عشق چیه؟ بهنظرتون وجود داره؟
+ آره، اعتقاد شدیدی به عشق دارم.
عشق آدم رو سبک میکنه.
به قول حافظ:
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
- نظرتون درباره وجود خدا چیه؟ چقدر بهش اعتقاد دارید؟
+ توی تمام مراحل زندگیم، حضورش رو حس کردم و ازش ممنونم که بزرگترین حامی لحظاتمه.
- نظرتون درباره من؟
+ از تعداد رنکهایی که داری مشخصه که مسئولیتپذیر و کاربلد هستی و من از اینطور آدمها واقعا خوشم میاد؛ در نتیجه از معاشرت بیشتر باهات استقبال میکنم
- بهترین آرزویی که برای مهمترین شخص زندگیتون میتونید بکنید چیه؟
+ آرزو میکنم که هرروز دلیلی برای لبخند زدن داشته باشه و چه بهتر که اون دلیل، خودم باشم!
- چرا از رنگ صورتی انقدر بدتون میاد؟
+ سعی دارم که بنویسم همهی رنگها در نوع خودشون خوبن اما از همون بچگی از صورتی وایب بدی میگرفتم؛ اصلا با روحیه من سازگار نیست
- و حرف آخر؟
+ اول از همه ازت ممنونم بابت هماهنگی این برنامه و دوم؛ به تمام مخاطبهام پیشنهاد میدم که مراقب قدمهایی که برمیدارید، باشید. تفاوت بین کسی که الآن هستید و کسی که ده سال دیگه میشید، توی آدمهاییه که باهاشون معاشرت میکنید و کتابهایی هستش که میخونید
خب دوستان اینم از اولین مصاحبهمون خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و خوندید
خیلی هم ممنونم از حدیث جان که افتخار دادن و گذاشتن که باهاشون مصاحبهایی انجام بشه!!! بمونی برامون
زیر همین تاپیک میتونید نظراتتون رو درباره حدیثه، من و این مصاحبه و سوالاتی که فکر میکنید میشه اضافه کرد برای نفرات بعدی بگید و با دست باز همهشون رو میپذیرم
اگر دوست دارید که باهاتون مصاحبهایی انجام بشه، توی این تاپیک پایین درخواست بدید خوشگلا)
اطلاعیه - مصاحبه با اعضای انجمن تک رمان
چشماتون سبز