Reina✧
مدیریت کل سایت + مدیر تالار کپی
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
نویسنده حرفهای
نویسنده انجمن
ویراستار انجمن
کتابخوان انجمن
حفاظت انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتاب در حال تایپ - مغازه خودکشی | ژان تولی
اینجا صدای آرام نسیم به ضجه ممتد تبدیل میشد. باد زیر دامن بلند و چیندار مرلین میرفت آن را بالا میبرد. مرلین خودش را جمع کرد و دستش را روی دامنش کشید. شب است. لامپهای سبز و قرمز بیلبوردهای تبلیغاتی چینی به ساختمان قدیمی آنها میخورد. خانم تواچ بطری شابیزک را به سمت لبانش برد و به شوهرش که...

.Sarina.