خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

فریاد لیلی | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

Rover

معاونت کل سایت
پرسنل مدیریت
معاونت کل سایت
مدیریت تالار
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کاربر فعال انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-12-15
نوشته‌ها
1,455
کیف پول من
334,042
Points
1,900
« بسم تعالی »

دلنوشته:
فریاد لیلی
نویسنده: حدیثه شهبازی
ژانر: تراژدی

مقدمه:
« دیگر، نه اصراری به زندگی دارم و نه اصراری به مرگ!
یعنی من مرده‌ام! اما اگر قرار باشد زیاد غمگین شوی،
بلند می‌شوم، با هم صبحانه می‌خوریم و گپ می‌زنیم
بعد هم می‌روم سری به خاک دوستانم بزنم و برگردم
اگر هم حوصله‌ام نشد، شاید همان دور و برها خودم را چال کنم؛
چرا که دیگر نه اصراری به زندگی دارم، نه اصراری به مرگ! »

- گروس عبدالملکیان
#فریاد_لیلی
#اثر_حدیثه_شهبازی
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش:

Rover

معاونت کل سایت
پرسنل مدیریت
معاونت کل سایت
مدیریت تالار
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کاربر فعال انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-12-15
نوشته‌ها
1,455
کیف پول من
334,042
Points
1,900
بیست و یکم اسفند. این پایانِ کار زمستان است اما همچنان، هیچ کلمه‌ای با حقیقت نمی‌خواند. به طور مثال در همین لحظه، قدم‌های من به سمت خانه‌ام کشیده می‌شوند ولی این فقط ظاهر امر است؛ واقعیت این است که برای من مقصدی جز محبسی که خاصِ خودِ من ساخته شده، وجود ندارد.
زندگی کردن در این قفس به آن سبب مشکل است که به چشم دیگران، فقط یک خانه‌ی معمولی در دورترین نقطه‌ی شهر است؛ در واقع کسی جز من، حصارهای سر به فلک کشیده‌اش را نمی‌بیند، پس مسئله‌ی فرار از زندان به طور کلی منتفی می‌شود.

#فریاد_لیلی
#اثر_حدیثه_شهبازی
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Rover

معاونت کل سایت
پرسنل مدیریت
معاونت کل سایت
مدیریت تالار
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کاربر فعال انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-12-15
نوشته‌ها
1,455
کیف پول من
334,042
Points
1,900
شاید انسان، تنها موجودی باشد که بی پروا، در اعماق تاریکی وجودش، از چیزی که دیگر وجود ندارد ل*ذت می‌برد و متاسفانه، من هم یک انسان هستم! یک انسان، متضاد با جوش و خروش اطراف که یقین دارد در تمام دوران طولانی و تاسف آور تاریخ بشر، چیزی وحشتناک‌تر از تنهایی وجود نداشته است؛ به این شکل که تنهایی چنان بر من نفوذ دارد که هرگز خطا نمی‌کند. پس اگر این لکه‌ی ننگ باعثِ ل*ذت من است، چه فرقی می‌کند که مقصدم کجا باشد؟

#فریاد_لیلی
#اثر_حدیثه_شهبازی
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Rover

معاونت کل سایت
پرسنل مدیریت
معاونت کل سایت
مدیریت تالار
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کاربر فعال انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-12-15
نوشته‌ها
1,455
کیف پول من
334,042
Points
1,900
حتی نمی‌شود به پشتِ سر نگاه کرد. در حقیقت، تمام این تلخ‌‌ مزاجی‌های حاصل از ذهن شیطانی و تاریک من، از آن‌جایی منشا می‌گیرد که تنهایی، دلتنگی می‌آورد؛ دلتنگی، دلگیری و در نهایت، دلگیری موجب مرگ است. در همین اوصاف، به نظر می‌رسد که من یک جسد متحرک با تمام مشاعر یک انسان زنده هستم که نمی‌داند حالش را چگونه توصیف کند و فرق بین دلگیر بودن با گیر بودنِ دلش را نمی‌فهمد. آیا هم‌‌ اکنون می‌توانم در آخرین خیابان باقی‌مانده تا خانه، فریاد بزنم؟!

#فریاد_لیلی
#اثر_حدیثه_شهبازی
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Rover

معاونت کل سایت
پرسنل مدیریت
معاونت کل سایت
مدیریت تالار
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کاربر فعال انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-12-15
نوشته‌ها
1,455
کیف پول من
334,042
Points
1,900
بارها از خود پرسیده‌ام که واقعا می‌شود فریادِ برگی در حال سقوط را شنید؟ با این اقبالِ کج و معوج، حتی اگر کسی در تاریکیِ بن‌بست نبشِ خیابان، نه فقط برای من، حتی به جهت رشد انزوای خود در کمین باشد و فریادم را بشنود، خیلی زود آن را به فراموشی می‌سپارد؛ درست مانند فریادِ جیرجیرکی گرفتار در لولایِ دَر که سال‌ها پیش، مرگ در او مرده است!

#فریاد_لیلی
#اثر_حدیثه_شهبازی
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Rover

معاونت کل سایت
پرسنل مدیریت
معاونت کل سایت
مدیریت تالار
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کاربر فعال انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-12-15
نوشته‌ها
1,455
کیف پول من
334,042
Points
1,900
از همین رو، تسلیم این باور هستم که انزوا، واقعا عجیب‌تر و البته دردناک‌تر از آن است که نشود برای باعثش، نفرینی نوشت. هرچند، فاجعه آن‌جایی است که در مظانِ اتهام علاقه‌مند بودن به باعثش، قرار گرفته‌ام! به این شکل عجیب که گاهی سکندری خورده و در عمق چندصد متری‌ انزوا غرق می‌شوم، حضورِ مداوم کسی برای من قابل تحمل نیست و درد می‌کشم اما، همه چیز ل*ذت‌بخش است.

#فریاد_لیلی
#اثر_حدیثه_شهبازی
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Rover

معاونت کل سایت
پرسنل مدیریت
معاونت کل سایت
مدیریت تالار
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کاربر فعال انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-12-15
نوشته‌ها
1,455
کیف پول من
334,042
Points
1,900
این نوشته، یک غزل عاشقانه‌ی پر شور یا شعری که بعدها به ترانه‌ای حماسی مبدل می‌شود، نخواهد بود. فقط یک چیز وجود دارد و آن هم، در دور افتاده‌ترین‌ قسمت از یک کافه‌ی شلوغ، دختری سیگار به ل*ب، خیره به صندلیِ خالی رو به رو است که حتی دیگر نمی‌تواند گریه کند؛ حتی دیگر نمی‌توانم گریه کنم! « انگار که سنگِ گور خود هستم. هیچ روزنه‌ای برای عشق یا نفرت، به طور خاص یا کلی وجود ندارد‌. » به این شکل که گرچه باران می‌بارد و در تنهایی غوطه‌ور شده‌ام، گرچه هرچیزی که می‌نویسم، نامعقول و دل‌مرده تلقی می‌شود اما باز هم در این تنهایی، هیچ‌گونه احساسی نسبت به آنچه که تحقیر‌آمیز یا غم‌انگیز باشد، ندارم. به هرحال، تنهایی گذشته از هر چیز، جزوی از وجود من است؛ شاید که من فقط از استخوان تشکیل شده‌ام!

#فریاد_لیلی
#اثر_حدیثه_شهبازی
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Rover

معاونت کل سایت
پرسنل مدیریت
معاونت کل سایت
مدیریت تالار
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کاربر فعال انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-12-15
نوشته‌ها
1,455
کیف پول من
334,042
Points
1,900
اخبار این روزها بدین شرح است که زمستان جان داد و ختمِ او را تحویل کردند اما هنوز در سکوتِ گوش‌خراش خیابان، پیرزنی جوان، قدم‌زنان ایستاده و زندگی برایش درست مانند خرده شیشه‌ای که زیر پو*ست دستش جا مانده، در جریان اما دردناک است.
و من؛ آه، حقیقتا چه زندگی بی‌روحی را می‌گذرانم. با هیچ‌کس حرف نمی‌زنم، خودم را تا حدِ بی‌عاطفگی محض از همه کنار کشیده‌ام، همه را با خود دشمن کرده‌ام اما حتی نمی‌خواهم راجع به آن حرفی بزنم!

#فریاد_لیلی
#اثر_حدیثه_شهبازی
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Rover

معاونت کل سایت
پرسنل مدیریت
معاونت کل سایت
مدیریت تالار
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کاربر فعال انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-12-15
نوشته‌ها
1,455
کیف پول من
334,042
Points
1,900
چه اهمیتی دارد؟ می‌توانم در همین خیابان، یک نفر را پیدا کنم. اما اگر این‌چنین سرد و غم‌زده در مقابلش بایستم و از غمم برایش بگویم، چیزی می‌فهمد؟ همچنان که وقتی حرف از جهنم می‌شود، هیچ درکی از گرما و دردناک بودنش، نخواهد داشت. به همین سبب، من می‌مانم و فریادهای بی‌صدای درونم؛ و یک خیابان. چرا باید مدام از خیابان‌ها حرف بزنم؟!

#فریاد_لیلی
#اثر_حدیثه_شهبازی
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Rover

معاونت کل سایت
پرسنل مدیریت
معاونت کل سایت
مدیریت تالار
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کاربر فعال انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-12-15
نوشته‌ها
1,455
کیف پول من
334,042
Points
1,900
خب، جواب مشخص است. اگر روی س*ی*نه‌ی سنگی خیابان قدم نزنم، پس باید با دردی که فصل‌ها را نمی‌شناسد، با خونی که بند نمی‌آید، با زخمم که تبدیل به حفره‌ای عمیق شده و می‌توان در آن درختی کاشت، چه کنم؟! چطور می‌توان پرسه زدن در خیابان را فراموش کرد و گفت: " اندوهگینم و مرگ کاری نمی‌کند؟! " هیچ‌کدام ساده نیست. محض همین خاطر است که انگار دلم، شاخه‌ی شاتوتی‌ است که باد، خونش را به در و دیوار پاشیده؛ اما مدام ل*ب می‌زنم: " خوبم. خوشم. کجام؟ هیچ جا! "

#فریاد_لیلی
#اثر_حدیثه_شهبازی
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا