نخیر من دلم کباب میشد همششمال من زاری نداره که، تو اوج درام بودن فانتزی و طنزه... نسرین قرار نبود شهریار بچه خوبه قصه بشه
من چی بگم الاننههههههه نههههههه نههههههه
تو میدونی من آدم احساساتی‌ام نسرین... این حق من نبود کل روزم گند کشیده بشه چرا آخه
واییییییییییی شکرررررررمن چی بگم الان
گریه نکن عزیزم
توی بازی هویت دیگه ای دارن. تو گودالی که داخلش سقوط کردن تو واقعیت، اونجا بدناشون افتاده
اگه تا پایان بازی حداقل ۴ نفر تو بازی زنده بمونن، همشون میتونن تو گودال زنده بیدار بشن
وگرنه همشون همونجا یخ میزنن و تو واقعیت می میرند
فعلا یکیشون تو بازی نرده. ولی اگه از شش نفر باقیمونده، ۴تاشون زنده بمونن، توی واقعیت نجات پیدا میکنن
انقدر هیجان بازی لامصب زیاده و غیر قابل پیش بینی روندش که دل تو دلم نیست بفهمم چی میشه ترانه آخرش به کی میخوره
قربونت بشم زهرای مهربونم
واای چراا انقدر با احساس مینویسی
جیگرم اتیش گرفتت
نشمشجصججصچصچصچچصچصچچص
فوق العاده بود
اخهه چرااا :///
قانونای بازیه رو خیلی دوس دارم ولی خیلی باحال و جذابه
چشمنکنید تروخدا این کارو با دل ما
ما زخم خورده ایم
من کِی گفتم شهریار شخصیت بدی دارهمال من زاری نداره که، تو اوج درام بودن فانتزی و طنزه... نسرین قرار نبود شهریار بچه خوبه قصه بشه
اخه به البرز من بدی می‌کرد :(من کِی گفتم شهریار شخصیت بدی داره
خب اونموقع ناآگاه بود طبق برنامه‌ی بازی
