مائده قشنگ هجده سالشه و معلومه عشق رمانای همخـونهایه که پسر وحشیه و باهم کلکل می کنن و زرت و زرت میگه من غیرتیام ولی خودش حتی به مگس ماده هم رحم نکرده و از این داستانا
جوونی کجایی که یادت بخیر
عاشق روابط تاکسیک، نگاه فانتزی به اتفاقات و میل به تجربه هیجان و...
در کل برام جالبه که ساختار ذهنی و تفکرات جامعه ما، کاملا برنامه ریزی شده هست و انگار بدون اینکه خودمون متوجهش بشیم، قائل به یک سری هنجارهایی که هستیم که منشاْ مشخصی نداره و جالبتر اینکه هر پنج سال یک بار، یه طوفان عمیق در ذهن اتفاق میفته و همه چیز رو دگرگون میکنه و انگار یه هاله از روی چشمامون کنار میره
من بیصبرانه منتظر تحول جدیدم هستم
خسته نباشی زینب جان
عالی بود
.zeynab.
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان