برگزیده دلنوشته تمام چیزی که می‌خواهم | ستاره حقیقت جو نویسنده انجمن تک رمان

[ستاره حقیقت جو]

تمام چیزی که می‌خواهم زندگی دوباره در کنار توست.
شاید باری گرفتن این تصمیم کمی دیر باشد اما به خدا قسم قادر به تصمیم گیری نبودم...
همه چیز خیلی سریع در حال اتفاق افتادن بود و من... .
خودت که می‌دانی در تنهایی نمی‌توانم خوب فکر کنم. نه نه اشتباه نکن تنهاییم را فقط خودت می‌توانی پرکنی و شاید همین امر باعث می‌شود که من منحصر به تو ترین انسان روی زمین باشم.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

تمام چیزی که می‌خواهم آ*غ*و*ش گرمت است.
مرا محکم در میان بازوانت بگیر و با تمام قدرت بفشار.
محبت را اینگونه به قلبم تزریق کن و با این کارت به دنیا بفهمان که دوستم داری.
می‌خواهمت و مرا می‌خواهی و در این بین می‌خواهم کل دنیا این امر را درک کنند.
تمام چیزی که می‌خواهم با تو بودن است. آن هم زمانی که کل دنیا از این اتفاق آگاهی کامل دارند!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

تمام چیزی که می‌خواهم همان عشق محکم و پایدار قدیمیست اما گویی داستان عشق ما تنها برای رفتن به پرده های سینما جذاب است!
همانقدر زود گذر
همانقدر از سمته تو پوچ
و همانقدر غرق در ترحم فیلمهای هندی این دوره زمانه!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

رفتم برای انکه بدانی بی من هم می‌شود غافل از اینکه تو هیچ‌وقت با من بودن واقعی را تجربه نکرده ای و بود و نبودم اصلا به چشمت نمی‌آید!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

می‌گویند خدا می‌تواند هر مشکلی‌ را حل کند.
زین پس به جای خواستن راه حل فقط خدا را صدا می‌زنم.
دیگر نه تو را می‌خواهم و نه خاطراتت را
من فقط خدارا می‌خواهم‌ سوال های زیادی دارم مشکلات زیادی دارم
او باید بیاید جواب بدهد، حل کند و در مواقع خاص درس زندگی کردن را برایم شرح دهد.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

انتهای با تو بودن چیست؟
محبت، عشق، جدایی، مرگ یا زندگی؟
مرا از چه چیزی‌میترسانی؟
مادام که تو را می‌خواهم انتهای با تو بودن را هر چند تلخ و یا شیرین بی چون و چرا با جان و دل می‌پذیرم!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

گاهی وقت ها حتی برای داشتن تنهایی هم کوچک شمرده می‌شوم.
دوست دارم بارو و بندیلم را جمع کنم و دور شوم از تمام آدم هایی که اطرافم را احاطه کرده اند‌‌.
می‌خواهم چند روز و یا حتی چند سالی را با خود خلوت‌کنم‌ تا بتوانم‌ کمی بیشتر بشناسمش
کمی‌بیشتر درکش کنم و حتی کمی بیشتر برایش وقت بگذارم!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

من روی تختم هستم و تو اینجا نیستی
و در این بین تنها اشتباهاتم مقصرند.
دستان سرگردانم‌ نبودنت را به سرم می‌کوبند
و من نمی‌توانم حتی تهمت های زده شده به تو را پس بگیرم.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

به آسمان شب خیره می‌شوم
یاد آوری خاطراتمان مرا از خواب می‌پراند
همان خاطراتی که از نظر تو ارزش فکر کردن ندارند‌.
همان خاطراتی که از نظر تو پوچ و بی معنی هستند
همان خاطراتی که باعث می‌شوند دل من هوس خاطره بازی کند
و من باز همان دیوانه چند سال پیشم
همان کسی که تو را می‌خواهد حال به هر روش و ترفندی.
تو دنیایم هستی چرا درک نمیکنی؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ستاره حقیقت جو]

مادرم همیشه می‌گفت من زیاد از حد احساساتی هستم.
او میگفت:
-من روحیه حساس و شکننده‌ای دارم و این مانع از رسیدن من به موفقیت می‌شود.
این چیزی نبود که من می‌خواستم.
بعد از آن تورا دیدم و به یکباره همه چیز تغییر کرد
مادر مدام از اخلاق خوبم تعریف می‌کرد و همه گان پرا الگوی فرزندان خود خطاب می‌کردند.
مدت کوتاهیی طول کشید تا متوجه شوم این هم چیزی که من می‌خواهم نیست.
من تورا می‌خواستم و تو...
دوباره همه چیز را تغییر دادم به یک آدم سنگ دل و شاید بی احساس تبدیل شده‌ام و در ای بین سخنان مادرم هنوز پا ور جاست.
در هر حال قضاوتم می‌کند.
و درست در این حالت پر از خالی به این فکر می‌کنم که من تو را نمی‌خواستم.
من عشق نمی‌خواستم.
من فقط یک " چرا " ساده می‌خواستم. از سمته کسی که دوستم دارد.
تا خالی کنم این حجم از نفرت و بود و نبودم را.
تا پر شوم از آرامش نسبی دوران.
همین و بس!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان