- تاریخ ثبتنام
- 2021-04-06
- نوشتهها
- 2,276
- لایکها
- 13,073
- امتیازها
- 243
- سن
- 15
- محل سکونت
- بیشهی فراموشی
- کیف پول من
- 354
- Points
- 472
نام دلنوشته: عقدههای تحمیلی
ژانر: تراژدی
دلنویس: آیناز کاربر انجمن تک رمان
مقدمه: همیشه مردم برای توهین به یکدیگر از واژهی عقدهای استفاده میکنند؛ اما مگر کسی وجود دارد که حسرتی نداشته باشد؟ یتیم حسرت خانواده دارد، کارگر افسوس لبخند کودکانش را میخورد. بیمار به انسان سالم غبطه میخورد و حتی مرده به زنده حسد میورزد. آرزو و حسرت از تناقض و تفاوت پدید میآید و هر انسان با دیگری تفاوت دارد؛ اما هنگامی این افسوسها و دریغها تبدیل به عقده میشوند که کسی نبود خانواده را به یتیمی سرکوب و بیماری را به دلیل وضعش تحقیر کند. این ما هستیم که خودمان عقده را که یک ویژگی انسانی است در آدمی پدید میآوریم؛ آن را بر سرش میکوبیم و در این میان با فخری که خودمان هم نمیدانیم از کجا میآید ادعای اشرف مخلوقات بودن و انسانیت را داریم.
ژانر: تراژدی
دلنویس: آیناز کاربر انجمن تک رمان
مقدمه: همیشه مردم برای توهین به یکدیگر از واژهی عقدهای استفاده میکنند؛ اما مگر کسی وجود دارد که حسرتی نداشته باشد؟ یتیم حسرت خانواده دارد، کارگر افسوس لبخند کودکانش را میخورد. بیمار به انسان سالم غبطه میخورد و حتی مرده به زنده حسد میورزد. آرزو و حسرت از تناقض و تفاوت پدید میآید و هر انسان با دیگری تفاوت دارد؛ اما هنگامی این افسوسها و دریغها تبدیل به عقده میشوند که کسی نبود خانواده را به یتیمی سرکوب و بیماری را به دلیل وضعش تحقیر کند. این ما هستیم که خودمان عقده را که یک ویژگی انسانی است در آدمی پدید میآوریم؛ آن را بر سرش میکوبیم و در این میان با فخری که خودمان هم نمیدانیم از کجا میآید ادعای اشرف مخلوقات بودن و انسانیت را داریم.
آخرین ویرایش توسط مدیر: