"بسم رب قلم"
سلام خدمت همراهانِعزیز انجمن تک رمان
امروز قراره یک گفتگوی پربار و جذاب با Ghasam.H قسم همدم عزیز داشته باشیم.
امیدوارم که این مصاحبه مورد توجهتون قرار بگیره و دوستش داشته باشید...
- سلام قسم جان ممنون از اینکه وقتت رو برای این مصاحبه در اختیارم قرار دادی
◇سلام عزیزم
مرسی که به من فرصت مصاحبه رو دادی
- لطفا اول از همه ی بیوگرافی از خودت بهمون بده؟
◇من قسم هستم. هجده سالمه و تازه کنکور دادم
عاشق نوشتنم و یکی از بزرگترین ارزوهام اینه که یه روزی یه نویسنده ی خوب بشم.
- از چه سنی دست به قلم شدید و چی شد که به نویسندگی علاقه پیدا کردید؟
◇من از یازده سالگی مینویسم
اینکه چی شد به نوشتن علاقمند شدم یه داستان جالب داره:
راستش ارتباط من و دخترداییم خیلی نزدیکه
دختردایی من موقعی که یازده سالم بود، خیلی متن های کوتاه مینوشت.
من یه جورایی برای اینکه به اون نزدیک تر شم و حتی باهاش رقابت کنم، قلم دست گرفتم
بعدش فهمیدم که بدجوری عاشق نوشتن هستم و این جز معدود چیزاییه که بهم آرامش میده
تا ۵ سال اول فقط متنها و جملات کوتاه مینوشتم و در سن ۱۵، ۱۶ سالگی بالاخره اولین رمانم رو نوشتم.
- نام آثارت؟
◇آثاری که ازم منتشر شده:
رمانها= کافه جنون و خلسهی مستور
دلنوشتهها= کوچهی عاشقی و پلاک تو
داستان کوتاه= استاد پروازی، سپهر، یک روز بدون من، پناه، خط چشم، گل یاس و آزادی
و خب آثار منتشر نشده زیاد دارم، که بین اون ها رمان بعدیم، به اسم "متانویا" رو از بقیه بیشتر دوست دارم.
- کدوم اثرت رو بیشتر دوست داری و چرا؟
◇راستش به خلسهی مستور علاقهی خاصی دارم، چون بر اساس واقعیته و جالبه بدونین خود من یکی از شخصیت ها هستم:)
اما "متانویا" که هنوز اقدام به انتشارش نکردم هم خیلی دوست دارم و فکر میکنم طرفداران زیادی پیدا کنه.
- کمی در مورد رنکهات توی انجمن بهمون بگو؟
◇والا من سرپرست بخش عکس هستم، که خب مسئولیت هاش زیاده و مخصوصا ارسالی زدن وقت زیادی از من میگیره
اما خب من دنیای عکس ها رو دوست دارم، پس با علاقه کارم رو انجام میدم
مجله نویسی رنک بعدیمه، به این دلیل این رنک رو گرفتم که بیشتر اوقات من بخش طنز رو مینویسم و خب طنز نویسی رو دوست دارم
و رنک مورد علاقم، داستان نویس... همونطور که گفتم من عاشق نوشتنم، توضیح اضافه تری نیاز نیست=)
- ایده رمانهات رو از کجا میاری و از چه چیزهایی برای نوشتن الهام میگیری؟
◇رمان اولم، کافه جنون، در حقیقت ایدهاش رو از یه سریال ایرانی گرفتم.
ایدهی خلسهی مستور از زندگی واقعیه
و در کل ایدهی بیشتر نوشته هام رو از اتفاقات روزانه، چیزهای که میبینم، گاهی حتی از یه عکس میگیرم، هر چیزی که نظرم رو جلب کنه و احساسم رو به طغیان بندازه، میشه ایدهی من
گاهی حتی آرزوهایی که دارم، میشن ایدهی نوشتنم=)
مثلا ایدهی رمان "متانویا" از یه تصویر که اتفاقی توی اینترنت بهش برخوردم به وجود اومد و سوالاتی که با دیدن اون تصویر در ذهن من زاده شد و جواب هاشون شد داستان رمان متانویا.
- نویسندهی مورد علاقت چه کسیه و چه چیزی باعث علاقهات به این نویسنده شده؟
◇ من واقعا دیوونهی نوشتههای "سهراب سپهری" هستم.
سبک نوشتارش، لطافتی که در شعرهاش هست، ارایه های ظریف و هزاران زیبایی دیگه که در نوشته هاش به چشم میخوره، باعث میشه با خوندن متونش روحم پرواز کنه=)
بین نویسندگان رمان هم سبک آقا "رضا امیرخانی" رو میپسندم؛ چون ایده هاشون جالب هستن و نوشته هاشون گیج کننده و بحث برانگیز، و خیلی خوب بلدن مخاطب رو به دنبال خود بکشونن.
- آیا انجمن تک رمان و عواملش توی پیشرفت قلمت تاثیری داشتن؟
◇قطعا خیلی زیاد!
ناظرها و دوره های نویسندگی که کمک خیلی بزرگی بهم کردن، تا جایی که من الان نوشته های قبلی خودم رو میبینم خندهام میگیره. اگر با تک رمان اشنا نمیشدم، هرگز پیشرفتی نمیکردم
- به کدوم ژانرها بیشتر علاقه داری؟
◇بیشتر عاشقانه و اجتماعی
از طنز هم نمیشه چشم پوشی کرد.
اما در کل همه جور ژانری میخونم.
- از بین آثار در حال تایپ انجمن کدوم رو بیشتر دوست داری و چرا؟
◇چه سوال سختی
من تیامو رو خیلی دوست دارم، به قلم Saba.N
صبا خیلی خوب بلده روح و روان آدم رو به بازی بگیره:)
واقعا الگوی منه و ارزومه یه روز بتونم به خوبی این رفیق بامعرفت بنویسم
(میشه از همین تریبون یه چیزی خطاب به صبا بگم؟ صبا، خواهر همیشگی روزهای سختم، ممنونم برای بودنت! بمونی برام به قول خودت، امیدوارم خدا برات بخواد=)
- تا حالا موقعیتی برات پیش اومده که بخوای از نویسندگی دست بکشی؟
◇بله، مثلا سر کنکور، به اجبار خانواده نتونستم یه مدت چیزی بنویسم:)
اما هرگز نشده ذره ای از عشق من نسبت به نوشتن کم بشه
- خاطرهی خاص و یا جالبی مربوط به دوران نویسندگیت داری که برامون تعریف کنی؟
◇من وقتی اومدم اینجا، توی یه توهم عمیق بودم که خیلی خوب مینویسم
بعدش اولین ناظرم، AhoorA یه اخلاقی داشتن که در برابر من مثل بولدوزر عمل میکردن یعنی اینکه مدام گوشزد میکردن اصلا هم خوب نمینویسم و بلعکس خیلی هم افتضاح مینویسم و نوشته هام جذابیتی ندارن
و این که مدام من رو خرد میکردن خیلی حرصم میداد
اما بعدها به این نتیجه رسیدم اگر ایشون من رو از توهماتم بیرون نمیکشید، من هرگز پیشرفتی نمیکردم:)
- چطور با انجمن تک رمان آشنا شدی و چی شد که اینجا رو برای فعالیت انتخاب کردی؟
◇من دنبال یه انجمن برای انتشار رمانم میگشتم که خیلی اتفاقی به تک رمان برخوردم. وقتی اومدم اینجا از همون اول متوجه فضای عالی و برخورد ناطر ها و مدیر ها، و کمکی که بهم میکردن شدم و خب اینجا موندگار شدم.
- نویسندگی اولویت چندمه زندگیته؟
◇اول، به قطع!
- بزرگترین آرزوت؟
◇موندن ابدی چهار نفر توی زندگیم:)
آرزوی بزرگ دومم هم میشه اینکه یه روزی یه نویسندهی بزرگ بشم.
- ی آرزو برای تک رمان؟
◇پر رونق باشی، پر کابر بشی، روز به روز پیشرفت کنی
- نظرت دربارهی تک رمان؟
◇در یک کلمه، عالی
- و حرف آخر؟
◇امضای خدا پای ارزوهای دل های همه=)
- ممنون از اینکه وقتت رو اختیارم قرار دادی و افتخار این مصاحبهی جذاب رو بهم دادی
موفق باشی عزیزم
◇قربونت گل، خیلی ل*ذت بردم
به شخصه از این گفتگو بسیار ل*ذت بردم.
به امید موفقیت های روزافزون برای این نویسندهیعزیز
سلام خدمت همراهانِعزیز انجمن تک رمان
امروز قراره یک گفتگوی پربار و جذاب با Ghasam.H قسم همدم عزیز داشته باشیم.
امیدوارم که این مصاحبه مورد توجهتون قرار بگیره و دوستش داشته باشید...
- سلام قسم جان ممنون از اینکه وقتت رو برای این مصاحبه در اختیارم قرار دادی
◇سلام عزیزم
مرسی که به من فرصت مصاحبه رو دادی
- لطفا اول از همه ی بیوگرافی از خودت بهمون بده؟
◇من قسم هستم. هجده سالمه و تازه کنکور دادم
عاشق نوشتنم و یکی از بزرگترین ارزوهام اینه که یه روزی یه نویسنده ی خوب بشم.
- از چه سنی دست به قلم شدید و چی شد که به نویسندگی علاقه پیدا کردید؟
◇من از یازده سالگی مینویسم
اینکه چی شد به نوشتن علاقمند شدم یه داستان جالب داره:
راستش ارتباط من و دخترداییم خیلی نزدیکه
دختردایی من موقعی که یازده سالم بود، خیلی متن های کوتاه مینوشت.
من یه جورایی برای اینکه به اون نزدیک تر شم و حتی باهاش رقابت کنم، قلم دست گرفتم
بعدش فهمیدم که بدجوری عاشق نوشتن هستم و این جز معدود چیزاییه که بهم آرامش میده
تا ۵ سال اول فقط متنها و جملات کوتاه مینوشتم و در سن ۱۵، ۱۶ سالگی بالاخره اولین رمانم رو نوشتم.
- نام آثارت؟
◇آثاری که ازم منتشر شده:
رمانها= کافه جنون و خلسهی مستور
دلنوشتهها= کوچهی عاشقی و پلاک تو
داستان کوتاه= استاد پروازی، سپهر، یک روز بدون من، پناه، خط چشم، گل یاس و آزادی
و خب آثار منتشر نشده زیاد دارم، که بین اون ها رمان بعدیم، به اسم "متانویا" رو از بقیه بیشتر دوست دارم.
- کدوم اثرت رو بیشتر دوست داری و چرا؟
◇راستش به خلسهی مستور علاقهی خاصی دارم، چون بر اساس واقعیته و جالبه بدونین خود من یکی از شخصیت ها هستم:)
اما "متانویا" که هنوز اقدام به انتشارش نکردم هم خیلی دوست دارم و فکر میکنم طرفداران زیادی پیدا کنه.
- کمی در مورد رنکهات توی انجمن بهمون بگو؟
◇والا من سرپرست بخش عکس هستم، که خب مسئولیت هاش زیاده و مخصوصا ارسالی زدن وقت زیادی از من میگیره
اما خب من دنیای عکس ها رو دوست دارم، پس با علاقه کارم رو انجام میدم
مجله نویسی رنک بعدیمه، به این دلیل این رنک رو گرفتم که بیشتر اوقات من بخش طنز رو مینویسم و خب طنز نویسی رو دوست دارم
و رنک مورد علاقم، داستان نویس... همونطور که گفتم من عاشق نوشتنم، توضیح اضافه تری نیاز نیست=)
- ایده رمانهات رو از کجا میاری و از چه چیزهایی برای نوشتن الهام میگیری؟
◇رمان اولم، کافه جنون، در حقیقت ایدهاش رو از یه سریال ایرانی گرفتم.
ایدهی خلسهی مستور از زندگی واقعیه
و در کل ایدهی بیشتر نوشته هام رو از اتفاقات روزانه، چیزهای که میبینم، گاهی حتی از یه عکس میگیرم، هر چیزی که نظرم رو جلب کنه و احساسم رو به طغیان بندازه، میشه ایدهی من
گاهی حتی آرزوهایی که دارم، میشن ایدهی نوشتنم=)
مثلا ایدهی رمان "متانویا" از یه تصویر که اتفاقی توی اینترنت بهش برخوردم به وجود اومد و سوالاتی که با دیدن اون تصویر در ذهن من زاده شد و جواب هاشون شد داستان رمان متانویا.
- نویسندهی مورد علاقت چه کسیه و چه چیزی باعث علاقهات به این نویسنده شده؟
◇ من واقعا دیوونهی نوشتههای "سهراب سپهری" هستم.
سبک نوشتارش، لطافتی که در شعرهاش هست، ارایه های ظریف و هزاران زیبایی دیگه که در نوشته هاش به چشم میخوره، باعث میشه با خوندن متونش روحم پرواز کنه=)
بین نویسندگان رمان هم سبک آقا "رضا امیرخانی" رو میپسندم؛ چون ایده هاشون جالب هستن و نوشته هاشون گیج کننده و بحث برانگیز، و خیلی خوب بلدن مخاطب رو به دنبال خود بکشونن.
- آیا انجمن تک رمان و عواملش توی پیشرفت قلمت تاثیری داشتن؟
◇قطعا خیلی زیاد!
ناظرها و دوره های نویسندگی که کمک خیلی بزرگی بهم کردن، تا جایی که من الان نوشته های قبلی خودم رو میبینم خندهام میگیره. اگر با تک رمان اشنا نمیشدم، هرگز پیشرفتی نمیکردم
- به کدوم ژانرها بیشتر علاقه داری؟
◇بیشتر عاشقانه و اجتماعی
از طنز هم نمیشه چشم پوشی کرد.
اما در کل همه جور ژانری میخونم.
- از بین آثار در حال تایپ انجمن کدوم رو بیشتر دوست داری و چرا؟
◇چه سوال سختی
من تیامو رو خیلی دوست دارم، به قلم Saba.N
صبا خیلی خوب بلده روح و روان آدم رو به بازی بگیره:)
واقعا الگوی منه و ارزومه یه روز بتونم به خوبی این رفیق بامعرفت بنویسم
(میشه از همین تریبون یه چیزی خطاب به صبا بگم؟ صبا، خواهر همیشگی روزهای سختم، ممنونم برای بودنت! بمونی برام به قول خودت، امیدوارم خدا برات بخواد=)
- تا حالا موقعیتی برات پیش اومده که بخوای از نویسندگی دست بکشی؟
◇بله، مثلا سر کنکور، به اجبار خانواده نتونستم یه مدت چیزی بنویسم:)
اما هرگز نشده ذره ای از عشق من نسبت به نوشتن کم بشه
- خاطرهی خاص و یا جالبی مربوط به دوران نویسندگیت داری که برامون تعریف کنی؟
◇من وقتی اومدم اینجا، توی یه توهم عمیق بودم که خیلی خوب مینویسم
بعدش اولین ناظرم، AhoorA یه اخلاقی داشتن که در برابر من مثل بولدوزر عمل میکردن یعنی اینکه مدام گوشزد میکردن اصلا هم خوب نمینویسم و بلعکس خیلی هم افتضاح مینویسم و نوشته هام جذابیتی ندارن
و این که مدام من رو خرد میکردن خیلی حرصم میداد
اما بعدها به این نتیجه رسیدم اگر ایشون من رو از توهماتم بیرون نمیکشید، من هرگز پیشرفتی نمیکردم:)
- چطور با انجمن تک رمان آشنا شدی و چی شد که اینجا رو برای فعالیت انتخاب کردی؟
◇من دنبال یه انجمن برای انتشار رمانم میگشتم که خیلی اتفاقی به تک رمان برخوردم. وقتی اومدم اینجا از همون اول متوجه فضای عالی و برخورد ناطر ها و مدیر ها، و کمکی که بهم میکردن شدم و خب اینجا موندگار شدم.
- نویسندگی اولویت چندمه زندگیته؟
◇اول، به قطع!
- بزرگترین آرزوت؟
◇موندن ابدی چهار نفر توی زندگیم:)
آرزوی بزرگ دومم هم میشه اینکه یه روزی یه نویسندهی بزرگ بشم.
- ی آرزو برای تک رمان؟
◇پر رونق باشی، پر کابر بشی، روز به روز پیشرفت کنی
- نظرت دربارهی تک رمان؟
◇در یک کلمه، عالی
- و حرف آخر؟
◇امضای خدا پای ارزوهای دل های همه=)
- ممنون از اینکه وقتت رو اختیارم قرار دادی و افتخار این مصاحبهی جذاب رو بهم دادی
موفق باشی عزیزم
◇قربونت گل، خیلی ل*ذت بردم
به شخصه از این گفتگو بسیار ل*ذت بردم.
به امید موفقیت های روزافزون برای این نویسندهیعزیز