کامل شده دلنوشته تصدّقت گردم! | سپیده دم کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع سپیده دم
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 1K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

سپیده دم

روزنامه نگار آزمایشی
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-07-18
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
224
امتیازها
53
کیف پول من
1,516
Points
74
نام دلنوشته: تصدّقت گردم!
نویسنده: سپیده دم کاربر انجمن تک رمان
ژانر: عاشقانه
وبراستار: گلبرگ

مقدمه:
چقدر زود می‌توان لابه‌لای زندگی و غوغای روزمرگی، گم شد و عشق را فراموش کرد. چقدر راحت می‌توان برق چشمانی که از عشق می‌درخشید، از دست داد و مانند هزاران مرد و زنی که در این شهر فقط زنده‌اند و نفس می‌کشند، روز و شب را سپری کرد، بی‌آن‌که شیدا شد... .
راستی، آخرین باری که شیدا شدی کی بود؟ آخرین باری که دلت بی‌هوا لرزید و چشم به آسمان دوختی و گریستی، کی بود؟ یادت می آید؟ یک‌دقیقه پیش یا یک‌ساعت پیش یا یک‌روز پیش یا شاید هم یک‌ماه پیش... دل‌های شیدا وقت و ساعت نمی‌شناسند. گاهی وسط بازار و از صدای چکش مسگران و گاهی حتی درون اتوبوس و مترو با تماشای دختر دست‌فروش. گاهی در جلسه‌ای رسمی وسط یک بحث کاری پوچ و کسالت‌بار، دلشان از زمین و زمان کنده می‌شود. چشمانشان خیره می‌ماند به نقطه‌ای. ضربان قلبشان تند می‌شود و زبانشان بند می‌آید. این‌ها همه علائم بیماری است؛ اما این مرض لاعلاج، درمانی ندارد، یا با این مرض از دنیا می‌روی یا مثل هزاران مرد و زن دیگر، عادت کنی به چشمان بدون برق و دلی مُرده. من به این مرض لاعلاج خو کرده‌ام...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : سپیده دم

سپیده دم

روزنامه نگار آزمایشی
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-07-18
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
224
امتیازها
53
کیف پول من
1,516
Points
74
تصدقت گردم، هربار خواستم بگويم نازنين، كمى دور و برت را خلوت كن و سرى به كوه و دشت و صحرا بزن و از مناظر طبيعى ل*ذت ببر، ديدم نمي‌توانم!
تو خودت يك منظره زيبا هستى. تنها مي‌توانم بگويم، گاهى در مقابل آيينه بايست و خودت را نگاه كن...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : سپیده دم

سپیده دم

روزنامه نگار آزمایشی
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-07-18
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
224
امتیازها
53
کیف پول من
1,516
Points
74
تصدّقت گردم، این‌جا هنوز بوی تو را می‌دهد؛ یاد آن شبی که شتابان دنبالت آمدم و تو را با خود بردم. می‌گویند تو دیگر این‌جا نیستی؛ باشی یا نباشی، این‌جا تنها جایی است که هنوز عطر خاطراتت مرا به خود می‌کشد. بیا ببین که جاذبه‌ی عطر خاطراتت، چگونه مرا آواره‌ی کوچه‌های تهرانم کرده!
دیگران را نمی‌دانم؛ اما بازگشت من، به سوی توست... .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : سپیده دم

سپیده دم

روزنامه نگار آزمایشی
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-07-18
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
224
امتیازها
53
کیف پول من
1,516
Points
74
تصدّقت گردم، باید راهی پیدا کنم که هر شبانه‌روز ساعات بیشتری بخوابم تا هر شب خوابت را ببینم. اگر بتوانم هشت‌ساعت بخوابم و هر شب تو را در خواب ببینم، تقریبا یک‌سوم باقی‌مانده عمرم را با تو خواهم بود؛ این خیلی خوب است. آیا این زندگی و کار کردن، ارزش حرام کردن خوابم را دارد؟ آن هم خوابی که تو در آن باشی... .
پ.ن: آهنگ لالایی علی زندوکیلی را پلی کنید و ل*ذت ببرید!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : سپیده دم

سپیده دم

روزنامه نگار آزمایشی
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-07-18
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
224
امتیازها
53
کیف پول من
1,516
Points
74
تصدقت گردم، چشم‌های من ناپاک‌تر از آن بودند که به تماشای تو بنشینند. حالا در این غربت، با گریه می‌کوشم پاکشان کنم... .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : سپیده دم

سپیده دم

روزنامه نگار آزمایشی
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-07-18
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
224
امتیازها
53
کیف پول من
1,516
Points
74
تصدقت گردم، اکنون دقیقاً کجایی؟ چه می‌کنی؟ چونی؟ در چه حالی؟
این‌ها سوالاتی است که ذهن و جانم را می‌خورد و چون پاسخی نمی‌یابم، دوباره پناه می‌برم به حروف و کلمات... .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : سپیده دم

سپیده دم

روزنامه نگار آزمایشی
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-07-18
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
224
امتیازها
53
کیف پول من
1,516
Points
74
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : سپیده دم

سپیده دم

روزنامه نگار آزمایشی
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-07-18
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
224
امتیازها
53
کیف پول من
1,516
Points
74
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : سپیده دم

سپیده دم

روزنامه نگار آزمایشی
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-07-18
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
224
امتیازها
53
کیف پول من
1,516
Points
74
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : سپیده دم

سپیده دم

روزنامه نگار آزمایشی
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-07-18
نوشته‌ها
36
لایک‌ها
224
امتیازها
53
کیف پول من
1,516
Points
74
تصدّقت گردم،
این‌جا برای از تو نوشتن، هوا کم است.
نه این‌‎که مرا حرف تازه نیست؛ هست، خیلی هم هست. یک عمر می‌توانم سخن از زلف تو بگویم، یک عمر می‌توانم از انحنای خطوط چشمانت بگویم، از اضطراب یک چشم و از مهربانی چشم دیگرت، از گونه‌های ب*ر*جسته‌ای که پهلو می‌زند به الهه‌های روزگار باستان و از آن ل*ب‌هایی که وقتی باز می‌شود برای سخن گفتن، گویی همه هستی به قلیان آمده؛
اما تصدقت گردم، همه تاریخ و همه جغرافیا برای نوشتن از تو ‌کم است. تنها باید به تو خیره ماند و سکوت کرد... .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : سپیده دم
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا