خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • 🌱فراخوان جذب ناظر تایید ( همراه با آموزش ) کلیک کنید

شعر ֍֍ چکــــامـــــه֍֍

  • نویسنده موضوع "ASHOB"
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 274
  • بازدیدها 5K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

A

"ASHOB"

مهمان
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پو*ست خواهد کند ما یک‌ لا قبایان را

ره ماتم‌ سرای ما ندانم از که می‌پرسد
زمستانی که نشناسد در دولت‌ سرایان را

به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می‌آید
که لرزاند تن عر*یان بی‌ برگ و نوایان را

به کاخ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد
ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را

شهریار
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
A

"ASHOB"

مهمان
دیدی که چه بی رنگ و ریا بود زمستان؟
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان

دیدیم فقط سردی او را و ندیدیم
از هر چه دو رنگی است رها بود زمستان

بود هرچه فقط بود سپیدی و سپیدی
اسمی که به او بود سزا بود زمستان

گرمای هر آ*غ*و*ش تب عشق دم گرم
یکبار نگفتند چرا بود زمستان

بی معرفتی بود که هر بار ز ما دید
با این همه باز اهل وفا بود زمستان

غرق گل و بلبل شد اگر فصل بهاران
بوی گل یخ هم به هوا بود زمستان

با برف بپوشاند تن ل*خت درختان
لبریز و پر از شرم و حیا بود زمستان

در فصل خودش، شهر خودش، بود غریبه
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان

سعدی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
A

"ASHOB"

مهمان
به پیش باد تو ما همچو گردیم
بدان سو که تو گردی چون نگردیم

ز نور نوبهارت سبز و گرمیم
ز تأثیر خزانت سرد و زردیم

ز عکس حلم تو تسلیم باشیم
ز عکس خشم تو اندر نبردیم

عدم را برگماری جمله هیچیم
کرم را برفزایی جمله مردیم

عدم را و کرم را چون شکستی
جهان را و نهان را درنوردیم

چو دیدیم آنچ از عالم فزون است
دو عالم را شکستیم و بخوردیم

به چشم عاشقان جان و جهانیم
به چشم فاسقان مرگیم و دردیم

زمستان و تموز از ما جدا شد
نه گرمیم ای حریفان و نه سردیم

زمستان و تموز احوال جسم است
نه جسمیم این زمان ما روح فردیم

چو نطع عشق خود ما را نمودی
به مهره مهر تو کاستاد نردیم

چو گفتی بس بود خاموش کردیم
اگر چه بلبل گلزار و وردیم

مولانا
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا