خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

کامل شده پرواز آفرودیت| زار کاربر تک رمان

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
کیف پول من
1,332
Points
116
پ.ز!
پرواز جرم است!
آفرودیت جرم است.
موهایش گناه کبیره.
نگاه بر او جرم است.
اما نگاه‌ها تنش را دریدند.
لباس‌های مردمان بر پیکر معصومش غلتیدند!
پروازش دادند، محکم پرتابش کردند به دره‌ی ناپاکی!
و مجرمان هیچ‌گاه... مجرمان هیچ‌گاه دستگیر نباید!
تنها آفرودیت، در زندان میله‌ای با نام مجرم؛
نفس می‌دزدد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
کیف پول من
1,332
Points
116
آه آفرودیت، تو جزو همان زنان کوچک توی کتاب هستی؛ اما هیچکس هیچ‌گاه وجودِ ساده‌ی تو را نفهمید!
همین بودنت، وجودت، حق‌هایی که داری!
فقط پدر، نامی در شناسنامه برایت جا گذاشت.
و لباس تنت را برگزید.
هیچ‌کس نفهمید این بودن به معنای بودنِ حق‌های تو و انتخاب‌های توست.
برای همین، برچسب مجهول بر تو پوشاندند!
و این از پیچیدگیِ هستیِ تو نیست.
نمی‌گویم ذکاوتت کم است، سادگی نه به این معناست که نمی‌توانی رهبر یا پرفسور باشی! نه، به معنای جهل آن‌هاست.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
کیف پول من
1,332
Points
116
گاهی خسته می‌شوی، خسته از تمام «آدم‌ها»
می‌‌نشینی ل*ب جدول و به مزه پرانی‌ها پوزخند می‌زنی.
ناسزا می‌گویی؛ اما چیزی از الهه بودنت کم نمی‌شود.
دلت می‌گیرد از بی‌توجه‌‌ای و له کردن‌هایشان.
می‌فهمم؛ اما در خاطرت باشد آفرودیت‌جان،
خسته‌ها زودتر می‌رسند!
درگیر خشم جاده نباش، مقصد آزادیِ جسم و روح توست!
مقصدت زیباست، تو زیبایی و کفش‌هایی که با آن‌ها قدم برمی‌داری هم.
می‌دانی؟ خسته که باشی درنده‌تری و جان سخت‌تر! یک الهه‌ی وحشی با روحی لطیف، همچون تو!
خسته باش تا آخر مسیر، خسته و دلگیر!
ولی نه برای خودت؛ خسته‌ی در آ*غ*و*ش گرفتن خودت نه، خسته از مهر ورزیدن به آن‌ها باش بانو!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
کیف پول من
1,332
Points
116
سکوت نکن؛ چون زنی، نگذار دهانت را بهم بدوزند! فریاد بکش بانو، حنجره‌ات را پاره کن با ظرافت.
داد بزن من زنم و سرکوب من عادی نیست، کلیشه نیست!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
کیف پول من
1,332
Points
116
در زینت گل‌های سرخ زندگی، زندگی کن!
تو مهربانی، مهر بورز!
در آ*غ*و*ش بکش خودت را، عمیقِ‌ عمیق!
در آ*غ*و*ش بکش لحظه‌های سخت زندگی را که طعم‌شان با تو شیرین می‌شود.
لبخند بزن، مبادا حس تنهایی‌ات را برداری و گوشه‌های خانه را با آن پر کنی!
مبادا درب قلبت را برای بازیچه نشدن ببندی!
مبادا در خودت کز کنی و حس غریبگی کنی میان این مردمان.
کسی هست، مانند تو!
مزه‌ی کتک‌های پدر که در خاطرت هست؟
کسی هست و کسانی هستند، درست مانند تو!
تو یک زنی، یک الهه، یادت نرود قدرت خود را!
تو تنها نیستی!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
کیف پول من
1,332
Points
116
آری تنها نیستی‌؛ کسانی در راه تو قدم برداشته‌اند که می‌توانی تکیه بر سایه‌شان کنی!
اما بر اسب سرنوشت تقدیرت را یکه تازی کن، تنها و محکم.
زیبایی تو گاهی نیاز دارد رو به تمام کسانی که تو را ضعیف خواندند تبدیل به تحکم شود!
می‌دانم که می‌توانی.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
کیف پول من
1,332
Points
116
هرگاه نگاهت می‌کنم در برابرم همچون گل نیلوفری میان مرداب آدم‌ها می‌درخشی بانو!
دوست دارم دست‌هایمان درهم زنجیری سپید شود و تو را بچرخانم!
خنده‌های دلنوازت هوش از سر آدم که هیچ، پریان را هم مدهوش می‌سازد!
لباس بنفشت بوی عطر تو را می‌دهد
و من چقدر خوشبخت‌ترم وقتی زیبایی تو را آزاد و رها می‌بینم و قلب مهربانت را دارم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
کیف پول من
1,332
Points
116
بانوجان!
روزی که عاشق شدی، از چیزی نترس!
اگر خواستی ببوسی، از کسی نترس!
اگر خواستی معشوقت را در بطن خود حل کنی، از هیچ‌کس نباید بترسی.
اگر عاشقی عاشقی کن!
مگذار کسی سد شود برای عشقت.
مگذار چون دختری، حق عشق را از تو بگیرند.
نگذار به جرم عاشقی صورتت را از سیلی پُر کنند!
آن‌ها چه حقی دارند‌ از عشق منع کنند تو را؟
این مردانگی‌ست؟
می‌گویند تو دختری، زن خانه‌داری که تنها حق مادر شدن دارد و نه عشق!
می‌گویند معشوقه‌ات معشوقه نیست، می‌گویند به درد ازدواج نمی‌خورد!
فریاد بکش:
- من عاشقم و همین که در کنارش احساس ملکه بودن دارم، همین‌ که می‌توانم طعم عشق را کنارش بچشم، برایم کافی‌ست!
نگذار چون دختری و باید تنت ب*ا*کره بماند و بعد ها مادر شوی، تو را از عشق اکنونت و حس لحظه‌های ناب در کنار کسی که تمام وجودت به آن گره خورده محروم کنند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
کیف پول من
1,332
Points
116
آفرودیتم، خسته‌ام!
من هم کم آوردم از بس به تو از شیره‌ی جانم داده‌ام و فایده‌ای در زخم‌های ژرفت نکرد!
و هرچه انگیزه‌ات می‌دهم آن نگاه درخشانت،
بی‌فروغ‌تر می‌شود.
و نکند روزی دیگر نتوانم آن نگاه اولین‌ات در سن پانزده سالگی، هنگامی که هنوز کسی دست بر شکستن قلبت و محکم‌تر کردن روسری‌ات نبرده بود را ببینم؟
نکند گره‌ روسری‌های افکارشان گلویت را آن‎‌قدر تنگ کنند که تسلیم خفگی شوی!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
کیف پول من
1,332
Points
116
موهای آشفته‌اش را با ظرافت بالا می‌گیرد.
و لباس‌هارا چنگ می‌زند.
نفسی تازه می‌کند و مگر او الهه نبود؟
لباس را محکم‌تر چنگ می‌زند.
از بچگی الهه بودنش را در همین کلفتی‌ها خلاصه کرده بودند و او جز چشم، چیز دیگری نگفته بود!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا