#نکته_نویسندگی
توی پست قبل با پیش آگاهی آشنا شدیم، حالا میخوایم با مثال بیشتر توضیحش بدیم:
•[
]• با دیالوگ: دیالوگ میتونه شوخی یا نظرِ به ظاهر بیاهمیتی باشه که برای رویدادها یا افشاگریهای بزرگِ آینده سرنخ میده.
•[
]• میتونید چیزِ سادهای بنویسید مثل این: «حس بدی به این اتفاق دارم.» یا مثل رومئو و ژولیت، ظریفتر پیشآگاهی بدید:
•[
]• «تاریکی شب پوششی است که مرا از چشمان آنها پنهان میدارد. و اگر تو مرا دوست نداشته باشی بگذار مرا اینجا بیابند. شایستهتر است که زندگی من با تنفر آن ها پایان یابد تا این که بدون عشق تو طولانی شود.»
•[
]• این سطر برای سرنوشت نهایی رومئو پیشآگاهی میده؛ خودکشی بهخاطرِ مرگ ژولیت.
•[
]• با نماد: میتونید خون، رنگ، پرندهها، سلاحها و... رو نشون بدید. برای مثال، آغاز رمان «فرشته زمینی» رو در نظر بگیرید:
•[
]• کارل، در حالی که زانو زده بود تا لکههای خون را از کف اتاق پاک کند، گفت: «جایی خواندم که چند سال پیش در پاریس ش*و*ر*ت ناپلئون را به حراج گذاشته بودند و یک مرد آن را خریداری کرد.»
من خندهام گرفت و گفتم: «ش*و*ر*ت؟»
- شوخی نمیکنم. آن را به حراج گذاشته بودند. همین آقایان که کت و شلوار شیک و گران به تن دارند، همگی خود را به آب و آتش میزدند تا برای آن ش*و*ر*ت قیمت بالاتری بدهند. عجیب نیست؟
•[
]• این آغاز علاوه بر نشون دادن ر*اب*طه و شخصیّت زنها، با آوردن اسم خون، پیشآگاهی و تعلیق ایجاد میکنه.
•[🌧☂]• آبوهوا میتونه برای وقایع آینده پیشآگاهی بده: ابرهای طوفانی، باد، باران، آسمانِ در حال صاف شدن.
•[🌧☂]• در کتاب آرزوهای بزرگ، چارلز دیکنز در توصیفهاش از بدشگونی ابرهای توفانی و آبوهوای نامساعد استفاده میکنه که برای تغییر تاریک داستان پیپ پیشآگاهی بده.
•[🌧☂]• تندباد آنقدر شدید بود که نوارهای سربی روی بام ساختمانهای بلند را کنده بود و در حومه درختان را ریشهکن کرده بود و پیامهایی از خرابی و مرگ از ساحل رسیده بود.
•[🛎
]• فال و طالع، مثل پیشگوییها و اَشکال خرافیای مثل آینهی شکسته. جی. کی. رولینگ در کتاب هری پاتر ازش استفاده کرد:
•[🛎
]• او ناگهان جیغ بنفشی کشید و گفت: «جناب مدیر، من که جرئتش رو ندارم. اگه منم بشینم تعدادمون سیزده نفر میشه. هیچ عددی نحستر از سیزده نیست. یادتون باشه که اگر سیزده نفر با هم شام بخورن اولین کسی که از سر جاش بلند بشه زودتر از بقیه میمیره.»
•[
]• شخصیتپردازی: وقتی خواننده از اخلاق و رفتار شخصیتی آگاهی پیدا کنه، میتونه حرکتهای بعدیش رو پیشبینی کنه.
•[
]• مثلاً در کتاب نغمهای از یخ و آتش، تاکیدهای زیادی روی باشرافت بودن ند استارک هست. این پیشآگاهی میده که اون وقتی ازدواج کرده با زنهای بد ر*اب*طه نداشته، بنابراین جان اسنو پسر واقعی اون نیست. این نوع پیشآگاهی ظریفه و صریحاً نمیگه چه رازی وجود داره.
•[
]• عنوان اثر میتونه برای وقایعش پیشآگاهی بده. مثل:
•[
]• «زوال خاندان اوشر»
«مرگ فروشنده»
«ارباب حلقهها: بازگشت شاه»
«دفن راجر مالوین»
«قتل راجر آکروید»
«قتل در قطار سریعالسیر به شرق»
«داستان یک ساعت»
«عشق سالهای وبا»
«جان که میدادم» (گوربهگور)
•[
️
]• ظاهر شخصیتها مثل لباس و آرایش، و رفتارشون مثل واکنشهای هراس، کنجکاوی، پنهانکاری و... میتونن سرنخ ب*دن که همهچی طوری نیست که به نظر میرسه. واکنش اگه طبیعی نباشه، نشون میده چیزهایی هستن که خواننده ازشون خبر نداره.
•[
️
]• مثلاً در هری پاتر و سنگ جادو، جی. کی. رولینگ به عمامهی پروفسور کوییرل اشاره میکنه که هری دربارهش کنجکاو شده. در انتهای داستان معلوم میشه اون عمامه برای این بود که تسخیر شدن کوییرل توسط ولدمورت رو مخفی کنه.
•[
️🏵]• موقعیتهای داستان میتونن برای وقایع آینده پیشآگاهی ب*دن؛ مثلا وقتی دریاچهای یخزده یا مسیر متروکه یا رودخانه میبینید، تقریباً همیشه معلومه که قراره چه اتفاقی بیفته.
•[
️🏵]• چنین موقعیتهایی (مثلاً شکستنِ یخِ سطحِ دریاچه) بس که تکرار شدهان، تبدیل به تروپ یا کلیشه میشن. وقتی باهاشون روبهرو میشیم، میتونیم حدس بزنیم بعدش قراره چی بشه.
•[
]• جملههای میان روایت که موقعیت رو نشون میدن، شعارها، افکار شخصیت و...
•[
]• مثل عبارت «آن سال برگها زود ریختند» در کتاب وداع با اسلحه که برای مرگ پیشآگاهی میده.
•[
]• و بسیاری از روشهای دیگه. بستگی به خلاقیت شما داره و اینکه میخواید چقدر واضح یا ظریف پیشآگاهی بدید.
•[
]• بهترین پیشآگاهی که خوندید چی بوده؟ خودتون چطور این کار رو میکنید؟
#آموزشی