در نگاهي جريان شناسانه ميتوان گفت: ادبياتي است كه از دردمندي انساني آغاز ميشود و در اوج خدا گونگي يا ادبيات احياگر به كمال نهايي ميرسد و اگر بخواهيم در عبارت كوتاهي تعريفي از آن ارائه دهيم، ميگوييم: ادبياتي است كه به لحاظ هنري از هنر و ادبيات قرآن و سنت تغذيه ميكند و به لحاظ پيام، آيينه انديشه عرفان متعالي است؛ ويژگيها يا زير ساختهاي بنيادين آن بدين قرار است:
1. پيوستگي با گذشته، زمان حاضر و اسلام: از ويژگيهاي بارز ادبيات انقلاب اسلامي پيوند با زمان، فرهنگ و انديشه گذشته و فرهنگ اسلامي است. قرآن كه بزرگترين شاهكار دنياست خود را مهيمن؛ يعني محيط بر اديان پيشين معرفي ميكند، با آنكه پيامش با همه زمانها و عصرها منطبق است. اين ويژگي را نهجالبلاغه و روايات اهل بيت(ع) نيز واجدند. پس، ادبيات انقلاب اسلامي امكان ندارد از اين خصيصه قرآني بي بهره باشد. ادبيات انقلاب فرزند زمان خويش است؛ در عين اينكه سرمايههاي گذشتگان را نيز بر دارايي خويش افزوده است و از سوي ديگر، به لحاظ لفظ و معنا ثقلين محور است و بيشترين ميزان تغذيه و تاثر از گذشتگان را به خود اختصاص داده است. اين ويژگي در غزليات حافظ و ديوان شمس و مثنوي مولوي بروشني پيداست. پس ميتوان گفت كه ادبيات انقلاب اسلامي هم فرزند زمان خويش است و هم فرزند ميراث فرهنگي كهن و هم فرزند راستين اسلام.
1. پيوستگي با گذشته، زمان حاضر و اسلام: از ويژگيهاي بارز ادبيات انقلاب اسلامي پيوند با زمان، فرهنگ و انديشه گذشته و فرهنگ اسلامي است. قرآن كه بزرگترين شاهكار دنياست خود را مهيمن؛ يعني محيط بر اديان پيشين معرفي ميكند، با آنكه پيامش با همه زمانها و عصرها منطبق است. اين ويژگي را نهجالبلاغه و روايات اهل بيت(ع) نيز واجدند. پس، ادبيات انقلاب اسلامي امكان ندارد از اين خصيصه قرآني بي بهره باشد. ادبيات انقلاب فرزند زمان خويش است؛ در عين اينكه سرمايههاي گذشتگان را نيز بر دارايي خويش افزوده است و از سوي ديگر، به لحاظ لفظ و معنا ثقلين محور است و بيشترين ميزان تغذيه و تاثر از گذشتگان را به خود اختصاص داده است. اين ويژگي در غزليات حافظ و ديوان شمس و مثنوي مولوي بروشني پيداست. پس ميتوان گفت كه ادبيات انقلاب اسلامي هم فرزند زمان خويش است و هم فرزند ميراث فرهنگي كهن و هم فرزند راستين اسلام.