پامیشم میرم مغازه ها هرچی دلم می خواد برمیدارم راه میفتم توی شهر یکی یکی میرم توی جاهایی که میشه
مثلا یه جا میرم پیانو میزنم
یه جا...
اونقدر میگرذم تا بیشتر با رازای ادما و فرهنگشون اشنا شم
بعذ میشینم رمانشو مینویسم
بالشتم رو بر میدارم میرم وسط خیابون میخوابم. این ارزومه
البته اگه تا دو روز دیگه به این درس نخوندنم ادامه بدم
بابام منو به آرزوم میرسونه، بدونه دمپایی میندازم بیرون