دلشوره دارم امشب از ، عطرِ تن وُ پیراهنت
دست ِ مرا محکم بگیر، می ترسم از گُم کردنت
ای عشق ِ پنهانی! مرا ،تا پهنه ی رویا ببر
مخفی در آغوشت ولی تا آخر ِ دنیا ببر
می لرزم اما لحظه را، با قصه قسمت می کنم
پنهان ز چشم ِ دیگران، دل را به اسمت می کنم
آهسته در گوشم بگو در شب تو می مانی وُ من
افسانه های کهنه را تنها تو می دانی وُ من
دست ِمرا محکم بگیر، می ترسم از گم کردنت
دلشوره دارم امشب از عطر تن و پیراهنت
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان