همانطور که میدانید، معماری، یکی از پایدارترین هنرهاست که اثر آن تا سالها بر جا میماند. کلید موفقیت یک معمار از نظر شما برای برپایی یک اثر منظم و پایدار چیست؟
تجربه معماری، تجربه آگاهانهای نیست. یک معمار جوان وارد این گستره میشود، تجربیات دیگران را میبیند، آنها را با چیزهایی که در دانشکده یاد گرفته است و قابلیتهای ذاتی خود میآمیزد، کار را آغاز میکند و با هر تجربهای، قدمی جلوتر میرود. معمار، گاهی اوقات، کار خود را زیر سوال میبرد و بعد به اصلاح آن مشکل در کار بعدی میپردازد. با این حال به طور کلی هر معمار چند کلید در کارهای خود دارد. به نظر من یک معمار مسئول، میتواند موفق باشد. مسئولیت در معماری جایگاه ویژهای دارد چون این کار روی وجود مردم اثر میگذارد. احترام به حریمها یکی از چیزهایی است که به نظر من اهمیت ویژهای دارد و همیشه به دنبال دستیابی به آن بودهام. کلیت و اجزای معماری، حریمهایی دارد که هر کدام تعریف خاص خود را پیدا میکنند. یعنی اگر معمار، یک پنجره را در جای خود با قاب مناسب و کفپنجره مناسب، دید مناسب قرار دهد، به آن پنجره و عملکرد، احترام گذاشته است. برخی معمارها متاسفانه به مناسبتهایی جای همین پنجره را تغییر میدهند و نتیجه خوبی نمیگیرند. این احترام به حریمها باید در تمامی عناصر ساختمان رعایت شود. اگر یک معمار بتواند با کار خود این چنین ارتباط برقرار کند، کار موفقتری خواهد داشت. البته همیشه سوالهای بزرگتری هم وجود دارند. به طور مثال در حاشیه شهرهای بزرگ مثل تهران، پدیده هایی به نام حاشیه نشینی، کپرنشینی یا حلبی آباد شکل گرفتهاند. اینها هم به گونهای معماری محسوب میشوند، شاید معمار تحصیلکرده نداشته باشند اما جدا از زندگی ما نیستند. اگر این حاشیه نشینها از شهر، کوچ داده شوند، هزینه زندگی در شهر 2 برابر خواهد شد. چون ساکنان این مناطق، همان کارگرانی اند که کارهای شهر ما را انجام میدهند. معماری، همیشه با چنین سوالی روبه روست؛ وقتی که ساختمانی با هزینه بسیار به شکل لوکس ساخته میشود یا وقتی که سعی میکنید به حقوق اجتماعی احترام بگذارید، دست شما چقدر بازتر یا بسته تر میشود؟ و پاسخ فقط به خود معمار برمیگردد؛ میتواند با بیقیدی تمام به بسازبفروش تبدیل شود یا وظیفه خود را تا حد ممکن درست انجام دهد. من خواسته و ناخواسته سعی کردهام به این موضوعات توجه کنم اما اینکه چقدر توانسته ام موفق شوم، نمیدانم.
تجربه معماری، تجربه آگاهانهای نیست. یک معمار جوان وارد این گستره میشود، تجربیات دیگران را میبیند، آنها را با چیزهایی که در دانشکده یاد گرفته است و قابلیتهای ذاتی خود میآمیزد، کار را آغاز میکند و با هر تجربهای، قدمی جلوتر میرود. معمار، گاهی اوقات، کار خود را زیر سوال میبرد و بعد به اصلاح آن مشکل در کار بعدی میپردازد. با این حال به طور کلی هر معمار چند کلید در کارهای خود دارد. به نظر من یک معمار مسئول، میتواند موفق باشد. مسئولیت در معماری جایگاه ویژهای دارد چون این کار روی وجود مردم اثر میگذارد. احترام به حریمها یکی از چیزهایی است که به نظر من اهمیت ویژهای دارد و همیشه به دنبال دستیابی به آن بودهام. کلیت و اجزای معماری، حریمهایی دارد که هر کدام تعریف خاص خود را پیدا میکنند. یعنی اگر معمار، یک پنجره را در جای خود با قاب مناسب و کفپنجره مناسب، دید مناسب قرار دهد، به آن پنجره و عملکرد، احترام گذاشته است. برخی معمارها متاسفانه به مناسبتهایی جای همین پنجره را تغییر میدهند و نتیجه خوبی نمیگیرند. این احترام به حریمها باید در تمامی عناصر ساختمان رعایت شود. اگر یک معمار بتواند با کار خود این چنین ارتباط برقرار کند، کار موفقتری خواهد داشت. البته همیشه سوالهای بزرگتری هم وجود دارند. به طور مثال در حاشیه شهرهای بزرگ مثل تهران، پدیده هایی به نام حاشیه نشینی، کپرنشینی یا حلبی آباد شکل گرفتهاند. اینها هم به گونهای معماری محسوب میشوند، شاید معمار تحصیلکرده نداشته باشند اما جدا از زندگی ما نیستند. اگر این حاشیه نشینها از شهر، کوچ داده شوند، هزینه زندگی در شهر 2 برابر خواهد شد. چون ساکنان این مناطق، همان کارگرانی اند که کارهای شهر ما را انجام میدهند. معماری، همیشه با چنین سوالی روبه روست؛ وقتی که ساختمانی با هزینه بسیار به شکل لوکس ساخته میشود یا وقتی که سعی میکنید به حقوق اجتماعی احترام بگذارید، دست شما چقدر بازتر یا بسته تر میشود؟ و پاسخ فقط به خود معمار برمیگردد؛ میتواند با بیقیدی تمام به بسازبفروش تبدیل شود یا وظیفه خود را تا حد ممکن درست انجام دهد. من خواسته و ناخواسته سعی کردهام به این موضوعات توجه کنم اما اینکه چقدر توانسته ام موفق شوم، نمیدانم.