بله البته.
اگر بخواهیم ساده با موضوع برخورد کنیم، باید تعریف ابتدایی آن را بگوییم:
به روابط علت و معلولی در داستان پیرنگ گفته میشود! این تعریفی است که در ابتدای این مبحث بکار می رود. اما آیا این تعریف کافی است؟ اصلاً این تعریف کمکی به فهم بهتر پیرنگ داستانی میکند یا فقط گیج ترمان میکند؟ اصلاً چه طور میشود روابط علت و معلولی بین حوادث داستان ایجاد کرد؟
خب برای این که بتوانیم از پیرنگ استفاده کنیم، باید تعریف بهتری از آن داشته باشیم. تعریفی که بتوانیم با آن داستانی بنویسیم.
یک تعریف ساده، یک فرآیند ساده
اول بیایید تعریف خودمان را از پیرنگ داستانی کمی تغییر بدهیم. تعریف اول به ما میگوید که داستان دارای روابط علت و معلولی است. من این تعریف را کمی باز میکنم:
پیرنگ داستان به ما میگوید که هر اتفاقی در داستان، دلیلی در خودِ روایت دارد. به معنای بهتر، اگر میخواهیم حادثه ای بگذاریم، اول باید دلیلش را پیدا کنیم!
چه طور به این تعریف رسیدیم؟ از آن جا که بین هر حادثه ای با دیگر حوادث داستان، ارتباط معنادار وجود دارد، پس احتمالاً حادثه بعدی که قرار است بنویسیم باید نتیجه و سرانجام یکی از اتفاقات قبلی باشد. و وقتی هر حادثهای علتی داشته باشد، پس علتش باید در خودِ داستان باشد!
علت اتفاقات در پیرنگ داستان یعنی چی؟
اگر سری بزنید به ابتدای داستانی که نوشته اید، به یک نکته جالب میرسید. همه این اتفاقات به یک دلیل کلی رخ داده اند. مثلاً زنی، شوهرش را از دست داده و حالا احساس ناامنی از بقیه مردها میکند. یا مردی که از یک ر*اب*طه عاطفیِ سخت بیرون آمده و خودش را رها کرده، حالا با برگشت عشق سابق روبرو شده است. در ظاهر اتفاقی عادی به نظر میرسند. اما چه چیزی میتواند این روایت را متفاوت کند؟ علت این اتفاق!
هر زنی به هر دلیلی ممکن است روزی از شوهرش جدا بشود، یا شوهرش را از دست بدهد. واکنش هر زن به آن متفاوت است. اگر زنی خودش تصمیم به جدایی گرفته باشد، احتمال این که فراغت ذهنی بیشتری بعد از جدایی داشته باشد بیشتر است. اما اگر جدایی به همان زن تحمیل شده باشد، ترسش از مردها بیشتر است. یک اتفاق با دو دلیل متفاوت! پس همین دلیل اصلی که در داستان به آن «شاه پیرنگ» هم میگویند، میتواند تجربه متفاوتی برای آنها ایجاد کند.
زندگی ما خودش پر از دلیل است
برای کسی که پیرنگ را یاد گرفته باشد، پیش بینی کردن آینده چندان کار سختی نیست! وقتی دلیل موقعیت فعلی را میدانیم، پس میفهمیم که ادامه دادن این مسیر میتواند به کجا منجر بشود؟ و این همان چیزی است که باعث میشود که یک نویسنده بتواند آینده را در مورد بعضی اتفاقها پیش بینی کند.
هر دلیلی خودش یک نقطه پررنگ است. او با کنار هم قرار دادن این نقطههای پررنگ و کمرنگ، سلسله حوادث را پیش بینی میکند.
امیدوارم متوجه ی فحوای کلام شده باشید.