کامل شده دلنوشته ی سقوط یک رویا | Leopard کاربر انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ملیحه کرمی

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-16
نوشته‌ها
318
لایک‌ها
3,615
امتیازها
63
محل سکونت
انزلی
کیف پول من
0
Points
0
رذ.jpg
به نام آفریدگار قلم
نام دلنوشته: سقوط یک رویا
نویسنده: LEOPARD کاربر تک رمان
ویراستار: queen lovely
ژانر: تراژدی، عاشقانه
***
یک لبخند، یک آ*غ*و*ش... یک آ*غ*و*ش که درونش گم می‌شوی. کسی با نهایت عشقش تو را و شانه‌هایت را در آ*غ*و*ش خویش می‌فشارد. گرمای تنش را با ولع می‌بلعی. این زیباترین بهانه یک مسافر برای امید داشتن به بازگشت می‌شود.
هزار و یک رویا؛ هزار و یک خاطره، در مواظب خودت باش؛ یا رسیدی زنگ بزن‌ها، خلاصه می‌شود! لبخندی به‌روی هم می‌پاشند و می‌روند و یکی از طرفین( باشه زنگ میزنم را هم چاشنی می‌کند!)
می‌رود که سوار ابرها شود. دنبال آرزوهایش، رویاهایش بدود.
خدا می‌داند که چقدر دل تنگی راهی آن‌کس که قرار است برود می‌کنی! خدا می‌داند شاید این آخرین باری است که به او می‌گویی رسیدی زنگ بزن. آخر تو چه می‌دانی که این اصلا آخرین بار بود که گفتی( من رو بی‌خبر نذاری‌ها)!.
اصلا تو چه می‌دانی قرار است مسافری که بدرقه کرده‌ای مسافر زمان‌‌های دور شود و دیگر هیچ خبری نیست که از او بیاید!.
آخر تو از کجا بدانی که قرار است؛ مِن بعد با خاطرات زندگی کنی!.
چه بسا اگر می‌دانستی از تمامی لحظاتت بهره می‌بردی. نگاهش را بر روحت حک می‌کردی و صدایش را به گوش جان می‌سپردی!.
شاید اگر می‌دانستی این آخرین فرصت با هم بودن است، بیشتر نگاهش می‌کردی!
شاید اگر می‌دانستی...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : ملیحه کرمی

ملیحه کرمی

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-16
نوشته‌ها
318
لایک‌ها
3,615
امتیازها
63
محل سکونت
انزلی
کیف پول من
0
Points
0
بیا فکر کن!
اره؛ بیا فکر کن! فکر کن وقتی هواپیما سقوط کرد؛ می‌تونست زن تو، شوهر تو، دختر تو، پسر تو، داداش تو یا از همه بدتر والدین و بچه‌ات همه با هم اونجا باشن.
اره؛ بیا فکر کن! به این فکر کن که شاید نیم ساعت پیش داشتی باهاش چت می‌کردی سر به‌سرت می‌ذاشت سربه‌سرش می‌ذاشتی!
اصلا؛ اصلا بیا فکر کن شاید تو آخرین نفری بودی که بغلش کردی، دعاش کردی...
بیا فکر کن، که تو هم منتظر بودی وقتی که گوشیش خاموش شد؛ آماده شدی لحظه‌ها رو بشمری که گوشیش روشن بشه، بگه فلانی؛ من رسیدم‌ها...
بیا فکر کن، دلت چقدر زود تنگش شد؛ اما یهو همه چی نیست شد! یهو یه‌جوری شد که دیگه هیچ‌وقت نمی‌تونی داشته باشیش!
دیگه صداش نیست. نگاهش نیست. بیا فکر کن، که تو هم زیر آوار خاطرات له شدی!. به این فکر کن شاید تو هم الان جای اونایی بودی که دلشون می‌خواد دنیا رو ب*دن تا دوباره با عزیز دل‌هاشون باشن. اصلا؛ اصلا بیا فکر کن که چه‌قدر دل بازمانده‌های جان‌باختگان اون هواپیما خون شده و حتی واسه یک‌بار که شده آرزو کردن که کاش یک جنازه از عزیزشون داشتن! می‌دونی حتی یه جنازه واسه عزاداری نداشته باشی یعنی چی؟! تا تو شرایطش نباشی نمی‌دونی! منم نمی‌دونم.
اما... اما؛ اما این رو می‌دونم که باید به‌خودمون بیایم! به خودت بیا! کسی رو نرنجون. کسی رو طرد نکن. دل کسی رو نشکن. به خدا یه لحظه‌اس، همه چی تو یه ثانیه نیست میشه!. تموم میشه!.
یک دقیقه؛ فقط یک دقیقه عمیق فکر کن به نبودن کسی که دوستش داری! به نبودن اون‌که دلت رو شکست، به نبودن اون که دلش رو شکستی...
پس بیاین قدر هم رو بدونیم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : ملیحه کرمی

ملیحه کرمی

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-16
نوشته‌ها
318
لایک‌ها
3,615
امتیازها
63
محل سکونت
انزلی
کیف پول من
0
Points
0
دل‌گیرم از شب‌های دلتنگی. از شب‌هایی که رویاهایم یکی یکی در برابر چشمانم جان می‌دهند.
دل‌گیرم از دست های سردم که حتی ها کردن‌هایم هم گرمش نمی‌کند.
دل‌گیرم از شبهایی که رویاهایم از بلندای دنیا به پایین سقوط می‌کنند!.
به بخار چای نیمه دم کشیده‌ام خیره می‌شوم. دیر زمانیست که چای هم مرا گرم نمی‌کند. آخر چای دو نفره‌اش می‌چسبد. به مادرم فکر می‌کنم که نیست؛ اما هست. به آن چای دو نفره که هر چند هفته یک‌بار فقط می‌توانم با او بخورم فکر می‌کنم. آن چای که عطر گل سرخش با چای دم کشیده هوش از سرت می‌برد. بیچاره من؛ بیچاره دلم! حتی از کوچک‌ترین ل*ذت دنیا و خوردن چای هر روزه با مادر هم محرومم!
دل‌گیرم از حکمی که دنیا با نهایت بی‌رحمی برایم نوشت. نه راه پس دارم نه پیش...
بهشت رویایی زندگی من که با آن آرام گیرم کجاست؟ دل‌گیرم از دلهره‌ها؛ دل‌گیرم از سقوط افکارم بر تن بیابان بی‌انتهای ناامیدی‌ها...!
مرا هزار آرزوست و هر هزار آرزو بر باد است...!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : ملیحه کرمی

ملیحه کرمی

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-16
نوشته‌ها
318
لایک‌ها
3,615
امتیازها
63
محل سکونت
انزلی
کیف پول من
0
Points
0
آرام آرام اشک می‌ریزم.
ارغوان این چه رازی‌ست که هربار بهار با عزای دل ما می‌آید؟!
هندزفری را محکم‌تر در گوشم می‌گذارم. گاهی حس می‌کنم سرشت مرا با بعضی آهنگ‌ها نوشته‌اند. به سال نو، به نوروز فکر می‌کنم که هر بار که نوروز می‌آید انگار با عزای دل من آمده!.
ارغوان تو برافراشته باش!.
اشک‌هایم محکم‌تر می‌چکد و دلم گله می‌کند، از کسانی که وادارم کردند تا همیشه نقاب قوی بودن به چهره بزنم. تا برافراشته باشم که؛ مبادا کس راز دل از رخسار بخواند!.
دلم می‌خواهد ارغوانی باشم در زمستان ظالم.
راستی؛ ارغوان به چه امید در زمستان می‌روید؟!
اهنگ ارغوان را دوست دارم. شاید من هم یک‌روز بشوم یه درخت ارغوان و در پس غم‌هایم برویم و شکوفه بزنم! شاید من هم روزی ارغوان بشوم و زمستان دلم خوش رنگ و عطر شود!
شاید امسال بهار با عزای دل من نیاید. شاید...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : ملیحه کرمی

ملیحه کرمی

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-16
نوشته‌ها
318
لایک‌ها
3,615
امتیازها
63
محل سکونت
انزلی
کیف پول من
0
Points
0
خسته از بی‌تفاوتی‌ها؛ خسته از شهری که پر شد از کثیفی‌ها.
خسته از تویی که نیستی؛ خسته از سنگ قبری که سرده. گاهی باورم نمیشه تو درونش خوابیده‌باشی. درون اون قبر که حالا بین انبوهی از جوون‌های پرپر شده گم شده! به آخرین حرف‌مون فکر می‌کنم! به آخرین نگاهت. دیگه حتی حساب روزای نبودنت از دستم در رفته. دیگه هیچی من رو زجرکش نمی‌کنه.
گاهی زیر آوار خاطراتت له می‌شم. تو یه آرزویی بودی که سقوط کرد. نه! تو آرزو نبودی؛ فرشته بودی. ببینم اون دنیا هنوزم دوستم داری؟! هنوزم بهم فکر می‌کنی؟! هنوزم برات مهمم؟!
لامصب تو که بی‌وفا نبودی! بودی؟! چرا نمیای به‌ خوابم؟ می‌دونی چقدر سخته از رو سنگ قبر ببوسمت؟! می‌دونی باور این‌که قلب من می‌زنه قلب تو نه؛ چقدر سخته؟! از خدا برام صبر ایوب خواستی؟ میشه نخوای؟! دیگه نخواه... هنوزم سر سجاده‌ات موقع سجده و دعا گریه می‌کنی؟ این دفعه دعا کن سال دیگه سالگرد تو روز مرگ من باشه. زندگی ای که من توش سالگرد مرگ تو رو ببینم بهتره که ادامه پیدا نکنه.
می‌دونی دل تنگی چیه که نمیای؟ می‌دونی روزام فقط با فکر تو می‌گذره؟! ببینم موقع رفتن اشک تو چشام رو دیدی؟ اصلا فکر کردی بعد تو چی میشم؟ مگه نگفتی من مجنون تو لیلی! مجنون بی لیلی معنی داره؟! من لیلی موندم. تو هنوز مجنونی؟ آره؟! میشه بیای؟ میشه...؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : ملیحه کرمی

ملیحه کرمی

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-16
نوشته‌ها
318
لایک‌ها
3,615
امتیازها
63
محل سکونت
انزلی
کیف پول من
0
Points
0
آرام بگیر دلم؛ بهانه‌هایت را کنار بگذار. بنشین پای حرف‌هایم؛ قانعت می‌کنم. از بدی‌های روزگار برایت می‌گویم. از همه‌ی آن‌هایی که خنجر بر صاحبت کشیدند و زخمش را تو خوردی!
آرام بگیر دلم؛ این‌جا مردمان هفت رنگند! گله نکن دلم؛ این‌جا گوشی برای شکوه و گلایه کردن نیست!
آرام بگیر دلم؛ این‌جا دل‌ها غبار آلودند. آرام بگیر.
این‌جا آدم‌ها تا زنده‌ای خفه‌ات می‌کنند، اما وقتی مردی از تو قدیسه می‌سازند.
آرام بگیر دلم؛ خو کن به سگانی زرد که برادر شغالند و آن هنگام که خورد گشتی شدند دایه‌ی عزیزتر از مادر! اشک نریز دلم که سرمای دنیا اشک‌هایت را تبدیل به قندیل می‌کند.
آرام باش دلم که تا آرامی‌هایت را هیچ‌کس جز من مرهم نیست. آرام باش دلم...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : ملیحه کرمی

ملیحه کرمی

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-16
نوشته‌ها
318
لایک‌ها
3,615
امتیازها
63
محل سکونت
انزلی
کیف پول من
0
Points
0
دل‌تنگ که باشی، دنیا قد دلت تنگ میشه. دل‎تنگ که باشی همه‌چی یادت می‌ره. دل‌تنگ بودن چیز خوبی نیست. آدمای دل‌تنگ زود آلزایمر می‌گیرن.
اصلا؛ اصلا دل‌تنگی مرض عجیبیه. دل‌تنگی عادت آدم‌های بی‌حوصله‌اس. دل‌تنگی رنگ نداره، سیاه یا سفید یا شایدم خاکستری.
دل‌تنگی باعث میشه دیگه خودت نباشی! میشی یه موجود عجیب غریب بهونه‌گیر.
دل‌تنگ که باشی‌ها حتی بدی‌های آدمی که پیشت نیست رو هم دوست داری. دل‌تنگی من از ج*ن*س تاریکی و تو هم برام مثل آفتاب پشت ابری. دلتنگی من پایانی نداره، ولی خب؛ هر چند که آفتاب پشت ابر باشه، باز می‌دونی که هست. بازم بهش دل‌گرم می‌شی. کم کم داره اولین بهار میاد و تو نیستی. یه زمانی تو جنگل‌های چشمات گم می‌شدم. یه زمانی دلم می‌خواست رو درخت‌های جنگل سبز چشمات، یه بچه‌ی شیطون بشم و یادگاری بنویسم.
ولی الان دلم می‌خواد باد بشم و بپیچم لابه‌لای برگ‌های درخت پرتغال سر مزارت. آخه تو همیشه درخت‌ها رو نوازش می‌کردی. دیگه جنگل معنی خاصی برای من نداره. من قشنگ‌ترین جنگل زندگیم تبدیل به باغ بی‌برگی شده.
من خالی از تو و پر از نبودنتم! داره بارون میاد. بارون که میاد، بیشتر جای خالیت تو ذوقم می‌زنه. کاش باریدن بارون دست آدم‌هایی که ديگه نیستن بود. وقتی می‌دیدن بارون چقدر یه بازمانده رو با یاد آوری خاطرات می‌کشه، ابرها رو دست‌کاری می‌کردن و بارون قطع می‌شد. میشه الان به بارون بگی نباره؟! میشه ابرها رو کنار بزنی و طلوع کنی تو صبح من که واسم فرقی با شب نداره؟!
اصلا می‌دونی چیه؟ کاش دنیا دست ما دل‌تنگ‌ها بود. کاش...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : ملیحه کرمی

ملیحه کرمی

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-16
نوشته‌ها
318
لایک‌ها
3,615
امتیازها
63
محل سکونت
انزلی
کیف پول من
0
Points
0
گاهی باید یک صندوقچه داشت. رویاهایت را مهر بزنی و در آن بگذاری. گاهی باید یک صندوقچه داشت. دلنشین ترین صدای زندگیت را در اون حبس کنی. گاهی باید یک صندوقچه داشت، عطر موهایش را در آن زندانی کنی.
گاهی باید یک شیشه ی بلورین داشت تا برق نگاهش را در آن به بند بکشی. کارتون دیو و دلبر را یادت هست؟ دیو گلش را در یک محفظه ی شیشه ای نگه می‌داشت!
من باید آن گلسرخی را که به من هدیه دادی به مانند او در یک محفظه ی شیشه ای نگه می‌داشتم. هر چند با رفتن تو گل که هیچ، تمام زندگی هایی که تو خود به آنها جان دادی پژمردند.
شاعری می‌گفت:
_آن گل سرخی که دادی در سکوت خانه پژمرد.
به گمانم او هم تورا می‌شناخت و این را برای تو سروده بود.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : ملیحه کرمی

ملیحه کرمی

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-16
نوشته‌ها
318
لایک‌ها
3,615
امتیازها
63
محل سکونت
انزلی
کیف پول من
0
Points
0
صبحت بخیر عزیزم!
یه جمله ی کلاسیک کلیشه ای که هر روز بالاخره یکی هست که بهت اون رو بگه! یکی عزیزش رو از دست میده فردا صبح پا میشیم بهش میگیم صبح بخیر عزیزم خوبی؟! مگه کسی که جان و جهانش رو از دست داده یه د*اغ ابدی خورده رو دلش، صبحش بخیر میشه؟ اصلا میتونه خوب باشه؟
یکی منتظر رسیدن یه مسافر از یه راه دوره شب رو با گریه سپری کرده کلی خدا خدا کرده یه خبر برسه صبح پا میشیم بهش میگیم صبح بخیر بهتری؟! آدم بی قرار حالش مگه میتونه بهتر بشه؟
یکی شب شیمی درمانی کرده صبح پا میشیم میگیم صبح بخیر عزیزم، صبح بخیر عشقم. با یه بغض سنگینی نگاهت میکنه تو با لبخند میگی اینم تموم میشه بخدا!
صبحی که شبش درد کشیده باشی صبح نیست جهنمه با یه عالم نور!
میدونی چی میگم ؟! گاهی خیلی از شب ها ختم به خیر نمیشه. روز شده تو نور رو میبینی اما برای یکی شبش بخیر نشده که صبحی داشته باشه.
از هشت خرداد نود و هشت به بعد هم نه شب هام بخیر شده نه صبحام. اصلا نمی‌فهمم کی شب میشه کی روز میشه.
مثل یه عروسک خیمه شب بازی شدم. همه ی روز هام مثل همن. خیلی وقت ها دلم نمیـــخواد کسی بهم صبح بخیر بگه. دلم یه چیز جدید یه جمله ی جدید میخواد که کلیشه ای و حال بهم زن نباشه که بعد شنیدنش افکارم و دلتنگی هام رو بالا بیارم!
و بعدش هم حال بد بعد از بالا آوردنش برام بمونه. میگم گاهی اصلا بیا صبح بخیر رو به کسی که شبش رو زجر کشیده نگیم. یبار بیا خودتو جای اون طرف که تو انتظار داری با یه شب که غمش اون سرش ناپیدا بوده، بزار. اصلا بیا بجای سلام صبح بخیر بهش بگیم سلام مرسی که با وجود یه شب سخت دووم آوردی و امروزم کنارمی.
باور کن ازون صبح بخیر براش بهتره! بیا ازش نپرسیم خوبی که یاد درداش و مصیبت هاش بیفته، بیا صاف و رک و راست بهش بگیم:
_ممنون که اینقدر بخاطر من قوی هستی با هم خوبت میکنیم.
گاهی حرفای کلیشه ای رو باید تو نطفه خفه کرد و یچیز نو گفت! همین!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : ملیحه کرمی

ملیحه کرمی

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-16
نوشته‌ها
318
لایک‌ها
3,615
امتیازها
63
محل سکونت
انزلی
کیف پول من
0
Points
0
در من،
در من دختری است که کوچه هارا با تو نگشته است. در من دختریست که چشمانش را بر خوشی هایش بسته. در من دختری است که رویاهایش را به باد سپرده.
در من دختری است که کودکی هایش را سوزانده و خاکسترش را به باد داده... در من دختریست که آموخته بر هر چه که می‌خواهد خط بطلان بکشد و برود.
اما دخترک وجود من با تمام دلزدگی هایش، با تمام خستگی هایش، نوازش کردن موهای فندقی تورا هنوز دوست دارد. دخترک بینوای وجود من اما هنوز یک رویا دارد. رویایی که می‌داند آن هم شاید به این زودی ها محقق نشود.
رویای من و دخترک وجود من لمس دوباره ی دستان تو، اما این بار در جهانی دیگر است...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : ملیحه کرمی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا