کامل شده دلنوشته سردرگمی| فاطمه مقاره کاربر تک رمان

[fatememacani]

دل نوشته: سردرگمی
نویسنده: فاطمه مقاره(فاطمه زهرا کریمی)
ژانر: غمگین، عاشقانه
ویراستار: م.صالحی

مقدمه:
چشم‌هایم روزی بر دنیا باز شد؛
که فهمیدم دیگر نیست.
نیست، حتی جای خالیش در قلبم
نبودنش در دنیایم حک شد.
ولی من ماندم و خیالش.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

در کوچه‌ها و بازار قدم زدن و فکر
کردن به تو شاید در ظاهر آرامم کند؛
اما
با یادت قلبم می‌شکند.
کجا رفتی؟
حق من نیست بدانم،
دنیایم کجاست؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

- راه میفتم تو خیابون،
هر جا رو می‌بینم.
یاد تو میفتم،
یاد قدم‌هات!
تنها آهنگی که الان وصف
من و روزگارم هست این است.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

هر بار با دیدن
خاطراتم با تو،
یاد خانه‌ای میفتم
که با تو در قلبم ساخته بودم.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

همان خانه‌ای که
خرابه‌هایش را می‌توانم،
در قلبم ببینم.
اما هنوز سوی امیدی
در دلم روشن است،
شاید
بتوان آن را دوباره
از نو ساخت.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

اما تو چی؟
کجایی؟
به یادم هستی؟
یا با دیدن شخص دیگری،
من را به باد فراموشی سپردی؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

می‌دانم فراموش کردی من را
اما من،
نمی‌توانم فراموشت کنم؛
چون دوستت دارم.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

تو همان بودی که،
با یک قطره اشک من دلگیر می‌شدی
می‌گفتی:
- هر دانه اشکت یک سال،
از عمرم کم می‌کند.
اما الان کجایی؟
که کل روز را در فراقت به اشک نشسته‌ام.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

رسیده‌ام به آن‌جا،
همان جایی که
می‌گفتی قرار است؛
کل عمرم را در آن باشم.
درست است قرار این است که
کل عمرم را در آن
باشم اما بی تو
مگر می‌شود؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

در را باز می‌کنم
خاطراتت
به صورتم می‌خورد.
خندیدن‌هایمان،
شیطنت‌ها،
دلم می‌گیرد از این همه غربتی
که،
میان من و خانه وجود دارد.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان